به گواهی تاریخ، جریان اسلامی مهمترین نقش را در تحولات سیاسی، اجتماعی در ایران معاصر داشته است. بیگمان اگر از خودگذشتگی و مجاهدت نیروهای جریان اسلامی به رهبری روحانیت انقلابی نبود، شکست رژیمی ۲۵۰۰ ساله با برخورداری از ارتش مسلح و پیشرفته و حمایت کامل ابرقدرتهای زمانه ناممکن بود. جریان اسلامی به رهبری روحانیت، در عصر دیکتاتوری رضاشاه، دوران بسیار سختی را پشت سر گذاشت. رضاشاه پهلوی مصمم بود با کمک قدرتهای استعماری به ویژه انگلیس و روشنفکران سکولار، به گمان خود اسلام، تشیع و روحانیت را ریشهکن کند. با سقوط استبداد رضاشاهی، محمد رضا پهلوی کوشید به چهره منفور نظام رضاشاهی بهبود ببخشد. جریان اسلامی از این فرصت و نیز از جوانی و بیتجربگی محمدرضا، استفاده لازم را برد و به سرعت خود را بازسازی کرد. در همین دوران جریانهای دیگری چون جریانهای مارکسیستی و ملیگرا نیز تلاش خود را برای به دستگیری قدرت آغاز کردند. جریان مارکسیستی به پشتوانه نیروهای اشغالگر شوروی حداکثر توانستند نمایندگانی معدود در مجلس و چند وزیر در کابینه وارد کنند، امّا نیروهای ملیگرا به رهبری دکتر محمد مصدق و با همراهی آیت الله کاشانی زمام دولت را به دست گرفتند. امّا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آنان را از صحنه قدرت حذف کرد. پس از کودتا و سرکوب شدید جریانهای مخالفِ جریانِ سلطنت، فضای یأس بر بسیاری از نیروها حاکم شده بود. در این میان برخی جوانان رادیکال راه مبارزه با رژیم پهلوی را در التقاط مکاتب و مبارزه مسلحانه به شیوه مارکسیستها دیده، بدان روی آورده بودند. عدهای دیگر نیز منفعلانه به مبارزه پارلمانی دل خوش کرده بودند. در این زمان جریان اصیل اسلامی با برنامه ریزی عمیق و مقاومتی شگفتانگیز، بزرگترین تحول تاریخ ایران، یعنی تغییر نظام ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و برپایی نظام جمهوریت بر پایه اسلام را آغاز کردند. مرجعیت و روحانیت شیعه ابتدا به نصیحت، نامه، توصیه، پیامهای هشدار دهنده و انتقاد، بر اساس وظیفه اسلامی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به محمدرضا پهلوی اقدام کردند. اما وقتی به نتیجه نرسیدند و به تصمیم و نقشه رژیم برای خارج کردن اسلام از سیاست و جامعه و حتی قلوب مسلمانان پی بردند، آنان نیز تلاش برای سقوط نظام سلطنتی را آغاز کردند. بیگمان در شرایط استبداد پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و در حالی که سکولاریزم حاکمیت خود را در کشور و حتی حوزههای دینی گسترانده بود، در نظر بعضی شکست رژیمی چنان قدرتمند کاری ناممکن مینمود، چون علاوه بر رهبری هوشمند امام خمینی و مکتب غنی اسلام، حرکت انقلابی نیازمند کادر فعّالی از نیروهای جان بر کف بود که بتواند تا زمان به ثمر رسیدن نهضت، انواع سختیها اعم از نیش و کنایههای متحجرین و منفعلین، تا زندان و شکنجه و تبعید را به جان بخرند. هر چند با درایت عالمان بزرگی چون آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آیت الله العظمی بروجردی و دیگر بزرگان، حوزه علمیه قم پشتوانه این نهضت به حساب میآمد، امّا بهرهگیری از این سرمایه عظیم خالی از مشکلات نبود. تردیدی نیست که درک جایگاه «روحانیت مبارز» شیعه در نهضت اسلامی اخیر مبتنی بر شناختِ جریانهای درون روحانیت در آغاز نهضت امام خمینی است. گفتنی است که جریان اسلامی در درون خود از دو نوع تشکل سیاسی برخوردار بوده است، اول: تشکلهای روحانی همچون جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و روحانیت مبارز، دوم: تشکلهای غیر روحانی امّا مرتبط با روحانیت، همچون فدائیان اسلام، هیئتهای مؤتلفه اسلامی و مانند آنها. تشکلهای روحانی در سال ۱۳۴۱ شامل چهار گروه متمایز به شرح زیر بود:1- روحانیت انقلابی: که در رأس و رهبری آن امام خمینی قرار داشت و با احساس تکلیف نسبت به اجرای احکام و ارزشهای اسلام و برپایی حکومت اسلامی با رژیم پهلوی مبارزه میکرد. 2- روحانیت وابسته به حکومت پهلوی: این گروه به شدت از محمدرضا پهلوی به عنوان تنها پادشاه شیعه حمایت میکردند، با دربار پهلوی رابطه داشتند، دعاگوی رژیم بودند و با گروه اوّل به شدت مخالفت میکردند. ۳- روحانیت میانهرو: این بخش از روحانیون گرچه با استبداد موافق نبودند، امّا به سقوط رژیم پهلوی نیز اعتقاد نداشتند. آنان تلاش میکردند تا رژیم به قانون اساسی مشروطه عمل کند. ۴-روحانیون غیر سیاسی: این گروه از روحانیان به شدت از ورود و دخالت در سیاست پرهیز میکردند. آنان تمام تلاش خود را به تحصیل، تدریس، و بیان مسائل اخلاقی و معنوی معطوف کرده بودند. آن چه امروز با عنوان «جامعه روحانیت مبارز» میشناسیم، تشکّلی برآمده از همان روحانیت انقلابی به رهبری امام خمینی (قدس سره) است که با فداکاری خود علاوه بر جذب بخشهای دیگری از روحانیت به نهضت اسلامی، در آگاه سازی مردم و هدایت جریان مبارزه به پیروی از امام خمینی و تثبیت جایگاه رهبری نقش اساسی داشته است.
از اواسط سال 1356 روحانیون طرفدار امام(ره) در تهران تشکلی در میان خود به نام روحانیت مبارز به وجود آوردند. شخصیت های عمده ای چون بهشتی، مطهری، مفتح، باهنر، مهدوی کنی، خسروشاهی، عبدالمجید ایروانی، هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری، معادیخواه، شجونی، مهدی کروبی، هادی غفاری و… از فعالین و گردانندگان روحانیت مبارز به شمار میآمدند. برنامه ریزی راهپیماییها، سخنرانی در مساجد، تهیه شعار و در مجموع سازماندهی نهضت عمدتاً توسط روحانیت مبارز صورت می گرفت. به عبارت دیگر در حالی که بسیاری از نیروهای مخالف با مشکلاتی همچون فقدان رهبری، ضعف تشکیلاتی، عدم انسجام فکری، تفرقه و انشعابات رو به رو بودند، روحانیت با وجود امام و دارا بودن شبکه ای از روحانیون در سراسر کشور، از مزیت مهمی برخوردار بود(زیباكلام، 1380: 269).
مرکز جامعه روحانیت مبارز ابتدا در شمیران بود و بعد به تدریج تمام تهران را زیر پوشش گرفت. بدین گونه که تهران به 12 منطقه تقسیم شد و روحانیت هر منطقه تحت نظام و سازماندهی درآمدند و هر کدام یک نماینده در بخش مرکزی داشتند (اعضای شورای مرکزی). در حقیقت در سال های 1357 ـ 1356 بود که روحانیت مبارز شکل گرفت. هرچند برخی از اعضای شورای مرکزی معتقدند که پیدایش اصل جامعه روحانیت مبارز به سال های 1346 ـ 1345 باز می گردد و در سال 1356 تجدید سازمان یافته است، فعالیت های گسترده ای را به صورت مخفی و نیمه علنی آغاز کرد تا آنکه در اوایل انقلاب رسماً برنامه انقلاب و سازماندهی را شروع کرد. حالا دیگر روحانیت مبارز به ویژه نام های مطهری و بهشتی که به عنوان رهبران انقلاب و حلقه اتصال بین امام در نجف و سپس پاریس با مردم در ایران عمل می کردند، بیش از همه بر سر زبان ها بود. علی رغم سعی فراوان افراد و گروه های سیاسی که خواهان دور نگه داشتن جریان مبارزه از جناح مذهبی بودند، عملاً مرکزیت اعتصاب ها و مبارزات در ستاد مرکزی آیت الله خمینی در تهران مستقر بود و مساجد نقش مهمی را ایفا می کردند(حکیمی، 1357: 188).
آیت الله بهشتی که خانه اش مرکز این هماهنگی ها بود با یک سازماندهی کارساز، اعتصاب ها را هماهنگ کرده، به تدریج سراسر کشور را به آن متصل می کرد. دیگر هسته اصلی همه تظاهرات و راهپیمایی سال های 57 ـ 1356 به ویژه راهپیمایی بزرگ روز تاسوعا تحت مدیریت آقایان بهشتی، باهنر و مطهری اداره می شد. با نگاهی گذرا بر روز شمار انقلاب اسلامی، نقش جامعه روحانیت مبارز تهران در برگزاری مجالس یادبود و گرامی داشت شهدا، اعلام عزای ملی، تعطیل عمومی در مناسبت ها از جمله 15 خرداد، برنامه ریزی اعتصاب ها و تظاهرات به ویژه در ماه مبارک رمضان و ماه محرم، دعوت به میتینگ ها و راهپیمایی ها و به ویژه برگزاری نماز با شکوه عیدفطر در تپه های قیطریه تهران به امامت آیت الله دکتر مفتح و سخنرانی ایشان و دکتر باهنر و نقش برجسته این اجتماع در تشدید مبارزات ضدرژیم به طور برجسته و اساسی نمایان است.
در حالی که شاه آخرین تلاش ها را برای استمرار رژیم سلطنت انجام می داد و قدرت های حاکم بر منطقه هم کوشش داشتند راه حل مناسبی که با منافع آن ها تطبیق داشته باشد، بیابند؛ همه نیروهای مخالف انقلاب جز روحانیت به تشکیل حکومت بختیار رضایت دادند و تمام تلاش های پیدا و پنهان به کار گرفته شد تا به گونه ای شعله انقلاب خاموش شود؛ رهبری انقلاب یکی از ضربات مهلک را بر رژیم در حال احتضار وارد ساخت. تشکیل شورای انقلاب یکی از همین تصمیم ها بود. در اعلامیه 22 دی ماه 1357 شورای انقلاب اسلامی مرکب از افراد با صلاحیت و مسلمان و مورد وثوق موقتاً تشکیل شده بود. در این خصوص یکی از پایه گذاران و بنیان گذاران شورای انقلاب، آیت الله دکتر بهشتی طی مصاحبه ای با روزنامه اطلاعات مورخ 31 تیرماه 1359 شماره 16196 در این باره می گوید: افراد را امام تعیین می کردند به این معنی که اول امام به یک گروه پنج نفری از روحانیت مسئولیت دادند که برای شناسایی افراد لازم برای اداره آینده مملکت تلاش کنند. این عده عبارت بودند از: آیت الله مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، دکتر باهنر و خود بنده. بعد با آقای مهدوی کنی صحبت کردیم و به امام اطلاع دادیم و ایشان هم شرکت نمودند. بدنی ترتیب هسته شورای انقلاب یکی گروه شش نفری شد. بعدها به روحانیون آیت الله طالقانی و خامنه یا نیز اضافه شدند. به هر حال شورای انقلاب با ترکیبی از چند روحانی از جامعه روحانیت مبارز تشکیل شد(بادامچیان، 1372: 85).
این شورا دو وظیفه داشت: تصویب قوانین مورد نیاز کشور، (به خصوص در دوران انتقال قدرت و انتقال از مرحله قبلی به حکومت اسلامی) و دیگر اجرای آن که توسط همین اعضاء و گاهی هم افرادی دیگر صورت می گرفت. شورا تا یک سال و شش ماه از پیروزی انقلاب و تا برقراری مجلس شورای اسلامی به کار خود ادامه داد. با تشکیل دولت موقت در بهمن 1357 که هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود، جامعه روحانیت مبارز تهران با صدور اطلاعیه ای، مردم مسلمان ایران را به انجام راه پیمایی برای اعلام نظر مثبت خود نسبت به دولت بازرگان دعوت کرد. در قسمتی از این اعلامیه آمده است: پس از 2500 سال، این نخستین بار است که دولت ایران تشکیل دولتی را به راستی جشن می گیرد. رهبر عالی قدر امام خمینی از ملت ایران خواسته اند تا نظر خود را درباره این انتخاب اعلام کنند. بدین مناسبت ما از همه کسانی که انتخاب جناب آقای بازرگان را صمیمانه تأیید می کنند دعوت می کنیم به نشانه حمایت و تأیید دولت ایشان در روز پنجشنبه نوزدهم بهمن ماه جاری ساعت 9صبح در یک راهپیمایی همگانی شرکت فرمایند. بدین سان جریان نهضت با زعامت امام خمینی و رهبری روحانیت ادامه می یابد تا اینکه در 22 بهمن 57 رژیم سلطنتی ساقط شد.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
از زمان گسترش صنعت و در پی آن گسترش تولید مواد صنعتی، بشر همواره با موادی مواجهه داشته که به صورت غیر عمد و ناخواسته در کنار محصول اصلی تولید شدهاند. برخی این مواد را زائد[1] نامیده و آنها را بلا استفاده میدانستند و برخی دیگر از این مواد به عنوان محصولات فرعی[2] نام برده و عقیده دارند که از این مواد هم میتوان در کاربردهایی دیگر بهره جست. در این باره صنعت آهن و فولاد هم مستثنی نبوده و همواره با تولید محصولاتی فرعی در حین تولید آهن و فولاد مواجه بوده است. بطور کلی، عملیات استخراج و تصفیه فلزات، مستلزم خارج ساختن مواد ناخالصی همراه سنگ معدن و سایر مواد موجود در شارژ ورودی به کورههای ذوب و تصفیه فلزات است. به همین دلیل در عملیات تولید فلزات، محصولات فرعی بدست آمده که ناخالصیهای موجود در سنگ معدن و مواد شارژی دیگر همچون کمک ذوبها و آلیاژسازها عمدهترین بخش این محصولات را تشکیل میدهند. مجموع ناخالصیهای ذکر شده در طی عملیات استخراج، از فلز جدا شده و در فازی جداگانه بر روی سطح مذاب فلز تولید شده قرار میگیرد که به آن سرباره (روباره)[3] گفته میشود ]1[.
با توجه به تولید مداوم و بسیار زیاد سربارهها، در صورت عدم وجود کاربرد مشخص، این مواد به اجبار دپو شده که مشکلات زیادی را هم از لحاظ انباشتگی و اشغال فضا در کارخانههای آهن و فولاد و همچنین مشکلات زیست محیطی در طبیعت بوجود میآورند. حضور دراز مدت این مواد در طبیعت بدلیل تجزیه ترکیبات مختلف موجود در آن باعث بروز مشکلات زیست محیطی میشود. در پی گزارش سالیانه NSA[4] در سال 2011 میزان کل سرباره آهن و فولاد تولیدی در ژاپن برابر با 392/15 میلیون تن بوده که حدود 635 هزار تن آن در صنعت سیمان و بقیه آن در کاربردهایی دیگری همچون جاده سازی، بهبود خاک کشاورزی و غیره بکار گرفته شده است. در همین سال در ایالات متحده امریکا حدود 20 میلیون تن انواع سرباره آهن و فولاد تولید شده که حدود 9/16 میلیون تن این محصولات فرعی در صنایع مختلف مصرف شده است ]2[. در ایران هنوز آمار دقیقی از تولید سربارههای آهن و فولاد منتشر نشده است ولی با توجه به کارخانههای فعال تولید آهن و فولاد در سراسر کشور تخمین زده شده در حدود بیش از 5 میلیون تن انواع سربارههای آهن و فولاد در سال تولید میشود.
تاکنون تحقیقات زیادی بمنظور یافتن راه حل دائمی بمنظور یافتن کاربردی برای سربارهها صورت گرفته است، که از آن جمله میتوان به تلاش برای استفاده از این مواد در کشاورزی بمنظور اصلاح و خنثیسازی خاکهای اسیدی اشاره کرد]4-3[، همچنین محققان در بخش عمران و راهسازی بدلیل خواص مکانیکی خوب و قیمت پایین این مواد، از آن به عنوان جزء درشت دانه در آسفالت و بتن جادهای استفاده کردند که البته حضور مقادیر بالای آهک آزاد موجود در ترکیب سربارههای فولاد، باعث ایجاد ناپایداریهای حجمی گردیده و استفاده از آنرا بدین منظور محدود نموده است ]7-5[. مطالعات دیگری هم بر روی استفاده از سرباره بعنوان عامل افزودنی به ترکیب خام یا بعنوان جزء تشکیل دهنده در سیمان انجام گرفته است که در صورت موفقیت آمیز بودن این کاربرد حجم زیادی از سرباره را مورد استفاده قرار میدهد ]13
-8[.
اما از عواملی که باعث شد محققان تلاش جدیتری بمنظور یافتن راهی برای استفاده از سرباره در سیمان بکار گیرند این حقیقت بود که بازای تولید هر تن سیمان پرتلند در حدود 25/1 تن دیاكسید كربن تولید میشود كه یك گاز گلخانهای و مضر میباشد. در ضمن برای تولید یک تن کلینکر سیمان پرتلند به انرژی گرمایی در حدود شش میلیون و سیصد هزار كیلو ژول احتیاج بوده که در صورت بکارگیری سرباره بعنوان جایگزین کلینکر هم صرفه جویی اقتصادی به لحاظ کاهش انرژی مصرفی برای پخت کلینکر صورت میگیرد و هم از لحاظ زیست محیطی مزیتی دارد که میران گاز مضر تولیدی از طریق کارخانههای سیمان را کاهش میدهد. علاوه بر این استفاده از سرباره در سیمان بعنوان جایگزین کلینکر، بدلیل قیمت پایین سربارهها باعث کاهش قیمت سیمان تولیدی میشود. تاکنون تنها استفاده از سربارههای گرانوله شده کوره بلند در صنایع تولید سیمان برای تولید نوعی سیمان با نام سیمان سربارهای است موفقیت آمیز بوده که به خصوص در دو دههی گذشته تحقیقات زیادی را معطوف خود ساخته است. سیمانهای سربارهای دارای مزایای زیادی از جمله موارد زیر میباشد]13،9[:
بر خلاف سربارههای کوره بلند که سالیان درازی است در صنایع مختلف مورد توجه بودهاند و کاربرد آنها در سیمان نیز پیشینهای نسبتاً طولانی دارد، سرباره کنورتور از دهه 90 میلادی مورد توجه قرار گرفت. از کاربردهای سرباره کنورتور و نوع دیگر سربارههای فولاد سازی در صنعت سیمان، مخلوط کردن آن با سرباره کوره بلند بوده که باعث تعدیل خواص آنها میگردد. علاوه بر این، سرباره کوره بلند باعث از بین بردن ناپایداریهای حجمی ناشی از حضور آهک در سرباره کنورتور میشود ]9[.
در این پروژه سعی شده است ابتدا خواص فیزیکی، شیمیایی و مینرالی سربارههای آهن و فولاد بمنظور شناخت بهتر ویژگیها و مشخصات بررسی شود، سپس مخلوطهایی با درصدهای مختلف سرباره بعنوان جایگزین بخشی از سیمان در حالتهای دوغاب[5]، خمیر[6] و ملات[7] ساخته شد و سپس خواص رئولوژیکی، شیمیایی، قلیاییت دوغاب، همچنین زمان گیرش خمیر و نیز استحکام مکانیکی ملات سخت شده بررسی گردید. بررسیهای ریز ساختاری هم توسط دستگاه میکروسکوپ الکترونی روبشی جهت شناخت بهتر از وضعیت تخلخلها و همچنین کریستالهای شکل گرفته اترینژایت[8]، پرتلندیت[9] (Ca(OH)2) و همچنین توبرموریت[10] به عنوان محصولات هیدراسیون صورت گرفت.
علاوه بر آزمایشهای فوق دو بررسی دیگر بر روی مخلوطهای سیمانی حاوی سرباره کنورتور صورت گرفت که عبارت بود از، استفاده از کلراید کلسیم بمنظور فعالسازی قلیایی[11] سیمانهای حاوی سرباره کنورتور و دیگری استفاده از نانو سیلیس، که در این رابطه آزمایشهایی بمنظور بررسی تأثیرات استفاده از این مواد بر زمان گیرش و همچنین استحکام مکانیکی ملاتهای تهیه شده صورت گرفت که بحث و نتایج در مورد تأثیر آنها در فصل چهارم آورده شده است.
[1] Waste
[2] By-product
[3] Slag
[4] Nippon Slag Association
[5] Slurry
[6] Paste
[7] Mortar
[8] Ettringite
[9] Portlandite
[10] Tobermorite
[11] Alkali Activation
امروزه کاملاً واضح است که برنامهریزی و سرمایهگذاری ملی بیشتر به نفع لایۀ بالایی سلسله مراتب شهری– روستایی صورت گرفته است . تمرکز کنونی جمعیت و مشاغل سودآور در تعداد کمی از شهرها، تا حدودی حاصل خط مشی گذشته است . حاصل چنین نگرشی ، علاوه بر توزیع نامتوازن و غیر عادلانه فعالیتهای اقتصادی ، موجب پراکنش نابرابر جمعیت ، سرمایه ، امکانات و تسهیلات در سطوح ملی و منطقهای گردیده است که در زمان حاضر یکی از موانع مهم در برابر توسعه اقتصادی – اجتماعی همه جانبه در بیشتر کشورهای در حال توسعه به شمار میرود .برنامهریزی منطقهای در دوران کوتاه عمر خود، نگرشهای مختلفی را در دل خود جای داده و با تکیه بر این نگرش و دیدگاهها دوران تحول خود را طی میکند. دیدگاه های موجود در توسعه منطقهای از قبیل ” قطب رشد ” ، ” توسعه روستایی ” و ” توسعه روستا- شهری “در کشور ما، ذهن برنامه ریزان و پژوهشگران را به خود جلب کرده است که در سطح ملی، آمایش سرزمین به عنوان آخرین تحول در نگرش برنامه ریزی فضایی مورد توجه قرار گرفته است . یکی از ارکان مهم توسعه، جامع بودن و یکپارچگی آن ونیز رفع عدم تعادلهای اقتصادی –اجتماعی مناطق درون کشور است . بر این اساس میتوان گفت که برداشت منطقهای از توسعه است که میتواند کل یک کشور را به توسعه جامع و یکپارچه برساند و از این دیدگاه است که اهمیت نقش و عملکرد شهرهای درجه دوم و سوم از جمله شهرهای کوچک ، قابل تبیین میگردد . توسعه ی درونزا و متکی به قابلیتهای درونی شهرهای کوچک ، یک بستر مناسبی را طلب میکند که در گام اول آرایش فضایی سکونت گاه ها در یک نظام سلسله مراتبی از الویتهایی است که در ارائه ی نقش مطلوب شهرهای کوچک در توسعه ی منطقهای یاری خواهند رساند، در گام بعدی مکان یابی فعالیتها بر حسب ظرفیت هر نقطه جمعیتی و تعیین جایگاه این شهرها در سلسله مراتب فرادست است که نقش واقعی آنها را ترسیم خواهد کرد.
سامان بعنوان یک شهر کوچک و تابعی از نظام کلان منطقه چهارمحال و بختیاری، بر حسب ویژگیهای طبیعی، انسانی، اقتصادی و فرهنگی از محرومیت و توسعه نیافتگی مضاعفی برخوردار است. مجموعه شرایط فوق تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی، آن را دچار رکود کرده است.
رشد سریع جمعیت شهر سامان در دهه های اخیر موجب گسترش فعالیتهای بازرگانی، حمل و نقل و خدمات مالی شده و امروزه در حالت گذار و همزیستی بخشهای سنتی و نوین به سر می برد، ولی عدم تحرک در اقتصاد روستایی و کل منطقه که زاییده انزوای جغرافیایی و کم توجهی به قابلیت های درونی بخش است، امکان هر گونه تغییر و تحول مثبت را از شهر گرفته و کل منطقه را در گرداب تولید سنتی و عدم تحرک اقتصادی فرو برده است.
بر این اساس تمرکز اصلی این پژوهش بر روی نقش و کارکرد شهر سامان در توسعه منطقه پیرامون خود است. که درپنج فصل تنظیم شده است که در فصول اول تا سوم مبانی نظری، دیدگاهها و تکنیک های مورد استفاده در پژوهش آورده شده است و در فصل چهارم و پنجم که مهمترین فصول این پژوهش بوده نظام های سکونت گاهی منطقه مطالعاتی از جنبه های طبیعی و انسانی مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه نظام شهری استان چهار محال و بختیاری، سازمان فضایی بخش سامان و جایگاه شهر سامان وهمچنین به ارزیابی نقش شهر سامان در توسعه (فضایی- کالبدی) سکونتگاههای پیرامون پرداخته شده است . ودر آخر نیز نتایج و پیشنهادات ارائه شده است.
این پژوهش مدعی آن نیست که همه مسائل را در چارچوب موضوع به دقت مطالعه کرده است . تحقیقات در حوزه مسائل شهری و ناحیه ای، به دلیل حجم موضوعات مورد مطالعه دارای پیچیدگیهایی است که به هیچ عنوان امکان بررسی همه جانبه آن در یک تحقیق دانشجویی نمی گنجد، به علاوه توان علمی محدود نگارنده نیز مزید بر علت است، بدین خاطر وجود نقص و کاستی درپژوهش امری طبیعی است و پژوهشی جدی و کارساز است که دیگران در نقد آن بکوشند. نگارنده هر نوع انتقاد و گوشزد کردن نارساییها را بدیده منت خواهد پذیرفت و امیدوار است که زمینه های بررسی نشده را دیگران تکمیل نمایند.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه پایانی قرن بیستم، جهان شاهد تغییرات شگرف در نقشه جغرافیای – سیاسی خود بود؛ تغییراتی اساسی که به دلیل داشتن شرایطی خاص، توجّه کشورهای بسیاری را با خود معطوف ساخت و زمینه ساز رقابت هایی ژئوپلیتیکی جدیدی در حوزه کشورهای تازه استقلال یافته شد. علّت آن، این بود که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای چندی بر روی نقشه جهان پدیدار شد که به دلیل داشتن امتیازات منحصربفرد، می توانستند برای همسایگان خود هم چالش آفرین و هم سودمند باشند.
آنچه که به طور مشخص از کشورهای استقلال یافته از اتحاد جماهیر شوروی در ارتباط با جمهوری اسلامی ایران مورد توجّه قرار دارد، جمهوری هایی تازه تاسیس در ورای دو سوی مرزهای شمال خاوری و شمال باختری جمهوری اسلامی ایران در دو منطقه قفقاز[1] و منطقه آسیای مرکزی[2] است. آنچه از این دو منطقه در این پایان نامه مورد تاکید قرار دارد، “منطقه آسیای مرکزی” به عنوان سرزمین پهناوری در غرب قاره آسیا است. آسیای مرکزی معمولاً در برگیرنده کشورهای ازبکستان، تاجیکستان،ترکمنستا – ن، قزاقستان، قرقیزستان است. البته برای مشخص تر کردن این منطقه باید افغانستان، شمال شرق ایران (خراسان)، و همچنین قسمت سین کیانگ (ترکستان شرقی قدیم) در غرب چین و جنوب سیبری در روسیه را نیز به جزء سرزمینی آسیای مرکزی افزود. به هر حال، این منطقه به دلیل وسعت زیاد سرزمینی، تعداد قابل توجّه جمعیّت و اهمیّت ژئواکونومیکی ویژه ای که نسبت به منطقه قفقاز دارد. از این رو، موضوعیت مکانی این پژوهش را تشکیل می دهد. آنچه در مطالعات جغرافیایی – سیاسی این حوزه بسیار مورد توجّه قرار دارد و موضوعیّت ژئوپلیتیک پژوهش حاضر را به خود اختصاص داده است، آن است که با وجود به استقلال کشورهای آسیای مرکزی، این کشورها شاهد حضور، نقش آفرینی و اثرگذاری کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای همچو – ن ایالات متحده آمریکا، روسیه، ترکیه، چین و … تحت عنوان “بازی بزرگ جدید”، در منطقه شان هستند که هر یک در پی دستیابی به اهداف ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک، ژئواستراتژیک خود در منطقه آسیای مرکزی، دست به فعالیّت های گسترده ای زده اند. از دیدگاه ژئوپلیتیکی
قابل توجّه است که آسیای مركزی به عنوان بخش جنوبی از تئوری هارتلند مکیندر با شرایط و ویژگیهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی همراه بوده است. از این لحاظ، با شکل گیری کشورهای آسیای مرکزی در دهه پایانی قرن بیستم عموماً و سال های آغازین قرن بیست و یكم خصوصاً، این منطقه از نگاه کشورهای منطقه ای همچون چین، روسیه و کشورهای فرامنطقه ای مانند آمریكا، جایگاه ارزشمند یافته است و هر یک از آنها سعی می کنند تا برای نقش آفرینی هر چه بیشتر و با ایجاد تسلّط بیشتری بر منطقه، جایگاه والاتری را برای خود فراهم آورنده و در نتیجه بتوانند به اهداف خود در این منطقه دست یابند. اکنون از این شرایط با عنوان بازی بزرگ جدید[3] در این منطقه نام برده می شود كه آغاز آن را می توان از زمان استقلال کشورهای آسیای مرکزی و از دهه 1990 دانست که تا زمان انجام این پژوهش نیز ادامه داشته است. البته با توجّه به زمینه های اهداف و شرایط حضور هر یک در این منطقه، به نظر می رسد که همچنان این رقابت میان این کشورها ادامه داشته باشد؛ این حالی است که جمهوری اسلامی ایران به دلیل ویژگی های ارزشمند ژئوپلیتیکی خود بویژه در مورد موقعیت ژئوپلیتیکی خود در ارتباط با کشورهای آسیای مرکزی، دوره زمانی طولانی مشترک تاریخی و ویژگی های مشترک فرهنگی و دینی با این کشورها، از همان ابتدای استقلال این کشورها ضمن به رسمیّت شناختن آنها به برقراری سعی در برقراری ارتباطات و مناسبات خوب در جنبه های مختلف و همچنین بهبود نارسایی جغرافیایی آنها (به دلیل محصور بودن در خشکی و فقدان دسترسی به دریاهای آزاد) داشته است تا از این طریق بتواند از چهره مناسبی در میان کشورهای آسیای مرکزی برخوردار باشد. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جاذبه های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک منطقه، قدرتها و بازیگران منطقه دیگری را نیز به این منطقه جلب کرد. بازیگران منطقه ای که در حاشیه و همجوار با آسیای مرکزی قرار داشتند، همانند ایران، روسیه، و چین، علاوه بر هدف توسعه و نفوذ خود در منطقه، دارای بعضی نگرانی های امنیّتی نیز بودند و بخشی از نقش آفرینی این کشورها متوجه کسب توانایی بازدارنده تهدیدات در آسیای مرکزی بود، در حالی که حضور ترکیه در منطقه تنها با هدف کسب منابع و توسعه صورت گرفت (داداندیش، 1386: 82). بنابراین، از دیدگاه ژئوپولیتیك اصطلاح بازی بزرگ جدید را می توان برای برخوردهای قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای در منطقه آسیای مرکزی به كار برد. این رویداد که بر خلاف جریان بازی بزرگ که در قرن نوزدهم بین دو كشور روسیه و انگلستان شکل گرفت، باید بین بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای (مشخصاً ایالات متحده آمریکا و روسیه) دانست که هر یک در پی دستیابی به اهداف و منافع خود در این منطقه هستند. علل اصلی توجه و حضور ایالات متحده آمریکا در این منطقه را می توان در علل مختلفی جستجو کرد که از میان آنها می توان به این زمینه ها اشاره کرد: جلوگیری از احیای نفوذ تاریخی روسیه بر منطقه آسیای مرکزی، ممانعت از روابط گرم کشورهای این منطقه با جمهوری اسلامی ایران که دارای پیوندهای عمیق فرهنگی و تاریخی با ایران هستند، نقش استراتژیک این منطقه به منظور منطقه بالقوه برای پشتیبانی نظامی از حضور ایالات متحده در جنگ افغانستان و همچنین کنترل بر منابع سرشار انرژی که در این منطقه وجود دارد. از این روی، پس از فروپاشی شوروی سابق، ایالات متحده در این منطقه حضور یافت؛ در حالی که کشورهای منطقه آسیای مرکزی تا قبل از به استقلال رسیدن، جزئی از کشور روسیه و قبل تر از آن جزئی از ممالک محروسیه قاجار محسوب می شدند. امروزه روسیه هم به آسیای مرکزی پس از دو دهه از فروپاشی شوروی با حسّاسیت ویژه ای توجّه دارد. با توجّه به تلاش رقیبان بین المللی عمده نظیر ایالات متحده آمریکا، روسیه که این منطقه را خارج نزدیک خود قلمداد می کند و تلاش می کند تا همچنان نقش نخست را در این منطقه داشته باشد. در این ارتباط، مهم ترین هدف استراتژیک آنها در آسیای مرکزی این است که این منطقه برای آنها اهمیت امنیّتی دارد و این کشورها را عمق استراتژیک خود میدانند و معتقد هستند که برای اینکه مرزهای این کشور، مرزهای امنی باشند باید حضور مستمری در این منطقه داشته باشد. از این رو، حضور قدرتی دیگر را در منطقه بر نمی تابد؛ یعنی برای روسیه حضور و نفوذ قدرتهای رقیب در منطقه از اهمیت زیادی برخوردار است که بر خود لازم میداند که حضور گستردهای در آسیای مرکزی داشته باشند تا از تهدیدها بر ضد امنیّت ملّی خود جلوگیری کنند. گذشته از این در حوزه اقتصادی و مهمتر از همه در بحث انرژی، روسیه به دنبال آن است که سیطره خود را بر مساله انرژی در منطقه حفظ کند و کنترل امور در این زمینه را مانند مسیر ترانزیت به خارج از منطقه در اختیار داشته باشد.
از این رو، در این پژوهش ضمن بررسی وضعیت جغرافیای سیاسی تک تک کشورهای آسیای مرکزی، زمینه های ژئوپلیتیکی حضور هر یک از کشورهای ایالات متحده آمریکا و روسیه در آسیای مرکزی و اهداف آنها از نقش آفرینی در این منطقه برشمرده و بررسی می شود و چالشهای احتمالی ناشی از این حضور این دو کشور را در آسیای مرکزی بر جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار می دهد.
[1]. Caucasus
[2]. Central Asia
[3]. New Great Game
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
. 89
2-4- پوشش در قوانین و سیاستهای پیش از انقلاب.. 89
1-2-4- پهلوی اول. 90
2-2-4- پهلوی دوم. 94
3-4- سیاستگذاری پوشش پس از پیروزی انقلاب اسلامی.. 96
1-3-4- دهه اول (سالهای 57 تا 68) 96
1-1-3-4- بخشنامهها و اطلاعیههای سازمانهای قضایی و اجرایی.. 101
2-1-3-4- قوانین مجلس… 106
1-2-1-3-4- قانون بازسازی نیروی انسانی وزارتخانهها و مؤسسات دولتی و وابسته به دولت.. 106
2-2-1-3-4- لایحه امر به معروف و نهی از منکر. 106
3-2-1-3-4- قوانین رسیدگی به تخلفات اداری(مصوب 1362، 1365، 1371، 1372) 107
4-2-1-3-4- ماده 102 قانون مجازات اسلامی.. 107
5-2-1-3-4- قانون مقررات انتظامی هیأت علمی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و تحقیقاتی كشور 108
6-2-1-3-4- قانون نحوه رسیدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهایی كه استفاده از آنها در ملاء عام خلاف شرع است و یاعفت عمومی را جریحهدار میكند. 108
3-1-3-4- مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی.. 109
1-3-1-3-4- آییننامه انضباطی دانشجویان دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی.. 109
2-3-1-3-4- آئیننامه حفظ حدود و آداب اسلامی در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی 110
2-3-4- دهه دوم (سالهای 1368 تا 1378) 110
1-2-3-4- چند بخشنامههای از قوه قضائیه. 111
2-2-3-4- دولت.. 112
1-2-2-3-4- آییننامه اجرایی قانون رسیدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهایی که استفاده از آنها در ملاء عام خلاف شرع است و یا عفت عمومی را جریحهدار میکند. 112
2-2-2-3-4- مصوبات کمیسیون سیاستگذاری در امور اجرایی مبارزه فرهنگی با مظاهر فساد 113
3-2-3-4- مصوبات مجلس… 117
1-3-2-3-4- قوانین رسیدگی به تخلفات اداری.. 117
2-3-2-3-4- كتاب پنجم قانون مجازات اسلامی.. 117
4-2-3-4- شورای عالی انقلاب فرهنگی.. 118
1-4-2-3-4- آییننامه انضباطی دانشجویان جمهوری اسلامی.. 118
2-4-2-3-4- اصول، مبانی و روشهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف.. 119
3-3-4- دهه سوم (سالهای 78 تا 88) 121
1-3-3-4 دولت.. 121
1-1-3-3-4- آییننامه اجرایی مدارس… 121
2-3-3-4- مجلس… 121
1-2-3-3-4- قانون ساماندهی مد و لباس… 121
3-3-3-4- شورای عالی انقلاب فرهنگی.. 122
1-3-3-3-4- سیاستهای مقابله با تهاجم فرهنگی.. 122
2-3-3-3-4- سیاستهای فرهنگی تبلیغی روز زن. 123
3-3-3-3-4- سیاستهای فعالیتهای بینالمللی زنان. 124
4-3-3-3-4- منشور حقوق و مسئولیتهای زنان در جمهوری اسلامی ایران. 124
5-3-3-3-4- شاخصهای ارزیابی آموزش عالی.. 125
6-3-3-3-4- راهبردها و راهکارهای گسترش فرهنگ عفاف.. 125
7-3-3-3-4- سیاستهای ارتقاء مشارکت زنان در آموزش عالی.. 126
8-3-3-3-4- راهکارهای اجرایی گسترش فرهنگ عفاف و حجاب.. 126
4-3-4- سیاستگذاری پوشش در صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.. 127
1-4-3-4- راهبردها و اهداف کلان. 127
2-4-3-4- سیاستها و راهکارها 133
3-4-3-4- وظایف… 135
1-3-4-3-4- صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. 136
2-3-4-3-4- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.. 140
4-4-3-4- اقدامات و عملکردها 142
1-4-4-3-4- صدا و سیما 142
1-1-4-4-3-4- اقدامات سال 1385. 142
2-1-4-4-3-4- اقدامات سال 1386. 146
2-4-4-3-4- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.. 152
1-2-4-4-3-4- اقدامات سال 1385. 152
2-2-4-4-3-4- اقدامات سال 1386. 163
فصل پنجم: نتیجهگیری.. 172
پیوستها 204
منابع: 257
لباس و پوشش یكی از شئون انسانی و زیرمجموعههای فرهنگ است که به خصوصیات متفاوت فردی و اجتماعی انسان مربوط میشود. لباس پرچم وجود آدمی است كه از اعتقادات و فرهنگ و آداب و رسوم وی سخن میگوید. پیدایش لباس منشأهای گوناگونی دارد، منشأ روانی، امنیتی، اجتماعی، اخلاقی و دینی. مفسرین در تفسیر آیه 26 سوره اعراف (7) لباس را از جمله نعمات الهی به بشر دانستهاند. (حسینی شاه عبدالعظیمی، 1363: ج 4، 29 و قرائتی، 1383: ج 4، 44 و مکارم شیرازی، 1374: ج 6، 133)
لباس به عنوان یک پدیده فرهنگی قدمتی به اندازه زندگی بشر داشته و در سراسر زندگی انسان و تا هنگام مرگ همراه اوست. پوشاک به مثابه همراه همیشگی انسان دارای اهمیت فراوانی است که تأثیرات و کارکردهای مختلفی چون فرهنگی، مذهبی-آیینی، سیاسی، اقتصادی، نشانهشناسی و ارتباطی، زیباییشناسی، مردمشناسی، روانی، اقلیمی و…. دارد و میتوان آن را از دیدگاههای مختلفی از قبیل روانشناسی، اخلاق، اقتصاد، جامعهشناسی، مذهب، قانون، تاریخ و جغرافیا بررسی کرد.
کارکردهای گوناگون لباس سبب ظهور مسائل مختلف در حوزه اجتماع مانند مسائل اخلاقی-اجتماعی(عفاف و حجاب، فساد اخلاقی و ناهنجاری های اجتماعی و طرح مسئله امنیت اخلاقی-اجتماعی)، فرهنگی(مد و مدگرایی، تهاجم فرهنگی و غربگرایی و غربزدگی در پوشش، هویت ملی و طرح مسئله لباس ملی) و اقتصادی(سلطه اقتصادی و تبدیل شدن کشورها و جوامع به بازار مصرف تولیدات کشورهای بیگانه و آسیب به تولیدات داخلی) شده است. بر این اساس پوشش یکی از نمادهای فرهنگی و از ارزشهای خاص هر جامعه و فرهنگ و به خصوص فرهنگ اسلامی-ایرانی ما به شمار میرود که در طی چند دهه عمر انقلاب همواره با مسائل فرهنگی و اجتماعی دیگری گره خورده و مورد سؤال واقع شده است.
از سوی دیگر توجه به نقش حکومت در زمینه فرهنگ سازی در این زمینه انکارناپذیر بوده و در نگاهی عمیقتر، ضروری و اساسی است. در سدهی اخیر موضوع پوشش همواره مورد توجه جوامع اسلامی، اندیشمندان و رهبران فرهنگی و دولتها بوده است. در جمهوری اسلامی ایران نیز حجاب و عفاف در طول چند دههی اخیر همواره یکی از معضلهای مهم فرهنگی و اجتماعی جامعه بوده و مورد توجه صاحبنظران، کارشناسان و مسئولان دستگاههای فرهنگی جامعه قرار گرفته است. در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی طرحها و برنامههای
مختلفی از سوی نهادها و سازمانهای مختلف در جهت گسترش و نهادینه سازی فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه، تدوین و تصویب شده است.
حال با توجه به اهمیت و ضرورت پوشش به عنوان یکی از مهمترین مسائل فرهنگی جوامع و به خصوص جامعه ایران از یک سو و نقش بیبدیل و غیرقابل انکار حکومتها در این زمینه، بجاست که سیاستهای دولت در این زمینه را مورد سؤال قرار دهیم و بپرسیم حکومت در قبال این مسئله مهم فرهنگی چه اقداماتی انجام داده و سیر تحول سیاستگذاری و مداخله دولت در حوزه پوشش افراد جامعه پس از انقلاب اسلامی ایران تا کنون به چه صورت بوده است.
پدیده لباس و پوشش از مقولههای پر فراز و نشیب در دورههای معاصر بوده است که به رغم گذشت حدود سه دهه از عمر انقلاب اسلامی ایران و تأکید بر این هنجار از ابتدای انقلاب اسلامی هنوز شاهد ثبات کامل در این زمینه نیستیم. این تحقیق به منظور فراهم ساختن پاسخی نظری به این سؤال است که در این مدت چه اقدامات و تدابیری در جهت رسیدن به نقطهای که مسئله حجاب و لباس افراد در جامعه مطابق با موازین فرهنگی- دینی یک جامعه اسلامی باشد صورت پذیرفته است. پاسخ به این سؤال و اطلاع از اقدامات گذشته میتواند در جهت تصمیمگیریها و اقدامات فرا روی سیاستگذاران در این حوزه مؤثر باشد.
حوزه تحقیقات حول مسئله پوشش گسترده و متنوع است. تعداد قابل توجهی از منابع اطلاعاتی در حوزه پوشش مربوط به بررسی فقهی پوشش یا مقایسه پوشش اسلامی با پوشش در دیگر ادیان است. تعدادی نیز به بررسیهای جامعهشناختی، تاریخی، زمینههای اثرپذیری و مانند آن پرداختهاند. یکی از مسائل و حوزههای مطالعاتی و تحقیقاتی مرتبط با بحث رابطه حکومت و پوشش است. در این حوزه نیز منابع اطلاعاتی از منظرهای گوناگون به مسئله پوشش نگریستهاند.
برخی از منابع در این حوزه از منظر حقوقی و کیفری به بررسی رابطه حکومت و پوشش پرداختهاند که از جمله آنها میتوان به پایاننامهای با عنوان «مداخله کیفری جمهوری اسلامی در زمینه پوشش نامناسب» اشاره کرد. مقالات متعددی نیز از منظر حقوقی و کیفری این بحث را دنبال کردهاند که از جمله آنها «بررسی قوانین کیفری ایران در زمینه پوشش مردم»، «نقد سیاست جنایی جمهوری اسلامی ایران در برخورد با بدحجابی»، «نگرش جرمشناختی به پدیده بیحجابی» و …. را میتوان نام برد.
از سوی دیگر برخی مقالات در این حوزه به رشته تحریر درآمدهاند. این مقالات نیز به مسائلی مانند مبانی مسئولیت و اختیارات و یا وظایف حکومت اسلامی در زمینه پوشش از منظر فقهی پرداختهاند. منابع دیگری نیز از منظر فرهنگی- اجتماعی به رابطه حکومت و پوشش پرداختهاند. در این دسته از منابع نیز مطالعاتی در زمینه جامعهشناسی پوشش، رابطه پوشش با هویت و تکامل اجتماعی، آسیبشناسی نهادها، سیاستها و نظام اجرایی، تحلیل زمینهها و عوامل فرهنگی- اجتماعی مؤثر، راهکارهای و مؤلفهها مداخله در زمینه پوشش و مانند آن مورد بحث قرار گرفته است. آقای شفیعی سروستانی در کتابی با عنوان «حجاب: مسئولیتها و اختیارات دولت اسلامی» به رویکرد یاد شده تعداد قابل توجهی از مقالات این حوزه را که عناوین برخی از آنها در سطور پیشین ذکر شد، جمعآوری کردهاند.
تحقیق پیش رو سعی کرده است تا سیاستگذاری فرهنگی پوشش در جمهوری اسلامی ایران را مورد بررسی قرار دهد. از این منظر با بررسی رابطه پوشش و فرهنگ، مبانی مداخله حکومت در حوزه فرهنگ را مورد بحث قرار داده و بر این اساس مبانی دخالت حکومت در پوشش و نیز مهمترین بحث در این زمینه یعنی نحوه و چگونگی مداخله حکومت در زمینه پوشش را بررسی کرده است تا در خاتمه و بر اساس مباحث پیشین سیر تحول سیاستها و مداخلات نظام جمهوری اسلامی ایران را در طول سه دهه انقلاب اسلامی از نظر بگذراند.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است