نرخ شهرنشینی در ایران مانند بسیاری از كشورهای در حال توسعه با سرعتی بیش از نرخ رشد طبیعی جمعیت بوده است. طی گذشت چهل سال از اولین سرشماری نفوس و مسكن، جمعیت كشور از حدود 18 میلیون نفر در سال 1335 به 60 میلیون نفر در سال 1375 رسیده است در حالیكه جمعیت شهری از 6/5 میلیون به حدود 8/36 میلیون نفر افزایش داشته است. در واقع جمعیت كشور در طول این چهل سال حدود سه برابر و جمعیت شهری 6/6 برابر شده است. این روند شهرنشینی در اواسط دهه 40 رشد شتابان گرفت و در دهه 60 به بعد، سرعت كمتری پیدا نمود، با مراجعه به تحقیقات انجام گرفته در خصوص مهاجرت، نوع و علل آن در كشور، به این قضیه پیبرده میشود كه عمده مهاجرت از نوع روستا به شهر بوده است، که وجود جاذبههای شهری از قبیل اشتغال، رفاه و امكانات موجود در شهر و عوامل پس ران مانند ركود اقتصادی، بیكاری، عدم وجود امكانات و كم توجهی دولتمردان و برنامهریزان به روستا و شهرهای كوچك در سنوات قبل، زمینه را برای مهاجرت فراهم مینماید.
از مهمترین عوامل شهرنشینی در دهههای اخیر، فروپاشی روابط سنتی در جامعه و جایگزینی هر چند ناقص روابط سرمایهداری بوده است كه عمدتاً سبب دگرگونی روابط شهر و روستا و جابجاییهای جمعیتی از روستا به شهر و از شهرهای كوچك به شهرهای بزرگ شده است.[1]
پس از مهاجرت (چه از روستا به شهر یا از شهر به شهر) و ورود مهاجرین به شهرها بخصوص شهرهای بزرگ، اولین مشكل این دسته از انسانها، مسئله محل و مامنی برای سكونت میباشد. این دسته خاص از مهاجرین، بدلیل فقر مادی و عمدتاً بیكاری، با دست خالی رو به شهر آوردهاند در حالیكه در همین مرحله اول، طعم تلخ مهاجرت را چشیده و بایستی فكر و چارهای قبل یا در همان ابتدای ورود به شهر برای سکونت نمایند. لذا با حداقل سرمایهای كه در دست دارند به جبر و در پی یافتن مسكن ارزان قیمت یا زمینی ارزان یا بیصاحب به حاشیه شهر رانده میشوند و در آنجا سكنی میگزینند تا به امید اینكه در اندك زمانی در این شهر صاحب شغل و منصب شده و بتوانند با سرمایهای بیشتر وارد متن شهر شوند و از امكانات، رفاه و شهری بودن برای خود و خانواده استفاده نمایند.
دسته دیگری از مهاجرین كه از وضعیت مالی مناسبتری برخوردارند و بیشتر به دلیل امكانات و رفاه بیشتر در شهرها و احساس وجود استعداد و قابلیت بیشتر نسبت به اطرافیان خود، به فكر مهاجرت به شهر و شهرهای بزرگتر افتاده و با برنامهریزی دقیقتری نسبت به دسته قبل وارد شهرها میشوند دراندك زمانی با استقرار در متن شهر خود را با شهر جدید وفق داده و خیلی زود وارد متن و اقتصاد شهری میشوند.
دسته اول، مردمیهستند كه درصدی از حاشیه نشینان شهری را به خود اختصاص میدهند و فاقد مهارت لازم شهری و غیرماهر به شهر بوده و قادر به یافتن كار مناسب و رسیدن به آمال و آرزوهای از پیش اندیشیده خود نیستند و مابقی حاشیهنشینان، گروههایی كه با توصیه هم ولایتیهای خود به شهرها گسیل میشوند یا شهروندانی كه به دلیل ضعف شدید اقتصادی و فقر از متن شهر به حاشیه شهر رانده میشوند و یا گروههایی که به دلایل دیگر به حاشیه شهر رو میآورند و در این مكانها سكنی میگزیند. این نوع سكونت به دلیل اینكه از قبل برنامهریزی نشده و در چارچوب قوانین و مقررات و طرحهای شهری صورت نمیگیرد باعث مشكلاتی برای ساكنان این مناطق و شهر و شهروندان میگردد.
شهر قم به دلیل ویژگی خاص، زیارتی بودن و مهاجرپذیری این شهر همواره دست به گریبان حاشیه نشینی و اسكان غیررسمی بوده است.
این پدیده در حاشیه ی كمربندی قم و در ضلع غربی و شمالی شهر به وضوح رخ مینماید و چهره نامناسب، زشت و بیبرنامه حاشیه و حاشیهنشینی شهر را نشان میدهد و این فقط ظاهر مسئله است و دیگر مشكلاتی كه در بطن این مناطق نهفته بوده و گاهاً بروز میكند مسائل اجتماعی، جرم و جنایات، مسائل فرهنگی، مشكلاتی که برای تاسیسات و تجهیزات شهری به وجود میآید و. .. یكی از این محلات شهری قم، محله قلعه كامكار در شمال غربی شهر قم میباشد.
این پژوهش با شناخت ویژگیهای مختلف این منطقه با استفاده از آمار و ارقام به بررسی و تجزیه و تحلیل آنها می پردازد و علت شكلگیری، توسعه و در نهایت با استفاده از تجارب و مطالعات مشابه در كشور و حتی در جهان و همچنین قوانین و آییننامهای مربوطه، سعی در ارایه راهكارهای مناسب و اجرایی برای ساماندهی این محله از جنبههای مختلف كالبدی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را دارد.
[1] – فرخ حسامیان و دیگران، شهرنشینی در ایران،[تهران، انتشارات آگاه، 1377]، ص 15
فرم در حال بارگذاری ...