امكانات موجود در جهان محدود است و برای استفاده از این امكانات محدود باید بهینه عمل كرد انسان در تمام قرون و اعصار در پی استفاده هر چه بیشتر از منابع و امكانات موجود بوده كه كارها را سادهتر و در زمان كمتری انجام دهد و تمام استعدادهای خود را در جهت و تجهیز این منابع بكار گرفته است. استفادههای نابهینه و ناكارا از سرمایههای موجود مانعی در جهت پیشبرد اهداف مطلوب میباشد.
اساسیترین هدف از انجام هر نوع فعالیتهای اقتصادی دستیابی به حداكثر سود ممكن میباشد امروزه با توجه به رقابت شدید در صحنه اقتصاد و بهدلیل گسترش فعالیتهای اقتصادی و نیز محدودیت منابع و همچنین فزونی تقاضا نسبت به عرضه است كه استفاده بهینه از نهادهها را بیش از گذشته مهمتر كرده است.
تغییرات تکنولوژیکی در دهههای اخیر و نقش انكارناپذیر این تحولات بر توسعه اقتصادی كشورها موجب شد كه اقتصاددانان بهمنظور نمایان ساختن تكامل عملكرد تكنولوژی و پیشرفتهای آن، سهمی از تلاشهای خود را در مشخص كردن شاخصهای نشاندهنده قابلیتهای علمی- تكنولوژیكی متمركز سازند. اهمیت شاخصهای تغییرات تكنولوژیكی از كمك آنها به اندازهگیری رابطه موجود بین علم – تكنولوژی و عملكردهای اقتصادی ناشی میگردد. تغییرات تکنولوژیک دارای شاخصهای متعددی است که بر محصولات تولیدی اثر گذاشته و زمینه پیشرفت تکنولوژی را فراهم مینماید. این تغییرات با تحول روشهای تولید پیوند دارد. با ایجاد تغییرات جزئی در جهت بهبود تكنولوژی مورد استفاده، به نتایج قابل قبولی در زمینه افزایش بهرهروی میتوان دست یافت. بهعبارت دیگر با تغییرات تكنولوژیكی و نوآوریها و خلاقیتهای فنی، مقدار سرمایه، نیروی كار و… برای تولید كالاها و خدمات را میتوان بهمیزان قابل توجهی تقلیل داد. با استفاده از روشهای اندازهگیری بهرهوری میتوان بهطور مستمر شرایط موجود را اندازهگیری و در جهت بهبود گام برداشت در واقع میزان صرف منابع موجود برای دستیابی به اهداف و امكان قضاوت و كنترل را برای ما فراهم میآورد.
-1) تعریف مساله:
هر تلاشی برای افزایش كارایی و بهرهوری در چرخه بهرهوری، شامل اندازهگیری، تحلیل، برنامهریزی و بهبود بهرهوری قرار میگیرد. اندازهگیری تغییرات تكنولوژیكی و تغییرات كارایی، نخستین و مهمترین گام برای هرگونه تحلیل، برنامهریزی و بهبود عملكرد میباشد.
امروزه بهرهوری بهترین و مؤثرترین روش دستیابی به رشد اقتصادی، با توجه به كمیابی منابع تولید است. از طریق محاسبه و تحلیل شاخصهای بهرهوری عوامل تولید میتوان میزان كارایی عملكرد بخشهای مختلف اقتصادی را در استفاده از منابع تولید بررسی كرد. در میان بخشهای اقتصادی یك كشور در حال توسعه، بخش كشاورزی بهعنوان عاملی در كمك به فرایند رشد و توسعه از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار است. دستیابی به رشد پایدار كشاورزی از جمله مسائل اساسی است كه كشورها با آن مواجه میشوند. این چنین رشدی باعث امنیت غذایی، ایجاد اشتغال، توسعه پایدار، حفظ محیط زیست و…. میشود. علیرغم تحولات تكنولوژیكی، پیشرفتهترین كشورهای صنعتی (آمریكا، ژاپن و اتحادیه اروپا) توسعه بخش كشاورزی را نهتنها مكمل بخش صنعت میدانند بلكه اهمیت تولید غذا را در پیوند با امنیت ملی خود نیز ارزیابی مینمایند.
در حال حاضر بخش كشاورزی و منابع طبیعی بهدلیل داشتن نقش حیاتی در تأمین غذای مورد نیاز كشور و تحقق امنیت غذایی یكی از مهمترین بخشهای اقتصادی كشور محسوب میشود. این بخش به لحاظ توانمندیهای قابل توجه در منابع و عوامل تولید از جمله اراضی مستعد كشاورزی، اقلیمهای متنوع آب و هوایی، منابع طبیعی تجدید شونده شامل جنگلها و مراتع و ذخایر غنی ژنتیكی توانسته است جایگاه مناسبی در اقتصاد كشور كسب و نقش مؤثری در تولید ناخالص داخلی، افزایش صادرات غیرنفتی و اشتغال نیروی كار ایفا کند.
در ایران نیز برنامهریزی برای توسعه كشاورزی، اهدافی از قبیل افزایش تولید بخش كشاورزی، افزایش درآمد كشاورزان، جلوگیری از مهاجرت، كاهش تفاوت درآمد بین شهر و روستا، مكانیزاسیون كشاورزی و… را دنبال میكند، اگر به این اهداف بهنحو دقیقتری نگاه كنیم، یكی از مهمترین مشكلات كشاورزی ایران پایین بودن عملكرد سطح تولید در بخش كشاورزی است، بنابراین توسعه در این بخش مستلزم افزایش تولید است كه این افزایش از دو طریق حاصل میشود:
افزایش تولید از طریق بكارگیری بیشتر عوامل تولید با فرض تكنولوژی ثابت و روش دیگر بكارگیری دانش فنی پیشرفته در بخشهای تولید، روش اخیر با مفهوم بهرهوری گره خورده است. افزایش بهرهوری عوامل تولید باعث كاهش هزینه هر واحد ستانده میشود. بنابراین تولید بیشتر محصولات را تشویق میكند و زمینه رقابت در بازارهای جهانی را فراهم میكند، كاهش هزینهها و تولید بیشتر درآمد كشاورزان را افزایش میدهد و زمینه سرمایهگذاری بیشتر در كشاورزی را ایجاد میكند.
در میان بخش كشاورزی، زیر بخش زراعت بهعنوان بزرگترین منبع تأمین كننده غذای جامعه و محل اشتغال بخش عمده نیروی كار فعال در این بخش، استفاده از سطح زیر كشت قابل ملاحظهای از اراضی كشاورزی و… از اهمیت ویژهای برخوردار است و این تحقیق بهدنبال آن است كه با اندازهگیری بهرهوری در زیر بخش زراعت در استانهای كشور طی دوره زمانی 85-1380 و شناسایی عوامل مؤثر بر تغییرات بهرهوری در این زیر بخش بتواند با ارائه روش علمی، به تصمیمگیری مناسب برای نیل به اهداف توسعه و رشد بخش كشاورزی كشور گامی برداشته باشد.لازم به ذكر است با توجه به بررسی هر استان بهعنوان واحد تصمیم گیرنده (DMU) فرض همگنی برای استانها در نظر گرفته میشود.
3-1) سئوالات اصلی تحقیق:
- روند كلی بهرهوری در بخش زراعت چگونه است؟
- آیا در فرایند تولید محصولات زراعی، بهرهوری كل عوامل تولید در دوره زمانی مورد بررسی افزایش یافته است؟
- آیا میزان بهرهوری در زیر بخش زراعت در دوره زمان مورد بررسی از رشد مثبتی برخوردار بوده است؟
- آیا تغییرات تكنولوژیكی در دوره زمان مورد بررسی روند صعودی داشته است؟
- آیا تغییرات كارایی در دوره زمان مورد بررسی روند صعودی داشته است؟
- عوامل مؤثر بر تغییرات بهرهوری در زیر بخش زراعت كدامند؟
فرم در حال بارگذاری ...