مفهوم دلبستگی از یک واژه یونانی Storage که نوعی عشق بین والدین و کودک است گرفته شده و تعریف آن از نظر واترز این است که دلبستگی رفتارهایی را شامل میشود که سبب نزدیکی به نگاره دلبستگی است. این رفتارها شامل توجه داشتن، لمس کردن، نگاه کردن، وابسته بودن و اعتراض به طردشدگی است. از منظر بالبی نیز دلبستگی پیوند عاطفی پایداری است که ویژگی آن گرایش به جستجو و حفظ مجاورت با شخص خاص به ویژه در زمان استرس است (برجعلی، 1388). تفاوتهای فردی در الگوی فعال درونی موجب شکل گیری سبکهای دلبستگی متفاوتی میگردد. بررسی اولیه در زمینه سبکهای دلبستگی از سوی اینسورث و همکاران (1978، به نقل از برجعلی 1388) انجام گرفت و سه الگوی دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و دلبستگی ناایمن اضطرابی-دوسوگرا شناسایی شد. افراد با سبکهای دلبستگی متفاوت، راهکارهای متفاوتی را برای تنظیم عواطف و پردازش اطلاعات هیجانی به کار میبرند . طبق نظریه اریکسون، کودکی که دلبسته ایمن است از نظر روانی به دنبال استقلال است و شروع به فاصله گیری از والدین؛ تجربه محیط و به دنبال یادگیریهای تازه است. اما کودکی که وابسته ناایمن به ویژه از نوع مضطرب است از هرگونه تجربه جدید و فاصله گیری از والدین خودداری کرده و مستعد انواع اختلالات اضطرابی در سالهای آینده بوده و ورودش به مهد و مدرسه مشکل و هرگونه جدایی به سختی صورت میگیرد(برک، 1385).
از طرفی سبک دلبستگی اضطرابی میتواند با اختلالات اضطرابی همراه باشد. یکی از انواع اختلالات اضطرابی که با شروع در دوران کودکی میتواند معرف اختلالهای اضطرابی باشد اختلال اضطراب جدایی است. آمارهای متنوعی در خصوص شیوع اختلالات اضطرابی در بین کودکان ارائه شده است. در کودکان 2 تا 4 ساله 17% و در مطالعه ای دیگر در کودکان زیر 12 سال 6/2 تا 2/41% عنوان شده است. وجود سه نشانه از ناراحتیهای مفرط جدایی مانند نگرانی شدید و مداوم از محروم شدن و آسیب دیدن، ترس و درماندگی از جدایی،
شکایتهای جسمانی، کابوسهای مکرر، ترس از مدرسه و مشکلات مربوط به خواب که حداقل 4 هفته وجود داشته باشد برای تشخیص این اختلال الزامی است (عباسی، 1389). لاست گزارش کرده که 75% کودکانی که از مدرسه گریزانند مبتلا به اختلال جداییاند و در صورت عدم درمان به موقع، ممکن است این کودکان به طور ثانوی دچار اضطراب مفرط شوند و علاوه بر آن اختلالهایی چون فوبی اجتماعی، ترس از مکانهای باز و هراس را نشان دهند(به نقل از عباسی، 1389).
اختلال اضطراب فراگیر و فوبیای اجتماعی در طبقه بندی اختلالات اضطرابی کودکان و نوجوانان قرار دارد گرچه اضطراب، خصیصه اصلی هر کدام از این اختلالات است اما عوامل زمینه ای و موقعیتی ویژه ای وجود دارد که میان آنها افتراق میگذارد. در طبقه بندی تشخیصی روانپزشکی آمریکا، مشخصاً به اضطراب آموزشگاهی و درسی یا امتحانی اشاره ای نشده اما پدیده اضطراب، در سطح وسیعی مورد توجه قرار گرفته که میتوان از آنها اضطراب آموزشگاهی و اضطراب امتحان را برداشت نمود (مهرابی زاده، 1386). اضطراب امتحان یا Test Anxiety از دسته اضطرابهای عملکردی است که 20-10% دانش آموزان و دانشجویان با آن دست و پنجه نرم میکنند. معمولاً در موقعیتهایی که فرد در معرض ارزشیابی قرار گرفته و نیازمند حل مشکل یا مسئله است به این نوع اضطراب دچار میگردد و فرد در اینجا، در مورد تواناییهای خود دچار تردید شده که پیامد آن نیز کاهش توان مقابله با موقعیتهای امتحان است. در اینجا فردی که دچار اضطراب امتحان شده با وجود اینکه پاسخ سؤالات درسی را میداند اما آنچنان شدت اضطراب در وی زیاد است که مانع از آن میگردد که از دانسته های خود استفاده کند (مقیمیان، 1390). بدین سبب اضطراب امتحان با عملکرد تحصیلی همبستگی دارد. در اینجا نظر کووینگتون (1987) بر این است که در زمان آزمون، آموزه های مرتبط با آزمون و حالات اضطرابی همراه با هم وارد میدان میگردند. برخی حالات اضطرابی با آزمون مورد نظر مرتبط و برخی دیگر با آن ارتباطی ندارند. اگر اضطراب برانگیخته شده با محتوای آزمون مرتبط باشد سطح کارآمدی افزایش مییابد و برعکس حالات اضطرابی و نامرتبط با وظیفه محول شده، سطح کارآمدی را کاهش میدهد. سیبر (1980) اضطراب امتحان را حالت خاصی از اضطراب عمومی میداند که شامل پاسخهای پدیدار شناختی، فیزیولوژیکی و رفتاری مرتبط با ترس از شکست میباشد و فرد آن را در موقعیتهای ارزیابی، تجربه میکند. هنگامی که اضطراب امتحان رخ میدهد، بسیاری از فرآیندهای شناختی و توجهی با عملکرد موثر فرد، تداخل میکنند (Narimany, 2006).
بر مبنای مطالب فوق در پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سؤالیم که آیا سبکهای دلبستگی و اضطراب جدایی در افراد میتواند رابطه ای با اضطراب امتحان داشته باشد؟ آیا سبک دلبستگی، پیش بین اضطراب درسی است؟
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
در عصر کنونی سرمایههای انسانی مهمترین عامل توسعه سازمانی شناخته شده است و آموزش نیروی انسانی در سازمانها همراه با جهانی شدن آموزش و رشد فزاینده فناوری ارتباطات و تغییرات سریع در دانش و مهارتها شدت بیشتری یافته است (اورنگی، قلتاش، شهامت و یوسلیانی،1390)؛ و از آنجاییکه آموزش نیروی انسانی یک فرایند دائمی و مادامالعمر است، بنابراین تمام افراد سازمان به آن نیاز دارند (مفتخر، 1375). یکی از سازمانهای بسیار مهم در عصر حاضر، آموزش عالی است که نهادی مدرن و مکمل آموزشهای متوسطه و ابتدایی میباشد که دارای دو کارکرد اصلی آموزش و پژوهش است. این نهاد فرآیندهای فهم و درک سامانمند افراد، نهادها، گروهها، طبقات، قشرها و سازمانها را برای ادامه حیات و پیشرفت زندگی فردی و اجتماعی ایجاد میکند (قدیمی، 1392).
از آنجاییکه نظامهای آموزش عالی، به عنوان بارزترین نمود سرمایه گذاری نیروی انسانی نقش اصلی را در تربیت و تأمین نیروی انسانی کارآمد بر عهده دارد، این نظامها سهم قابل توجهی از بودجه هر کشور را به خود اختصاص میدهند و نقشی تعیین کننده در ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه دارند، از اینرو اطمینان از کیفیت مطلوب عملکرد آن به منظور جلوگیری از هدر رفتن سرمایه انسانی و مادی و نیز داشتن توانایی رقابت در دنیای آینده که در آن کیفیت مهمترین مؤلفه برای حیات هر سازمان است ضروری به نظر میرسد (معروفی، کیامنش، مهرمحمدی و عسکری، 1386).
به اعتقاد فیوضات (1382)، محصول دانشگاه عبارت است از افزودن دانش و معرفت و فن كه اگر در وجود افراد باشد به عنوان بهرهوری نیروی انسانی تلقی میگردد و اگر فارغ و جدا از وجود انسان باشد، به صورت مجموعه دانش و تكنولوژی نمایان میشود. دانشگاه به عنوان مركز تحقیق و پژوهش علمی و فرهنگی، مهد نوسازی اجتماع است، زیرا محلی است كه در آن افكار و اندیشهای جدید، دانش و معرفت نو، تكنولوژی متحول و فرهنگی خلاق و پویا نشو و نما میكند.
دانشجویان منبع اصلی در باب کیفیت و اثربخشی آموزش در دانشگاه محسوب میشوند اما طبق نتایج تحقیقات انجام شده، در برخی از کلاسها ما شاهد پایین بودن انگیزه دانشجویان میباشیم (سیدجوادین، 1381و مولوی، رستمی، فدایی نایینی، محمدنیا، رسولزاده، 1386). در شرایط فعلی سالانه مقدار زیادی از بودجه کشور صرف آموزش و پرورش نیروی انسانی سازمانهای مختلف میگردد، از طرف دیگر بر اساس مشاهدات اولیه به نظر میرسد انگیزش یادگیری دانشجویان در سطح پایینی قرار دارد (سیدجوادین، 1381) که دلایل این امر شامل نقش استاد در کلاس، استرس سرکلاس، فن بیان ضعیف استاد، عدم مثالهای متنوع در کلاس (نبوی و صفوی، 1390)، عدم انتخاب و به کار گیری روشهای آموزش مناسب (تامپسون و تیلدن[1]، 2009)، ناهمخوانی محتوا با اهداف تعیین شده است (ذبیحی و عرفانیان خانزاده، 1389).
آموزش عالی نیز یکی از سازمانهای با اهمیت محسوب میشود؛ آنچه برای سازمانها مهم است، اثر بخشی آموزش است (فردانش و کرمی، 1387). یکی از ویژگیهای آموزش مؤثر در آموزش عالی فعالیتهایی است که فرصتهای مناسب را برای مشارکت دانشجویان در آموزش و یادگیری فراهم میکند. هریس[2] معتقد است که آموزش مؤثر به اهداف و ستادههای آموزشی توسط دانشجویان بستگی دارد و به صلاحیتهای علمی، مهارتها، رفتارها، سبکهای آموزش، رشد حرفه ای، تحقیق و تفکر نیازمند است (آراسته و محمود راد، 1382). در این پژوهش آموزش به فعالیتهایی گفته میشود که با هدف آسان ساختن یادگیری از سوی مدرس طرح ریزی میشود و بین مدرس و یک یا چند یادگیرنده به صورت کنش متقابل جریان مییابد (نبوی و صفوی، 1390).
در نتیجه برای اینکه آموزش اثربخش و مفید شود، پیش بینی روشها و انتخاب و ترتیب مواد آموزشی در شرایط خاص به منظور رسیدن به نتایج به نحو مؤثر از اهمیت ویژهای برخوردار است (فردانش و کرمی، 1387).
اصطلاح طراحی آموزشی میتواند به عنوان روشی نظاممند برای تجزیه و تحلیل، طراحی، تدوین، ارزشیابی و مدیریت فرایندهای آموزش کارآمد مبنی بر دانش و تجربیات یادگیری و نظریههای آموزشی تعریف نمود (موریسون و کمپ، 2010) و همچنین هر گاه برای دستیابی به یک سلسله از دانشها و مهارتها به عنوان اهداف آموزشی، قبل از تحقق آموزش پیش بینی و تنظیم گردد، در واقع طراحی آموزشی انجام شده است (فردانش، 1374: 5) که توجه و دقت در تنظیم آن میتواند موجب کارایی و اثربخشی بیشتر و بهتر فرایند آموزش شود (مطلبی، 1390)، زیرا از طریق طراحی آموزشی، میتوان پایههای اولیه تضمین اثربخشی آموزش را بنا نهاد (فردانش، ابراهیم زاده، سرمدی، رضوانی و عمرانی، 1390).
به نظر میرسد انگیزش یکی از مشکلترین و پیچیدهترین چالشهای پیش روی استادان امروزی است. در واقع، پیچیدگی و تنوع آن باعث شده تا به یکی از موضوعات جالب و چالش برانگیز در مباحث علوم تربیتی تبدیل شود. اما بی انگیزشی برای مطالعه در بین دانشجویان دانشگاه به صورت یک فراگیری نامحسوس و نامریی درآمده است (واحدی، اسماعیل پور، زمانزاده و عطاییزاده، 1391).
بنابراین از آنجاییکه یکی از مغفولترین عوامل در کارایی برنامههای آموزشی، انگیزش فراگیران میباشد (فردانش، 1390: 149) و از سویی انسان در توسعه نقش کلیدی دارد و تحقق توسعه به دست انسان صورت میپذیرد، برطرف کردن نیازهای روحی و روانی افراد از اهمیت ویژهای برخوردار است (پذیره، 1391). چنانکه روح و روان انسانها سرچشمهای از انرژی است؛ که انگیزش، اشتیاق، پیشرفت و افتخار از آن برمیخیزد و افراد را قادر میسازد کارهای ارزندهای به ثمر برسانند (جباری ظهیرآبادی و عطافر، 1388). بر این اساس در بحث طراحی آموزشی اسمال[4](به نقل از فردانش و همکاران، 1390) بیان میکند که: « شناسایی و درک راهبردهای طراحی آموزشی که انگیزش یادگیرنده را افزایش میدهند برای بهبود عملکرد و یادگیری مفید خواهد بود».
هدف بسیاری از نظریههای طراحی آموزشی كه توسعه یافتهاند فراهم آوردن آموزش مؤثر و كارآمد میباشد، در صورتی كه در این نظریهها انگیزش به طور كلی نادیده گرفته شده است (بالابان و انادولو، 2008)؛ بنابراین طراحان آموزشی برای تولید محصولات دارای كیفیت بالا باید بر فرایندهای طراحی انگیزشی و آموزشی به شدت تأكید داشته باشند (کلر[7]، 1391).
مفهوم انگیزش به عوامل درونی اشاره دارد که اعمالی را بر میانگیزاند و همچنین به عواملی خارجی گفته میشود که به عنوان انگیزهای برای عمل، جریان دارد (لاک ولاتوان، 2004).
تحقیقات اولیه انگیزشی عمدتاً در محل کار و متمرکز بر راههایی برای ایجاد انگیزه در کارگران صنعتی برای کار سختتر، سریعتر و بهتر بود اما تحقیقات انگیزشی اخیر بیشتر متمرکز بر شناسایی راهکارهای مؤثر بهبود طراحی آموزشی، بهبود مدیریت کلاس درس و رفع نیازهای فراگیران میباشد (روث، 1997).
با این وجود انگیزش یک عنصر اساسی طراحی آموزشی و نظریه آموزشی است که به ندرت در نظر گرفته شده است، فقدان توجه به انگیزش یادگیرنده در طراحی آموزشی منجر به تمرکز پژوهشهای کلر بر انگیزش یادگیرنده شد که در نهایت یک مدل طراحی انگیزشی را به نام ARCS [10] توسعه داد (کلر، 1983 به نقل از مارگورت[12]، 2007). امروزه باور بر این است که تنها الگوی طراحی انگیزشی جامع و منسجم، الگوی نظامدار کلر است (فردانش و همکاران،1390).
بر این اساس مدل طراحی انگیزشی به فرایند آرایش منابع و رویههایی اشاره دارد که تغییراتی را در انگیزش به وجود میآورد و در بهبود انگیزش فراگیران برای یادگیری، انگیزش کارکنان برای کار، توسعه ویژگیهای انگیزشی خاص و بهبود مهارتهای خاص در خود انگیزشی به کار گرفته میشود (کلر، 2006). مینس، جاناسن و دیور (1997) تنها مدل طراحی آموزشی دارای ارتباط منطقی با نتیجه و جامع را که با انگیزش منطبق است مدل طراحی انگیزشی ARCS کلر نامیدهاند (به نقل از هوویت،2006). مدل طراحی انگیزشیARCS کلر، متشکل از
حرف اول کلمات توجه، ارتباط، اطمینان و رضایت میباشد (مارگورت،2007 ). این چهار عامل نشان دهنده مجموعهای از شرایط میباشد که برای فردی با انگیزش بسیار بالا ضروری است (کلر،2001). فرایندهای طراحی که در مدل ARCS وجود دارد بهجای اینکه صرفاً یک نظریه توصیفی یا تجویزی باشد آن را به برنامههایی متمرکز بر عمل تبدیل کرده است؛ این فرایند ترکیبی، توصیفی از مفاهیم و نظریههای انگیزشی را به چهار دسته مهم ARCS با رویکردی نظاممند به طراحی انگیزشی تبدیل کرده است. داشتن رویکرد حل مسئله در این طراحی، مدل ARCSرا بی نظیر ساخته و زمینه گستردهای از کاربرد را ارائه نموده است (کلر، 2010). دو بخش عمده در این مدل وجود دارد؛ نخستین مجموعه از این طبقهبندیها، مؤلفههای انگیزش را نشان میدهد كه این طبقه بندیها حاصل نتایج مبتنی بر پژوهش در مورد انگیزش انسان میباشد (كلر، 1987). دومین بخش از این مدل، طراحی نظاممندی است كه به ما در ایجاد افزایش انگیزش، برای مجموعهای از فراگیران کمک میکند. این ترکیبات به ما اجازه میدهد تا عناصر مختلف برای ایجاد انگیزش در فراگیران را مشخص كنیم و همچنین فرایند طراحی كمك میکند تا مشخصات و ویژگیهای فراگیران در یك محیط یادگیری را ارائه دهد و سپس راهکارهای انگیزشی كه برای فراگیران مناسب میباشد را طراحی مینماید (كلر، 1983، 1984، 1987)؛ که اجرای کامل فرایند طراحی شامل ده مرحله میباشد.
لازم به ذکر است که به باور کلر (1391) انگیزش در سه سطح از اهمیت بیشتری بهره مند میباشد، نخست انگیزش در یادگیری، دوم انگیزش در کار و سوم خود انگیزشی است که موضوع پژوهش حاضر در ارتباط با انگیزش در یادگیری میباشد؛ بر این اساس برای تحریک انگیزش دانشجویان در یادگیری، کلر مدلی چهار مؤلفه ای را ایجاد نمود؛ هدف از این مدل به کار گرفتن راهبردهایی برای بهبود درخواست انگیزشی میباشد، این مدل تلاشی برای ترکیب نظریههای یادگیری، رفتاری، شناختی و عاطفی است. مدل ARCS نشان داده که انگیزش یادگیرنده می تواند از طریق شرایط خارجی تحت تأثیر واقع شود (اکیف اکاک[15]، اکایر[16]، 2013).
با بر بررسی پیشینه پژوهشهای انجام شده در ایران در زمینه عوامل ایجاد انگیزش در کارکنان (مقدسی، 1386؛ عبادی و همکاران، 1390؛ گرجی و طاهری، 1391)، عوامل مؤثر بر انگیزش دانشجویان (اکبری، 1389؛ شاه حسینی، 1391)، عوامل مؤثر در کاهش انگیزه تحصیلی دانشجویان(مولوی و همکاران، 1386)، تأثیر انگیزش در بهبود عملکرد (بخشی علی آباد و همکاران، 1387؛ جعفری، سرچشمه، جعفری و نعمتی، 1392) تلفیق مدل طراحی آموزشی جاناسن با مدل طراحی انگیزشی کلر در آموزش مداوم پزشکی (فردانش و همکاران، 1390) میباشد و تاکنون پژوهشی در خصوص نقش ویژه طراحی انگیزشی آموزش کلر در آموزش عالی در ایران انجام نشده است. از آنجاییکه دانشجویان از اقشار مستعد و برگزیده جامعه و سازندگان آینده کشور خویش هستند و کیفیت زندگی آنها تأثیر بسزایی در یادگیری و افزایش آگاهی علمی و موفقیتهای تحصیلی شان خواهد داشت (سلطانی شال، کارشکی، آقا محمدیان شعرباف، عبدخدایی و بافنده، 1390). این پژوهش در صدد آن است که از طریق بهکارگیری شناخته شدهترین الگوی مطرح در زمینه طراحی انگیزشی به اثربخشتر شدن آموزش عالی کمک و بدین وسیله زمینهای را برای بهبود کیفیت زندگی کلاسی دانشجویان و یادگیری ایشان، در آموزش عالی فراهم نماید، تا بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، به سیاستگذاران و برنامه ریزان در امر تصمیم گیری و برنامه ریزی کمک نموده و در نتیجه برنامههای درسی آینده از اثربخشی بیشتری برخوردار گردد. بنابراین سؤالی که این پژوهش در پی پاسخگویی به آن میباشد این است که؛ آیا اجرای الگوی طراحی انگیزشی آموزش کلر موجب ارتقاء یادگیری و بهبود کیفیت زندگی کلاسی دانشجویان در آموزش عالی میگردد؟
[1] Thompson& Tilden
[2] Haris
[3]Morrison&Kemp
[4] Small
[5]Balaban& Anadolu
[6]Motivational Design
[7] Keller
[8]Lock&Latham
[9] Ruth
[10] Attention, Relevance, Confidence, Satisfaction
[11]Keller
[12] Margueratt
[13]Means; Jonassen& Dwyer
[14] Huett
[15] Akif ocak
[16] Ackayir
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
و هدف و سؤالات کلی و جزیی پژوهش و تبیین مفاهیم کلیدی پژوهش می پردازیم.
هر نظام تربیتی اهدافی را پیشاپیش خود تصور کرده و برنامه هایی را برای تحقق آن اهداف متناسب با اقتضائات زمانه و التزامات فرهنگی و اجتماعی خود طراحی می کند. عصر کنونی دارای ویژگی های منحصر به فردی است، عصر کنونی عصر انفجار اطلاعات و هجمه ی داده هاست، عصر حکومت رسانه ها بر افکار عمومی است، عصر سرعت گرفتن پیشرفت های علمی است، عصر پیچیدگی تحولات اجتماعی می باشد، عصر ظهور مکاتب مختلف فکری است. در این عصر لازم می نماید به تربیت نسلی با ویژگی های مطلوب بپردازیم؛ نسلی که دارای قدرت تحلیل و نقد ورودی های ذهنی و حسی باشد، دارای مهارت فلسفیدن و قصاوت صحیح باشد، یادگیرنده مادام العمر باشد، و بیش از آنکه بخواهد صرفا بداند؛ فکر کند و تولید کننده علم باشد. برای رسیدن به این منظور چاره ای جز تقویت مهارت تفکر نقادانه و سنجشگرانه البته با توجه به اقتضائات محیطی و اجتماعی و فرهنگی نداریم. برای بومی سازی این روش ضمن تبیین دقیق این رویکرد آموزشی، شناسایی ناهمخوانی های موجود در این روش با مبانی تعلیم و تربیت اسلامی از ملزومات کار است.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
رضایت زناشوئی یکی از عوامل موثر در ثبات خانواده ها ودر عین حال بهداشت روانی همسران و فرزندان است. مهمترین عامل در رضایت زناشوئی، روابط زناشویی است. هدف این تحقیق مشخص کردن رابطه بین احقاق حق جنسی با رضایتمندی زناشویی و پرخاشگری در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهرستان منوجان بوده است. روش مورد استفاده در این پژوهش، توصیفی به شیوه همبستگی و نمونه مورد بررسی 300 نفر می باشد. نمونه گیری به شیوه در دسترس از 7 مرکز بهداشتی درمانی انتخاب گردید. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه 25 سوالی هالبرت برای سنجش احقاق حق جنسی، پرسشنامه 23 ماده ای انریچ برای سنجش رضایت زناشویی و پرسشنامه 29 ماده ای پاس و پری برای سنجش پرخاشگری استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین احقاق حق جنسی با رضایتمندی زناشویی رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد و بین احقاق حق جنسی با پرخاشگری زنان و همچنین بین رضایتمندی زناشویی و پرخاشگری رابطه معکوس و معنی داری وجود دارد. بین شغل همسر با احقاق حق جنسی و رضایتمندی زناشویی رابطه معنی داری وجود دارد، ولی بین میزان تحصیلات همسر با احقاق حق جنسی و رضایتمندی زناشویی و پرخاشگری در زنان رابطه معنی داری وجود ندارد.
واژه ها کلیدی: احقاق حق جنسی، رضایتمندی زناشویی، پرخاشگری
1-1-
خانواده اصلی ترین عنصر هر جامعه و کانون حفظ سلامت و بهداشت روانی است و نقش مهمی در شکل گیری شخصیت فرزندان یعنی پدران و مادران اینده دارد و هیچ نهاد و مرجعی نمی تواند جایگزین خانواده به ویژه عنصر اصلی آن یعنی مادر شود. جامعه ای سالمتر و پویاتر است که مادران و پدرانی با الگوی شخصیتی سالمتر داشته باشد
رضایت زناشوئی یکی از عوامل موثر در ثبات خانواده ها و در عین حال بهداشت روانی همسران و فرزندان است.اما در روابط زناشوئی عوامل متعددی باعث رضایت همسران از یکدیگر می شود .
حیدری نسب (1383) مهمترین عوامل موفقیت در زندگی زناشوئی را رشد عاطفی و فکری تشابه علائق و طرز فکر،تشابه مذهبی، تشابه تحصیلی و طبقاتی ،نسبت امور جنسی تشابه و سرعت عمل در کارها و بالاخره رابطه با خانواده زن و شوهر می داند.
سلامت فیزیکی و عاطفی و بهداشت روانی افراد در جامعه در گرو سلامت روابط زناشوئی و تداوم و بقای ازدواج می باشد. رضایت یک فرد از زندگی زناشوئی به منزله رضایت وی از خانواده محسوب می شود و رضایت از خانواده به مفهوم رضایت از زندگی بوده و در نتیجه باعث تسهیل درامر رشد و تعالی و پیشرفت مادی و معنوی جامعه خواهد شد. بنابراین با توجه به اهمیتی که روان شناسان و حتی همه مذاهب به خانواده وارتباط زناشوئی موثر می دهند و اینکه به نظر می رسد تشکیل خانواده جایگاهی برای رضایتمندی است و بلکه اساسا کانون التیام و شفابخشی است. کانونی است که باید فشارهای روانی وارد شده براعضا خود را تخفیف دهد و راه رشد و شکوفایی آنها را هموار کند. اگر خانواده محیط سازنده ای برای اعضای خود داشته باشد و نیاز های جسمانی و روانی آنها را برآورده کند کمتر ممکن است به نهاد های درمانی خارج از خانواده نیاز پیدا کند ( ثنایی، 1375 ) .
از جمله عوامل موثر بر رضایت زناشویی احقاق حق جنسی است. به اعتقاد تراویس و وایت(2000)، احقاق مستلزم تلاش فرد در تامین حقوق خود در محدوده ی زمانی مشخص یا تحقق بخشیدن به انتظارات درونی شده از خود از طریق تعامل با دیگران است.(تراویس و وایت،2000 ،ص 307).
بنابراین هر هویت جنسی در تعامل با دیگران برای دست یابی به اختیار و مشروعیت قانونی خود، خواستار احقاق حق خویش است. در مطالعات متعدد و مقایسه ای روشن شده است که فرهنگ جوامع مختلف با نگرش از موضوع غالب و قدرت، زنان را در بند الگوهای تعریف شده و کلیشه ای رفتار جنسی قرار داده است. تصوری خارج از چارچوب نقش تابع در شور جنسی زنان برای مردان و زنان غیر قابل درک، زشت و نامطلوب جلوه می کند. به تبع پذیرش چنین نقشی، زنان قدرت احقاق حق جنسی خود را نیز از دست داده اند، چرا که کسب چنین قدرتی از سوی فرهنگ غالب جوامع به معنای کسب مفاهیم هرزه نمائی، عدم عصمت و شرم است. ترس از قرار گرفتن در محدوده چنین الفاظ توهین آمیز، زنان را وادار به تسلیم و پذیرش در برابر نقش زنانگی نموده است.
بنابراین یکی از عوامل موثر در برقراری ثبات خانواده احقاق حق جنسی است، که بدنبال آن رضایتمندی زناشویی زنان را فراهم می کند و زنان به جای پرخاشگری عشق و محبت را به همراه خود هدیه می کنند.
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
دامنهی تصویر بدنی به گونهای است که افراد ساعتها در مورد تصویر بدنی خود فکر میکنند و با تغییر و آرایش و پوشیدن لباسهای متنوع و قرار گرفتن در وضعیتهای خاص سعی در پوشاندن نقائص ظاهری خود دارند که بیشتر زاینده تصویر ذهنی آنان از بدنشان است اسکلافانی[1] (2003،14-1101). نارضایتی از این تصویر بدنی پیامدهای چون اظطراب، افسردگی، انزوای اجتماعی، اختلالات روانی، تضعیف خودپنداری و عزت نفس را در پی خواهد داشت (برونل[2]1991،12-1). از نظر سندز[3] (2001،407-397). تصویر بدنی بر اساس یک ساختار چند وجهی مفهومسازی میشود. در واقع تصویر بدنی مفهوم پیچیدهای است که دربرگیرنده عوامل بیولوژیکی، روانشناسی درونی و عوامل اجتماعی خارجی است.
ترکیب ارزیابیهای ادراکی و نگرشی ورفتاری و تصویربدنی، عوامل پیشبینی کننده بهتری برای اختلالات مربوط وتصویربدنی تلاش برای لاغرشدن واختلالات تغزیهای نسبت به هرکدام از ارزیابیها به تنهایی خواهد بود.
نتایج پژوهشها در چند دهه گذشته نشان میدهد که عده زیادی از افراد جامعه به خصوص جمعیت مونث در پی تغییرتصویربدنی خود هستند( مکابی و ریکاردلی[4] 2001،347-335).
در بحث روابط بین فردی، نگرش فرد نسبت به خودارزیابی که از خود دارد نقش کلیدی را ایفا میکند. مثلا در روابط بین فردی، فردی که خود را بسیار نالایق، زشت و کسل کننده میبیند ممکن است از ارتباط با دیگران اجتناب کند و فردی درون گرا شود اما فردی که خود را جذاب و دوست داشتنی و ارزشمند میداند از ارتباط با دیگران استقبال میکند با آنها ارتباط صمیمی برقرار میکند. تفاوت این دو رفتار یعنی اجتناب یا استقبال از ارتباط با مفهوم عزت نفس اجتماعی به خوبی توضیح داده میشود. عزت نفس اجتماعی یکی از مؤلفههای مهم ارتباط اجتماعی است ( میلر و دیگران[5] 1995،1:63).
عزت نفس و عزت نفس اجتماعی یعنی درجهی ارزیابی مثبت – منفی یک فرد درباره عضویت خود در گروههای اجتماعی دارد که این ارزیابی مبتنی بر ارزشهای خود و درون دادههای خودش از دیگران و موقعیتهای خاص است ( دانشگاه ایالت آرلیزونا، 2005). عزت نفس به طور کلی و عزت نفس اجتماعی به طور خاص متاثر از کیفیت ارتباط نزدیک با دیگران است (لیری، 1999، لیری و داونس[6] 1995، 35-32: 8).
ازدواج یک مؤلفهی بسیار مهم و با ارزش در حیات انسان تلقی میگردد. ازدواج یک نهاد اجتماعی است که پایه و اساس ارتباط انسانی را تشکیل میدهد. به واسطه ازدواج مرد و زن یک نیروی ناشی از غرایز، آیین محبت و عشق به هم جذب میشوند، به طور آزادانه و کامل متعهد یکدیگر شده تا واحد پویایی را به عنوان خانواده ایجاد نمایند. ( احمدی و همکاران، 1384). به این دلیل تنها نظام اجتماعی است که رسما در همه جوام پذیرفته شده است. آنچه در ازدواج مهم میباشد، سازگاری و رضایت زناشویی و رضایت ازدواج است سازگاری زناشویی برون سازی زن و شوهر با یکدیگر در هر مقطعی از زمان است (ثنایی، 1379) و فرآیندی است که در طول زندگی زن و شوهر به وجود میآید، زیرا لازمه آن انطباق سلیقه ها، شناخت صفات شخصیتی، ایجاد الگوهای مراودهای است ( احمدی و همکاران، 1384). سازگاری زناشویی بر بسیاری از ابعاد زندگی فردی و اجتماعی انسان تأثیر میگذارد.
[1]. Sclafane
[2]. Bronell
[3]. Sands
[4]. Mccabe & Ricciardelli
[5]. Miller & Rothblum &Brand felicio
[6]. Leary & Downs
***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***
متن کامل را می توانید دانلود نمائید
چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است