وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی رابطه رفتار دینی والدین با روابط عاطفی موجود درخانواده

 
تاریخ: 22-11-99
نویسنده: فاطمه کرمانی

تربیت خانوادگی عاملی برای تعدیل انسان، وسیله ای برای ارضای عواطف وموجبی برای جلوگیری از پدید آمدن نابسامانیهاست. کودکان الگوازوالدین خود می‌گیرند.وبه رشد ونمو خویش ادامه می دهند. همچنین خانواده منتقل کننده فرهنگ خاص به کودکان است.فرهنگی که در آن صفا و صمیمیت، صداقت ومحبت است واین امردراماکن دیگربدست نمی آید.کودکان پرورشگاهی ممکن است در سایه اعمال نظرها درمواردی به درجاتی وسیع رسیده  باشند. ولی هیچکدام از آنها نتوانسته اند به مانند اکثریت آنهایی که در خانواده تربیت یافته اند ادامه زندگی دهند. معنویت واخلاق درخانه کار سازندگی را درکودکان   نافذ می سازد. ( قائمی ، 1370: 254)

 

ازمسائل مهمی که در تربیت اولیه دارای  نقش و اهمیتی  فوق العاده است مسأله  الگوهای خانوادگی است .

 

کودک از همان روز های اولیه تولد همه حرکات، رفتاروعملکردهای ما را می بیند وبه تدریج آنها را                             فرا گرفته وتحت تأثیرش قرارمی گیرد. چه بسیارند عاداتی که درسایه تجربه وعمل ازروزگاران اولیه حیات برای   آن کودک حاصل شده  و تا پایان  عمر  برای انسان می ماند.

 

والدین نخستین الگوی کودکانند،  شجاعت یا ترس ، درستکاری یا خیانت ، صداقت یا دروغ ، خود نگهداری یا خود باختگی را به فرزندان منتقل می‌کنند. والدین می‌توانند سرمشقهای خوب ویا ناشایسته ای برای فرزندان باشند. وبراین اساس افرادی خوشبخت ویابدبخت ، با واکنشهای عادی ویا غیرعادی پدید آورند. (همان :149)

 

از مسائل مهمی که در تربیت مطرح است مسأله سازندگی عاطفی است امرعاطفه در افراد کمتر از دیگر امور و ابعاد نیست، نیازبه جامعه واجتماعی بودن ایجاب می‌کند که در آن قانون حکومت کند وازاین دید  چرخ حیات بگردد واجتماع به پیش رود. اما عاطفه همانند روغنی است که درلای چرخها ودربین پیچ و مهره‌ها ریخته می‌شود وموجبات عدم فرسایش و خرابی و عدم‌سروصدا وفریادهای جانخراش را                             فراهم می سازد. اینکه درتربیت توجه به تغذیه طفل از شیر مادر می‌شده یک بعدش این است که طفل                         به هنگام  تغذیه، از رشد عاطفی برخوردار شود آنها که تمایلاتی مربوط به محبت‌شان ارضاء نمی شود افرادی خواهند شد خیانتکارولجوج ،سخت دل وخشن که حتی ممکن است  در مواردی شرافت و حیثیت انسانی خود را نیز  نادیده گیرند به هنگامی که والدین  به خصوص  مادران  فرزندان  خود را  می بوسند و می بویند به حقیقت موجی ازنشاط وشادی از اعماق روحشان برخاسته و کودک  را  سیراب می سازد و مراتب نشاط ورضایتمندی آنا ن را فراهم می آورد.( همان : 250)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

همانطورکه بیان شد پدرومادرالگویی تمام برای فرزندان خود درمحیط خانواده می باشند وتربیت                        والدین واثرپذیری کودک ازرفتاروگفتاروالدین نه ازهنگام تولد که قبل ازآن شروع وشخصیت کودک  شکل می گیرد. با نگاهی حتی سطحی به خانواده معتقد ومقید به دین ومذهب که به دنبال آن روابط متقابل از جمله روابط عاطفی درخورستایشی دارند ملاحظه می گردد که فرزندان اینگونه خانواده ها چنان تربیت عمیق و خوبی دارند که کمترتحت تأثیرعوامل بیرون ازخانه قرارمی گیرند و موفقیت بیشتری نسبت به افراد دیگردارند. برخوردی که والدین با هم دارند اگرهمراه با مهروعطوفت و صمیمیت باشد باعث آرامش و  شادی کودک می گردد وکودکی که دراین محیط زیبا وآرام رشد کند انسانی سالم وخود شکوفا است.

 

دردامن والدین تربیت شده انسانهایی رشد می‌کنند که دردنیایی از خود آگاهی زندگی می کنند                         مرتباً خود زبیایشان را باورمی کنند و در نتیجه درخود شخصیت می سازند وهرلحظه خوداحساس شایستگی می کنند. ( آزمندیان ،1384: 135)

 

مسائل ومشکلات درزندگی ما انسانها  واقعیت هایی هستند که ما را از مواجهه با  آنها گریزی نیست … باید با مسائل زندگی مواجه شد وآنها را مقتدرانه حل کرد وازلحظه های زندگی خود لذت برد به  گونه‌ای که مسائل نتوانند آسیبی به روح وروان انسان بگذارند وفرد علیرغم تمامی این واقعیتهای زندگی بتواند در  دنیایی ازشوروهیجان ونشاط وآرامش وروحیه بسیارعالی، زیبا زندگی کند وازلحظه لحظه های  زندگی خود لذت برد. ( همان  : 203)

 

واین میسرنمی شود مگراینکه انسان درمحیط خانه الگوهایی داشته باشد با رفتاروگفتارهایی شایسته و                     روابط عاطفی نیکوکودکان به مرورزمان خیلی ازمفاهیم ورفتارها را ازپدرومادرمی آموزند تأثیر رفتار                    بیش از گفتار است و در بیشتر مواقع فرزندان همان می شوند که پدر و مادرشان هستند نه آنکه پدر و مادرشان  می‌خواهند بشوند واین نکته تکرارمکررات است که والدین قبل از تربیت فرزند باید اقدام به تربیت خود کنند آیا صحیح است که کودک به حدی از رشد و تکامل رسید از او انتظار تمام موفقیتهایی که همه کـودکـان اطـراف (دوستـان-  اقـوام و…) دارند داشـت و  یا   به همه آروزها و  آمال و  موفـقـیتـهایـی که از خود انتظار داشته و نرسیده (به دلایل مختلف ازجمله نداشتن استعداد و توانایی ویا کاهلی وسهل انگاری و…) ازفرزندمان خواسته شده که به آنها برسد و پدر و مادر را سربلند بکند در بین دوستان وفامیل و…؟ وآیا این  ممکن است و عاقلانه که فرزندانمان نقاط ضعف و محرومیتهای والدین را بپوشانند ؟ نیرومندترین عاملی که  می‌تواند  هرگو نه  اضطراب  و نا بسامانی  درون انسان را  به  آرامش و  اطمینان  مبدل سازد، مناجات  با خداوند و ذکر پروردگار است «الَّذین آمَنوا وَتطمِئنُ قَلوبُهُم بِذکِرالله اَلاّ بِذکِرالله تطمَئِنُ القُلوبِ» (رعد:28). 

 

والدین در تربیت فرزندان و همه آن مولفه هایی که انتظار دارند از فرزندانشان سربزند ابتدا باید خود واجد آنها باشند. در عصر حاضر و زندگی امروز مهم‌ترین تشویش و اضطرابی که برخی از والدین درگیر آن هستند رفتار دینی است، که پدر و مادر علاقمندند وتعهد دارند فرزندانشان مقید به آن باشند واین بروز رفتار دینی به سختی ازکودکانی سر می‌زند که والدینشان نسبت به مسائل دینی تقیدی ندارند تحقیقات علمی نشان میدهد که نوجوانان با پشت سرنهادن دوران کودکی در همه آنچه که ازقبل وباخوش بینی کامل از خانواده آموخته اند دستخوش شک وتردید می شود آنها با دست یافتن به رشد فکری، قدرت تفکر  در مسائل، موضوعات اساسی زندگی خود را پیدا می کنند وبرای رسیدن به این نظام فکری وعقیدتی که بتواند پاسخگوی نیازهای فکری وعاطفی آنها باشد، و از سوی دیگر در دوران بلوغ

پروژه دانشگاهی

 همزمان با بیدار شدن سایرغریزه ها ونیازهای روانی، وجدان دینی واخلاقی نیزدردرون نوجوان بیداروفعال می شود. او را به تفکردرباره معنویات وحقایق دینی وا می دارد… دراین سنین نوجوان با کنجکاوی وخواست درونی به دنبال دست یافتن به هویت عقیدتی است به نحوی که بتواند درپرتوآن به « فلسفه زندگی » روشنی  دست یابد و خانواده  نباید   فرزندان خود را در حل و  فصل مسائل  فکری و یافتن پاسخ  به پرسشهای اساسی تنها بگذارند بلکه باید به روش منطقی او را درحل مسائل خود یاری رساند… درهرحال، شرایط خاصی که نوجوان درآن قراردارد اقتضاء می کند که به تربیت اعتقادی دینی او اهمیتی بیشترداده شود تا او بتواند از بلاتکلیفی ، ابهام وسردرگمی دوران نوجوانی نجات یافته فلسفه روشنی برای زندگی خود پیدا کند .دین به عنوان نظامی همه جانبه فلسفه‌ای روشن برای زندگی ارائه می کند که درآن می توان پاسخ همه سئوالهای اساسی را یافت و به جهت‌گیری مشخص در ارتباط با نیازهای فکری و عاطفی که دردوره  نوجوانی ازعمق وگستردگی بی نظیری برخوردارند رسید.

 

علاوه براین دست یافتن به ایمان دینی، نوجوان  را دررسیدن به آرامش روانی که ازنیازها وضرورتهای مهم  این دوران است کمک می کند واضطرابهای او را فرومی نشاند این آرامش به چند دلیل به وجود می آید: اول آنکه جوان ازحالت بلاتکلیفی وسردرگمی خارج شده خط سیرفکری وعلمی روشنی می‌یابد. دوم اینکه اعتقاد به خدا افق دید او را ازسطح این دنیای مادی فراترمی برد، بنابراین ناکامی در زمینه‌های مادی ودست یافتن به همه خواسته‌های خود ویا وجود کمبودهای احتمالی او را ازپا درنمی آورد وگرفتاریأس وناآرامی نمی کند. سوم اینکه نیازانسان به توجه به خدا وداشتن ارتباط قلبی با اونیازی فطری است که اگر برآورده  نشود، انسان را با ناآرامی پنهان وآشکارروبه رومی سازد. (سادات ، 1372: 126-123).

 

یکی از بهترین هدایای که والدین می توانند تقدیم  فرزندان خود بکنند کمک به فرزند درجهت خودشکوفایی است خود شکوفایی مولفه های زیادی دارد به طورمختصر خود شکوفایی یعنی رسیدن به لذت وشادی در زندگی، رسیدن به آرامش و امنیت داشتن احساس رضایت از عملکرد خود و شکوفا کردن تواناییهای خود .انسان کاملترین موجود در جهان هستی است آمده که خلیفة الله باشد و به عبارتی هدف از خلقت متجلی شدن به اسماء الهی است واین محقق نمی شود مگراینکه ظرفیتهای خود را به بالاترین حد وجود برساند ویکی ازچیزهایی که انسان  را درمسیرکمال وخود شکوفایی می رساند وراه را مقداری بر او آسان می سازد روابط بین فردی می باشند دیگران به انسان کمک می کنند تجارب و طرز فکرهای جدیدی بیابد ، افق دید در مورد خود وارزشها ، روابط و… گسترش یابد  و در نتیجه به رشد وکمال  بیشتری خواهد  یافت،  خودشکوفایی هدفی عالی است  .که اگرانسان در مسیرآن قرار بگیرد هدفهای متوسط پایین را هم ناخواسته به دست می‌آورد «چون صد آمد نود هم پیش ماست» تمام روابط و رفتارهای والدین باید به خود شکوفایی فرزند منجرشود که در این امانت الهی خیانت نشود بنابراین توجه به موارد مذکور،این تحقیق درپی پاسخگویی به این سئوال اساسی است که آیا بین رفتار دینی والدین با روابط عاطفـی موجود درخانواده و خود شکوفایی دانش آموزرابطه وجود ندارد یا خیر.

 

1-3- هدفهای تحقیق :

 

هدف کلی:

 

– تعیین رابطه بین رفتار دینی والدین با روابط عاطفی موجود در خانواده و خودشکوفایی دانش‌آموزان

 

اهداف جزئی:

 

– تعیین وضعیت خودشکوفایی دانش‌آموزان

 

– تعیین وضعیت روابط عاطفی موجود در خانواده دانش‌آموزان

 

– تعیین وضعیت رفتار دینی والدین دانش‌آموزان

 

– تعیین رابطه بین رفتار دینی والدین با روابط عاطفی موجود در خانواده دانش‌آموزان

 

– تعیین رابطه بین رفتار دینی والدین با خودشکوفایی دانش‌آموزان

 

– تعیین رابطه بین روابط عاطفی موجود در خانواده با خودشکوفایی دانش‌آموزان

 

– تعیین رابطه بین عوامل شخصی و آموزشی (جنس، نوع مدرسه و پایه تحصیلی) با روابط عاطفی موجود در خانواده دانش‌آموزان

 

– تعیین رابطه بین عوامل شخصی و آموزشی (جنس، نوع مدرسه و پایه تحصیلی) با خودشکوفایی دانش‌آموزان

 

1-4- اهمیت وضرورت انجام تحقیق :

 

متأسفانه امروزه با بعضی دانش آموزان وکودکان روبه روهستیم که نه تنها خود را باورندارند بلکه علاقه چندانی به خود وزندگی هم ندارد وبه همین لحاظ زندگیشان بدون هدف است و روزها را به گونه ای باطل سپری می‌کنند ومنطقشان درزندگی «هرچه پیش آید خوش آید» می باشد و این جای بسی  نگرانی و ناراحتی دارد به راستی چرا نوجوانان ما در خانه و  مدرسه با توجه به اینکه به نسبت  گذشته امکانات زیادی در  زندگی دارند وبسیارهم مورد توجه والدین ومدرسه هستند اما دچاراین بی علاقگی ها می باشند. واقعیت  شاید این باشد که بعضی از ما (والدین ومربیان ) الگوهای تربیتی خوبی برای فرزندانمان نبوده ایم. درمدرسه با دانش آموزانی برخورد می کنیم که با توجه به اینکه محاسن زیادی دارند اما بخاطریک امتحان ساده وکلاسی ویا یک برخورد کوچک با همکلاسی و… دچار چنان اضطراب و نا آرامی می شوندکه طبیعتاً جسمشان را هم تحت تأثیرقرارداده وحتی دربعضی موارد قادر به کنترل گفتارورفتارخود هم نیستند چرا این قبیل امتحانات کوچک و بزرگ ما و فرزندانمان را تا این حد تحت الشعاع قرار میدهد آیا تمام روزها و ساعات زندگیمان آکنده از این امتحانات نیست و آیا با همه این ناآرامیها و تشویش خاطرهایی که به ما دست می‌دهد آیا جانی برای تلاش ما و فرزندانمان باقی می ماند و آیا حیف نیست که این انرژیهای ارزشمند اینگونه هدر روند این تشویش خاطر و نا آرامی از کی  وبرای چه به وجود آمده است آیا رفتاروگفتار والدین نبود که ما و  فرزندمان را اینگونه ساخته است .

 

رابطه قوی و مثبت با والدین به فرزند کمک می کند تا ارزشهای مناسب را درونی کند. یکی از این ارزشها، چگونگی وارد  شدن به روابط محبت‌آمیزاست انسان موجودی اجتماعی است وبه دیگران  نیازدارد رابطه با والدین به فرزند کمک می کند تا به عنوان یک انسان، احساس ارزشمند بودن را در خود  به وجود آورد. به فرزند ارزشهایی می دهد که با آنها می‌تواند زندگیش را هدایت کند به او کمک می کند تا یاد بگیرد که چگونه با دیگران باشد و به افرادی غیر از خانواده دلبستگی مثبت پیدا کند این عامل قطعاً در ایجاد روابط عاشقانه، عمیق و خانوادگی تعیین کننده است(جی.الیاس، موریس، ای توبیاس، استیون واس فریدلندر، برایان،1387: 46)


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی رابطه برخی عوامل فرهنگی-اجتماعیبا افت تحصیلی دانشجویان ایثارگرتاثیر راهبردهای مقابله با موقعیت های استرس زا »
 
مداحی های محرم