اساسی تحقیق به طور كلی:
باورود به دوران جدید و تعریف کثرت هر علمی در جایگاهی قرار گرفت .شاید علوم پزشکی و شناخت ظاهر بدن سر راست ترین مسیر را دنبال کرد وخارج از فلسفه های مدرن و سنت راه خود را پیمود.علوم مهندسی نیز در ضرب و تقسیم وپیچیدگیهای کمی خود آنچنان گرفتار شد که مجبور به پذیرش بی چون و چرای مدرنیسم گشت.در علوم انسانی نیز دیدگاههای سنت یا مدرن جدای از هم تداوم یافت.اما در معماری که هم در حیطۀ تئوری و فلسفه و علوم انسانی وارد شده است،هم در عرصۀ عمل و علوم مهندسی چنین
نیست.تکلیف عده ای که در هر دو زمینه معماری مدرن را انتخاب کردند مشخص بود.اما عده ای که در فکر وفادار به سنت هستند بلاتکلیف ماندند.چرا که پذیرش اینکه انسان پرومته وار از اصول کلی خود سرپیچی کند برایش دشوار بودو از طرفی ابزار،مصالح و نیازهای روز با عقاید سنتی آمیخته نشده بودند.با گسترش و تبلیغات مدرنیسم مخصوصاً در کشورهای سنتی،این تنشها بسیار پررنگ تر شد. نارسایی مدلهای آموزشی وتدریس آن در محیطهای آکادمیک باعث خلق فضاهای بی هویت گشته اند. وپس از چند دهه اکنون سیل عظیم دانشجویان و مهندسان معمار را داریم که عاری از هرگونه شخصیت هنری،دنبال سود و منافع بیشتر هستند.ووضعیت پرتنش ساختمانها و شهرهای سنتی که روزگاری و حتی اکنون الگوی زندگی سالم بوده و هستند،گویای بیشتر این نابسامانی است.به نظر می رسد که اکنون چارۀ کار در بازگشت به خویشتن اصیل سنتی ،فارغ از دغدغۀ شهرت و مقام و تبلیغات،در کنار تکنولوژی روزباشد.شاید بتوان با نگاهی به گذشته و تفکر عمیق در سنتهای اصیل که از طریق منابع وحیانی در نظر گرفته شده است،به بازگشت به خود رسید و هنرمند و حیات معقول را احیا کرد.و به انسانی در تمدن و فرهنگ با تعریفی درست از خوشبختی دست یافت.سنت پیامی ازلی و ابدی است که در چند دهۀ اخیر بحثهای عمیقی توسط نظریه پردازان سنت گرا بیان شده است.شاید بتوان از نظریات آنها برای ترمیم بی هویتی و نیز خویش بیگانگی امروزی،مخصوصاً در حیطۀ هنر و معماری بطور عملی استفاده کرد.
فرم در حال بارگذاری ...