هویت هر جامعهای زائیده فرهنگ آن جامعه است. فرهنگ خود متشکل از ارزشها، باورها، هنجارها و نگرشهای حاکم بر رفتار افراد است. از بین این عناصر، میتوان گفت ارزشها بیشترین نقش را در رفتار فرد ایفا مینمایند. ارزشها در بعد روانی و فردی مهمترین منبع برای جهتگیری درک و شناخت از خود و در بعد اجتماعی، مجموعهای از عقاید و نگرشها هستند که فرد طی فرآیند جامعهپذیری آنها را میآموزد و خود را با قواعد و هنجارهای جامعه هماهنگ میسازد و ارزشها به جهت ذهنی، رفتار افراد و داوریهای آنان را نسبت بهتمامی امور متأثر میسازند. بررسی ارزشهای نسل جوان و بزرگسال موضوع بحث و بررسی دیرینه و مشترک جامعهشناسان، روانشناسان اجتماعی، صاحبنظران علوم تربیتی و مردمشناسان فرهنگی بوده است. در جامعهشناسی بررسی ارزشها از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ زیرا یکی از موارد و موضوعات موردمطالعه در علم جامعهشناسی مطالعه رفتار انسانهاست و کنشها و رفتارهای افراد، آگاهانه یا ناخودآگاه بر اساس ارزشهای درونی آنان صورت میگیرد. سخن گفتن از فرهنگ یک جامعه بدون ارزشها، سخن بیمعنی و مفهوم است. نیک گهر در کتاب خود ارزش را اینگونه تعریف میکند که ارزش «ارزش معیاری است که شخص اقامه میکند و به آگاهی اجتماعی و درک وی از امور و عوامل تأثیرگذار اجتماعی/ اقتصادی مربوط است که وی با طبقه اجتماعی وابسته به آن را احاطه کرده و با جامعه با شرایط تاریخی اقتصادی و اجتماعیاش که در آن زندگی میکند در ارتباط است» (نیک گهر،1373: 163).
در دو دهه اخیر، با تغییرات ساختار اجتماعی، فرهنگی جامعه ایران درنتیجه بهبود شاخصهایی هم چون صنعتی شدن، افزایش میزان شهرنشینی، افزایش میزان تحرک اجتماعی و مهاجرت، جوانی جمعیت، توسعه شبکه حملونقل عمومی، توسعه وسایل ارتباطجمعی و استفاده از فنّاوریهای نوین ارتباطی و توسعه نهادهای اجتماعی جدید مانند آموزشوپرورش و دانشگاه، زمینه مساعدی برای بروز تغییرات در ارزشها و نگرشهای اقشار جامعه ایرانی به وجود آورده است. نسل جوان نیازهایی را جستجو میکند که متفاوت از نسل قدیم است. این امر ناشی از دگرگون شدن ارزشها بهواسطهی تحولاتی بود که تمام ابعاد زندگی را بهطور بیسابقهای تحت تأثیر خود قرارداد و محیطی متفاوت را برای پرورش نسل جدید فراهم کرد؛ درنتیجه نسل جدید، نسلی متفاوت از گذشتگان خویش است. کشورهایی درحالتوسعه از این دگرگونیها در امان نماندند و شکلهای کموبیش متفاوتی از آن تجربه کردند. ایران نیز بهمثابهی یکی از کشورهای
درحالتوسعه، ناظر اتفاقات مهمی طی سه دههی آخر قرن بیستم بوده است. برخی از این تغییرات در حیطهی شناخت و تغییرات ارزشی دو نسل بزرگسال و جوان بوده و پژوهش حاضر نیز عهدهدار بررسی همین مسئله است.
1-2 بیان مسئله
تعاملات/ استراتژی ها:
|
ارزشها درونیترین لایههای شخصیت انسانها هستند و شناخت مطلوب واقعیتهای درونی هر کس منوط به شناخت ارزشها و گرایشهای ارزشی اوست (یوسفی، 1383). ارزش برای هر فرد نوعی باور است که به شکل محوری، درون نظام باور کلی فرد جای گرفته است و مشخص میسازد که او چگونه «باید» و «نباید» رفتار کند، یا در صورت داشتن هدفهایی، کدامیک ارزش کسب کردن دارند و کدامیک ندارند. همچنین میتوانیم آن را تحت عنوان ایده آلهای انتزاعی و مجرد، مثبت و منفی که مقید یا ملزم به موقعیت یا موضوع گرایش خاص نیستند تعریف کرد. آلن بیرو در کتاب «فرهنگ علوم اجتماعی» ارزشهای اجتماعی را مدلهای کلی اقسام ارزشهای شخص، فرهنگ، قضایی و … را لزوماً از ارزشهای اجتماعی متمایز نمیداند و تأکید دارد، مردم باارزشهای اجتماعی، حیات اجتماعی خود را میگذرانند و اعضای جامعه در برابر این ارزشها بهنوعی وفاق رسیدهاند (آلن بیرو،1377: 386). در دوران گذشته انتقال ارزشها از نسلی به نسل دیگر را مشارکت روزمره کودکان در زندگی بزرگترها تضمین میکرد و هرکجا که مردم کار میکردند و نیز هرکجا که به تفریح و سرگرمکننده خود میپرداختند، کودکان با بزرگترها مختلط بودند و بهاینترتیب هنر زندگی کردن را از روی تماسهای روزمره میآموختند (فرزانه و چراتی، 1390)؛ اما در پی وقوع انقلاب صنعتی و فرآیند نوسازی جوامع صنعتی و جوامع درحالتوسعه، تداوم تاریخی و ساختاری نسلها دچار تغییر و تحول شد بهطوریکه در پی روند نوسازی، ابتدا جوامع پیشرفته و سپس جوامع در حال پیشرفت، تغییرات سریع و شدید و حوادث بزرگ مقطعی و تاریخی، نظیر جنگها، جنبشها و انقلابات اجتماعی را تجربه کردند که سبب شد بین اجتماع سنتی دیروز در جامعه مدرن امروز، شکاف وسیع و عمیقی به وجود آید (توکل و قاضی نژاد، 1385: 96) بهطوریکه برخی اندیشمندان علوم اجتماعی بر این نظرند که در فرآیند استقرار مدرنیته و گذار جامعه سنتی به جامعهی مدرن، بسیاری از عناصر مهم سنتی ساختار فرهنگی جامعه درهمشکسته میشوند و عناصر و ساختارهای جدیدی جایگزین آنها میشود که یکی از ابعاد مهم این تغییر و تحولات فرهنگی در جامعه، تغیر ارزشهای سنتی و مدرن در بین جوانان و بزرگسالان میباشد (زاهدی و خضر نژاد، 1392، 69) که به تعبیر باتومور استمرار یک جامعه بهوسیله فرآیند جامعهپذیری که سنت اجتماعی نسلهای پیشین را به نسلهای جدید انتقال میدهد، تأمین میشود، لیکن جامعهپذیری هرگز کامل نیست، یعنی نسلهای جدید هرگز زندگی اجتماعی پیشینیان خود را دقیقاً تکرار نمیکنند. بلکه این تکرار همواره با انتقاد، رد برخی از جنبههای سنتی و نوآوری همراه است (چیتساز قمی، 1386: 86). آنچه از نسل گذشته بهعنوان ارزش مطرح گردیده تا دوران نوجوانی بهعنوان بایدونبایدها زندگی، خود را نمایان میسازد و از مرحله نوجوانی به بعد با دیدهی شک و تردید به آنها نگریسته میشود و نوجوان با حساسیت و تأمل فراوان به آنها نگاه میکند (کمر بیگی، 1380: 187)؛ اما در جامعه درحالتوسعهای مانند جامعه ایران تغییرات گستردهای را تحت تأثیر فرآیند نوسازی تجربه میکند، رویدادهایی چون انقلاب مشروطیت، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی، تحولات سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیکی و جریانات دیگر را شاهد بوده جامعه را در دورههای مختلف دستخوش تغییرات بنیادین قرارداده است که پیامدهای فراوانی را برای جامعه داشته است. چالشهایی که مابین ارزشهای سنتی و مدرن و همچنین ورود فناوری و فرهنگ نهفته در بطن آن، تحولات عمیق و گسترده سیاسی و پیدایی طبقه متوسط پرشمار شهری/ روستایی، افزایش بیسابقه مصرف کالاها جدید، تحولات ساختاری در ترکیب جمعیت و بالا رفتن نسبت جمعیت جوان کشور، تحولات اساسی در مرجعیت فرهنگی جامعه از طریق گسترش شبکههای ویدئویی و تلویزیونی، ماهوارهای، گسترش شبکه اینترنت در سالهای اخیر و… همگی بهصورت عواملی درآمدهاند که موجب شدهاند تغییرات ارزشی جامعه ایران با شدت و حدّت بیشتری نمایان شود و جامعه را در وضعیت در حال گزار قرارداده است. بررسیهای دقیق نشان میدهد که یکی از معضلات کلیدی و مهمی که اینک جامعه ایران با آن روبروست، عدم برقراری رابطه و تعامل منطقی میان نسلهای مختلف است، «بر اساس اظهارات معاون سازمان بهزیستی کشور میزان گفتگو در بین اعضای خانواده در کشور تنها حدود 30 دقیقه است که این میتواند آسیبزا باشد»(میرساردو و صداقت، 1388: 74).
بنابراین با توجه به آنچه به آنها اشاره شد میتوان گفت جامعه ایران در مرحله گذار تاریخی ـ اجتماعی خود قرار دارد و جامعهای که در این مرحله قرار دارد استعداد و آمادگی بیشتری برای ایجاد تضاد و شکاف ارزشهای نسل جوان و بزرگسال دارد؛ اما در حال حاضر به دلایل مختلفی شاهد رشد بیشازپیش این شکاف و عدم توجه کافی به هنجارها و ارزشهای اجتماعی و عدم تعامل مناسب بین جوانان و بزرگسالان هستیم. پژوهشهای صورت گرفته درزمینهی شکاف ارزشی بین نسلها در استان کرمان نیز نشاندهندهی افزایش تضاد و شکاف ارزشی بین جوانان و بزرگسالان میباشد. بر اساس پژوهشهای صورت گرفته و نتایج حاصل از آن در استان کرمان و با توجه به اینکه پژوهشی با این موضوع در شهرستان رودبار جنوب صورت نگرفته است پژوهش حاضر درصدد است با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی و روش تحلیل نظریه زمینهای به دنبال بازسازی معنایی تغییرات ارزشی در میان ساکنان شهرستان رودبار جنوب بپردازد تا بتواند تفاسیر موجود از تجربه زیسته و روزمره ارزشهای را در میان افراد جامعه مذکور بررسی کرده و درنهایت مدل زمینهای و اما داده محور ارائه بدهد.
فرم در حال بارگذاری ...