سلامت یک پروسه چند محوری است که از یک سو عوامل بسیاری در ایجاد و تداوم آن نقش دارند و حاصل مشارکت تمام دستگاههای اجرایی یک جامعه است و از طرف دیگر ، مقوله سلامت تأثیر قابل توجهی بر سایر بخشهای جامعه دارد. به همین علت در برنامههای توسعه هزاره سوم سازمان ملل متحد نیز مقوله سلامت، بعنوان یکی از شاخصهای اصلی توسعهیافتگی جوامع شمرده میشود. سازمان بهداشت جهانی نیز در سال 2007 به منظور جلب توجه جهانی به موضوع امنیت بین المللی سلامت ، جلب نظر سطوح بالای سیاسی و ضرورت سرمایه گذاری و توجه بیشتر مردم و دولتها ، شعار « سرمایه گذاری در سلامت » را مطرح نمود(UN 2007:19).
مراقبت بهداشتی اولیه، جزء ضروری مراقبت های سلامت هستند كه بایستی به شكل یكسان در دسترس همه افراد و خانواده های یك جامعه باشد. شكل ارائه آن بایستی برای افراد و خانواده ها قابل قبول بوده، با مشاركت كامل آنها و با صرف هزینه ای كه از سوی جامعه و كشور قابل پرداخت باشد، ارائه گردد. مراقبت های بهداشتی اولیه، هسته اصلی نظام سلامت هر كشور و جزئی اصلی از توسعه اجتماعی و اقتصادی آن كشور است. دسترسی به بهداشت مناسب مکانیسم کلیدی برای ارتقا سلامتی ورفاه افراد است اما اغلب اوقات بهداشت نادیده گرفته می شود زیرا دولتها ملزم خواهند بود تعهدات سیاسی ومالی رابپذیرد تا تغییراتی را ایجاد کنند.
امروزه در بیشتر كشورهای جهان، تلاش برای صنعتی شدن هرچه بیشتر از یكسو و از سویی دیگر رشد سریع جمعیت، شهرنشینی و مهاجرت به چشم میخورد. به دنبال این تغییرات بنیادین، روزبه روز بر استرس ها و مسایل و مشكلات روانی -اجتماعی جوامع افزوده شده و جهان شاهد تغییرات عمده در اپیدمیولوژی بیماری ها و نیازهای بهداشتی افراد خواهد بود، به گونه ای كه بیماریهای جسمی- روانی، درصدر عوامل ایجادكننده ناتوانی و مرگهای زودرس قرارمیگیرند. شیوع بالای این بیماریها وناتوانی طولانی مدت و مزمن همراه آنها، باعث گردیده تا این مشكلات در تمامی جوامع به عنوان یك اولویت بهداشتی موردتوجه قرارگیرد. (Murray et al. 2001)
در حال حاضر نابرابری در برخورداری از سلامت در بین كشورهای مختلف به صورت چالشی جهانی درآمده است، به طوری كه امروزه شاهد تفاوت 48ساله در امید به زندگی بین كشورهای مختلف و تفاوتی 20ساله در داخل برخی از كشورها هستیم. بنا به مطالعه صورت گرفته،
سهم ژنتیك در سلامت افراد 15درصد، محیط فیزیكی با 10درصد، نظام مراقبت بهداشتی در كشورها با 25درصد و عوامل اجتماعی با 50درصد از عوامل مؤثر بر سلامت هستند. در كشورهای بسیار ثروتمند، فقرا عمر كوتاهتری دارند. همچنین در سراسر دنیا، افراد محروم دسترسی كمتری به منابع بهداشتی دارند. به اعتقاد كمیسیون بررسی عوامل تاثیرگذار بر سلامت اجتماعی افراد، بی عدالتی در سلامت در كشورها در حال گسترش است و دلیل اصلی آن نیز نگاه سرمایه داری به جهان است(Stansfield & Marmot 1992: 739).
در كشور های توسعه یافته نابرابری در برخورداری از امكانات بهداشتی درمانی در شهر های مهمی همچون لندن،واشنگتن و…. نیز به چشم می خورد.در این شهرها هنوز تبعیض های بهداشتی باعث مرگ و میرهای دردناكی می شود(پاگ 1383) . مطالعات انجام شده در آمریكا نشان می دهد كه بیماریهای قلبی یكی از عوامل اصلی مرگ و میردر این كشور است. در این كشور نرخهای گوناگون مرگ و میر به تنهایی ناشی از ویژگی های جمعیتی نیست بلكه در بسیاری از موارد ناشی از سطوح گوناگون دسترسی به خدمات و تسهیلات بیمارستانی است(تیموتی 2007).
دسترسی به بهداشت توسط افراد ودر سایه پایگاه اقتصادی – اجتماعی قرار می گیرد.افرادی که از حمایتهای اجتماعی برخوردار نیستند، معمولا کمترین دسترسی را نیز به خدمات بهداشتیـ درمانی دارند. برای ارتقای سلامت باید توجه ویژهای به زنان و کودکان شود و از پزشک محوری به بهداشت محوری حرکت کرد. از آن مهمتر این است که داشتن جامعهای سالم نه تنها باید به یک خواست و مطالبه عمومی تبدیل شود، بلکه باید به یک اراده و همت ملی منتهی شود. باید مردم پیش از آن که دیگران را مسئول سلامت جامعه بدانند، خود را مکلف به حفظ و ارتقای سلامت جامعه ببینند(ملک افضلی 1385: 39).
نظام سلامت در ایران در رده 123 جهانی است و استانداردهای نظام سلامت ایران با پارامترهای سازمان بهداشت جهانی چندان همخوانی نداشته است.این رتبه نشان دهنده بی عدالتی در توزیع بهداشت و سلامت است. بر اساس مطالعات و محاسبات سال 87 سرانه تعیینی از سوی سازمان نظامپزشكی 12 هزار و 900 تومان بود اما عملا سرانه خروجی هفت هزار تومان شد7.9 درصد میزان سهمی است كه دولت در خوشبینانه ترین شرایط برای نظام سلامت از صندوق ملی سلامت كنار می گذارد در حالی كه این رقم نباید كمتر از 16درصد باشد. پوشش نامناسب بیمهای و بضاعت ناكافی صندوقهای بیمهای یکی از مشکلات مردم است و بیمهها بهجای سلامتمحور بودن صرفاً به درمان توجه میی كنند(وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی 1389: 85).
كشور ما در حال گذر تغذیه است، بطوری كه 6/16 درصد زنـان 45-15 سـال دچار كم خونی فقر آهن، 6/15 درصد كودكان زیر 5 سال دچار سوء تغذیه از نوع متوسط و شدید كه در نتیجه 000/800 كودك دچار كوتاهی قد تغذیه ای هستند. سوء تغذیه پروتئین ـ انرژی مشكلی است جهانی و در دنیا 32 درصد كودكان زیر 5 سال دچار سوء تغذیه متوسط و شدید هستند كه كوتاهی قد تغذیه ای یك عارضه آن است. در كشورهای كم توسعه یافته میزان آن 45 درصد، كشورهای در حال توسعه 33 درصد و كشورهای صنعتی، صفر است. 149 میلیون كودك زیر 5 سال هنوز از سوء تغذیه رنج می برند، یكی از اهداف سال 2000 كاهش سوء تغذیه به میزان 50 درصد بوده است ولی این هدف در كشورهای در حال توسعه فقط 17 درصد كاهش یافته است، یعنی از 177 میلیون به 149 میلیون نفر رسیده است (UNICEF 2001:68-111).
44 درصد كودكان زیر 5 سال در كشورهای در حال توسعه و 70 درصد كودكان كشورهای كم توسعه یافته از كمبودویتامین A رنج می برند. كمبود ویتامین D ، روی، آهن، كلسیم و یُد از دیگر ریزمغذیهایی است كه در دنیا شایع است. كمتر از 50 درصد خانوارها در سطح جهان از نمك ید دار استفاده می كنند، در كشور ما 95 درصد خانوارها از نمك ید دار استفاده می نمایند.در عین حال كه 20 درصد مردم كشور نمی توانند رفع گرسنگی كنند، 40 درصد جمعیت دچار پرخوری هستند به طوری كه در بعضی مطالعات محدود در زنان بالای 30 سال روستایی اطراف تهران 24 تا 72 و در مناطقی از شهر تهران تا 82 درصد، دچار افزایش وزن و چاقی بودهاند. این پدیده منجر به افزایش فشارخون، دیابت، بیماری های قلبی عروقی و بیماری های استخوان و مفصل می شود (میران و همکاران 1387: 69-87).
در تمام کشور های دنیا هزینه های سلامت را دولتها ، بیمه ها و مردم پرداخت می کنند و سهم هر بخش متفاوت است.در کشور ما نیز مطابق اصل 29 قانون اساسی : برخورداری از تامین اجتماعی از نظر بازنشستگی، بیكاری ، پیری، ازکارافتادگی ، بیسرپرستی ،در را ه ماندگی، حوادث و سوانح ، نیاز به خدمات بهداشتی درمانی ومراقبتهای پزشكی به صورت بیمه و غیره ، حقی است همگانی. دولت موظف استطبق قوانین از محل درآمدهای عمومی ودرآمدهای حاصل از مشارکت مردم ، خدماتو حمایتهای مالی فوق را برای یك یك افرادکشورفراهم نماید(ماهر 1384: 130).
با وجود همه تلاشهایی که در این جهت صورت گرفته ، متأسفانه بخش سلامت با چالش های زیادی مواجه بوده و مردم در تأمین هزینه های درمان با مشکلاتی روبرو بوده اند .در جهان با توسعه فناوری در بخش سلامت و استفاده از آن در سطح وسیع در تشخیص پزشکی و افزایش عرضهکنندگان بخش سلامت و نیز دسترسی بیشتر خانوارها به امکانات پزشکی همراه با توسعه فرهنگ سلامت، هزینه مصرف خدمات سلامتی افزایش یافته است؛ به گونهای که سهم هزینههای سلامت از کل تولید ناخالص جهانی از 3 درصد در سال 1948 به 7/9 درصد در سال 1997 افزایش یافته است(UNICEF 2002:10).
مطالب بالا حاکی از تفاوت درمیزان سلامت در کشورهای جهان و نابرابری ملتها در دسترسی به خدمات پزشکی و مراقبتهای بهداشتی است. این تفاوت متأثر از عوامل متعددیست که یکی از این عوامل موقعیت اقتصادی-اجتماعی افراد است. در ایران نیز همانند سایر کشورهای در حال توسعه وضعیت سلامت افراد و میزان دسترسی آنها به خدمات درمانی و بهداشتی تا حد زیادی ناشی از پایگاه اقتصادی – اجتماعی آنان است. علی رغم اینکه تصویر کلی بهداشت و سلامت در ایران می تواند به بسیاری از استانها تعمیم یابد. با این حال ، این سئوال ذهن محقق را به خود مشغول کرده است که در شهر سمنان به عنوان یکی از نزدیکترین شهرها به پایتخت ، وضعیت دسترسی مردم به خدمات و مراقبتهای بهداشتی و پزشکی چگونه است و سلامت شهروندان تا چه حد با پایگاه اقتصادی – اجتماعی آنان در رابطه می باشد.
كشور ایران با در اختیار داشتن 5/137 میلیارد بشكه ذخیره نفت، معادل 4/11 درصد ذخایر ثابت شده ی جهانی پس از عربستان مقام دوم جهانی و از لحاظ ذخایر گاز نیز با3/28 تریلیون متر جزء چند كشور اول جهان است.(خاتمی،1389،ص3)
میدان گازی پارس جنوبی كه از اكتشافات شركت ملی نفت ایران و بزرگترین منبع گازی مستقل جهان است برروی خط مرزی ایران و قطر در خلیج فارس قرار دارد. ذخیره بخش مربوط به ایران حدود 7 درصد كل ذخایر گاز جهان و بالغ بر 6/38 درصد ذخایر گازی كشور را به خود اختصاص داده است.(خلیفه و فرخی،1389،ص3)
این میدان گازی واقع در منطقه عسلویه در استان بوشهر می باشد. این منطقه گازی به علت تاثیر آن بر اقتصاد كشور از اهمیت بالایی برخوردار است اما همین اهمیت و ارزش باعث تغییر در كیفیت زندگی مردم این منطقه گردیده است.
شواهد بسیاری نشان می دهد در عسلویه به طور خاص و در بقیه مناطقی كه صنعت نفت و گاز در آنجا توسعه یافته است بطور عام به وضعیت خدمات بهداشتی، آموزش و پرورش و آموزش عالی، رونق اقتصادی خدمات شهری و بسیاری از آنچه شاخص های رفاه در جهان امروز به حساب می آیند بهبود یافته است.( فاضلی و طالبیان، 1389،ص1) اما به نظر می رسد که استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس در منطقه عسلویه باعث بروز مشکلاتی نیز در منطقه گردیده است. شواهد نشان می دهد که معضلات زیست محیطی و به دنبال آن به مخاطره افتادن سلامت عمومی از مهمترین مشکلات منطقه به شمار می روند. ورود حجم زیادی از پساب آلوده شرکتهای فعال در منطقه به دریا می تواند اثرات نابود کننده و مخربی را برروی اکوسیستم دریایی به دنبال داشته و به دنبال آن سلامت عمومی را تحت تاثیر قرار دهد. تحقیقات نشان می دهد که خروج گازهای زائد از منابع ثابت مانند فلرها و دودکش ها و… به هوای محیط، با توجه به تعدد و تجمع این منابع در منطقه باعث بروز آلودگی هوا گردیده (موسوی، 1391) که این امر می تواند خطرات زیادی را برای سلامتی افراد به دنبال داشته باشد. از دیگر مشکلات زیست محیطی بوجود آمده می توان به تولید زیاد پسماندهای صنعتی و شهری ناشی از استقرار صنایع و مناطق مسکونی و عدم مدیریت مناسب آنها اشاره نمود.
به نظر می رسد با استقرار صنعت و به دنبال آن ورود مهاجران از سایر نقاط کشور در منطقه، تغییراتی را نیز در وضعیت فرهنگی و اجتماعی منطقه بوجود آورده است.
با توجه به پژوهش هایی که توسط جامعه شناسان و محققان در این زمینه صورت گرفته، در اینجا نیز بررسی می گردد كه منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس چه تاثیری بر امكانات فرهنگی، شرایط زیست محیطی و وضعیت اجتماعی –اقتصادی مردم این منطقه دارد؟
3-1- اهمیت و ضرورت تحقیق
ایران كشوری در حال توسعه است كه دائماً پروژه های اقتصادی گوناگونی در مناطق مختلف آن اجرا می شود. ملاحظه نكردن شرایط پایداری برای كیفیت زندگی مردم آن منطقه سبب می شود تا زندگی سالم ساكنان مناطق اجرای این طرح ها و همچنین توسعه پایدار با خطر مواجه شود.(طالبیان و فاضلی و دغاقله،1387،ص56)
در خصوص كیفیت زندگی محققان و دانشمندان مولفه های متفاوتی را مد نظر قرار داده اند. از جمله سلامت، محیط زیست، امكانات فرهنگی، وضعیت اقتصادی اجتماعی و تحصیلات و … را می توان نام برد. هرچند صنعت و توسعه آن، رشد و شكوفایی در ابعاد مختلف زندگی بشر به ویژه در بعد اقتصادی و مادی به همراه آورده است اما از آنجا كه توسعه اقتصادی كشورها در مراحل نخست خود به ملاحظات زیست محیطی بی توجه بوده است، خسارات شدیدی را به محیط زیست وارد كرده است.(قاسمی،1385،ص27)
طرح های توسعه صنعتی غالباً پرهزینه اند و با ساخت شان منطقه وسیعی تحت تاثیر اثرات مثبت و منفی آنها قرار می گیرند. در جریان ساخت و راه اندازی تاسیسات صنعتی منطقه وسیعی از مناطق مسكونی مردم بومی تحت تاثیر امكانات تاسیس شده قرار می گیرند.( خلیفه و همکاران، 1389،ص10)
همچنین اشتغال نیروهای بومی در صنعت به معنی تزریق بخشی از درآمدهای نفتی به جامعه ی پیرامون آن و كاستن از فقر مردم در مقابل تاثیرات سوء اجتماعی صنعت مثل بزهكاری، انحرافات اجتماعی، بی سازمانی اجتماعی در مناطق صنعتی وجود دارد.( همان منبع، ص8)
با در نظر گرفتن همه آثار صنعتی شدن و استقرار صنعت در مناطق مختلف، به نظر لازم می آید كه با پژوهش و درنگ در این مسائل یك منطقه صنعتی را از تمامی جنبه ها نه فقط جنبه اقتصادی ارتقاء داد و از اثرات سوء جلوگیری كرد. در این پژوهش محقق بر آن است كه تاثیر استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس را بر كیفیت زندگی مردم این منطقه مورد بررسی قرار دهد.
4-1- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف کلی:
بررسی تاثیر استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بر كیفیت زندگی مردم منطقه عسلویه
2-4-1- اهداف ویژه
1- بررسی تاثیر استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بر وضعیت سلامت مردم منطقه عسلویه.
2- بررسی تاثیر استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بر وضعیت تحصیلات مردم منطقه عسلویه.
3- بررسی تاثیر استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بر وضعیت فرهنگی منطقه عسلویه.
4- بررسی تاثیر استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بر وضعیت زیست محیطی منطقه عسلویه.
5- بررسی تاثیر استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بر وضعیت اقتصادی منطقه عسلویه.
3-4-1- هدف کاربردی
با توجه به اینکه این تحقیق در مورد تاثیر استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس بر کیفیت زندگی مردم انجام شده است و به بررسی شاخصهای کیفیت زندگی از جمله اقتصاد، محیط زیست، فرهنگ، سلامت و تحصیلات می پردازد، لذا نتایج این تحقیق میتواند در وزارتخانه های نفت، آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، فرهنگ و ارشاد، اقتصاد و دارایی، تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان حفاظت محیط زیست مورداستفاده قرار گیرد و به ویژه نتایج این پژوهش می تواند مورد استفاده نهادهای و ادارات منطقه عسلویه قرار گیرد.
5-1- سوالات تحقیق
1-5-1- سوال اصلی
استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس چه تاثیری بر كیفیت زندگی مردم منطقه عسلویه داشته است؟
2-5-1- سوالات ویژه
1- استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس چه تاثیری بر وضعیت سلامت مردم منطقه عسلویه داشته است؟
2- استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس چه تاثیری بر وضعیت تحصیلات مردم منطقه عسلویه داشته است؟
3- استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس چه تاثیری بر وضعیت فرهنگی منطقه عسلویه داشته است؟
4- استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس چه تاثیر مخربی بر وضعیت زیست محیطی منطقه عسلویه داشته است؟
5- استقرار منطقه ویژه اقتصادی انرژی پارس چه تاثیری بر وضعیت اقتصادی منطقه عسلویه داشته است؟
هرگاه از مفهوم سلامت سخن به میان میآید بیشتر به بعد جسمانی آن توجّه میشود. درحالیکه رشد و تعالی جامعه در گروی تندرستی آن جامعه از ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی است. گلداسمیت سلامت اجتماعی را «ارزیابی رفتارهای معنیدار مثبت و منفی فرد در ارتباط با دیگران» تعریف مینماید و آن را یکی از اساسیترین شاخصهای سلامت هر کشوری معرفی میکند که منجر به کارا بودن فرد در جامعه میگردد (لارسون، 1993: 285). داشتن تعاملات اجتماعی مثبت و برخورداری فرد از اعتماد اجتماعی، حمایت اجتماعی و شبکه روابط بالا برای داشتن زندگی اجتماعی بهتر، اولین و مهمترین مرحله از سلامت اجتماعی میباشد که متأسفانه توجّه کافی به آن در محیط شهری نشده است. ازآنجاییکه سلامت اجتماعی مفهومی است كه در بستر اجتماع و روابط بین افراد در شبکههای اجتماعی نمود و ظهور پیدا میکند، میتوان گفت كه محیط اجتماعی و فیزیکی سالم و استاندارد محلات در شکلگیری آن میتوانند نقش اساسی ایفا كنند.
در فضاهای شهری با ساختمانهای چندطبقه، فاصلههای زیاد بین ساختمانها و فعالیتها و افرادی که اغلب با یکدیگر بهعنوان یک غریبه رفتار میکنند؛ این شرایط، آنها را بیشتر به اعمال جرم هدایت میکند؛ زیرا احتمال کنترل کمتری از سوی ساکنان بر رفتارهای افراد وجود دارد. همهی این موارد باعث بروز شرایط استرسزا در افراد میشود که آنهم بهنوبهی خود سلامت روانی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد. در چنین فضاهای شهری فقط ساختمانها و ماشینها دیده میشوند، مردم اگر هم باشند بسیار انگشتشمارند، زیرا حرکت پیاده تقریباً غیرممکن بوده و شرایط برای حضور در فضاهای عمومی مجاور ساختمانها بسیار نامطلوب است. فضاهای خارجی، بزرگ و غیرانسانیاند. باوجود فاصلههای زیاد در طرح این فضاها، چیزی برای تجربهی خارجی وجود ندارد و فعالیتهای محدودی هم که به چشم میخورند در فضا و زمان پراکنده گشتهاند. در چنین شرایطی بیشتر شهروندان ترجیح میدهند در داخل خانه و جلوی تلویزیون یا در بالکن و یا در هر فضای خصوصی خارجی اینچنینی، باقی بمانند؛ ولی در فضاهای شهری با ساختمانهای کوتاه و به هم چسبیده، با چیدمانی برای عبور و مرور پیاده و فضاهایی خوب برای حضور فرد در خارج از خانه؛ در خیابانها و در کنار سکونتگاهها، ساختمانهای عمومی، محلهای کار و غیره. در اینجا میتوان ساختمانها، مردم در حال رفتوآمد و مردمی که در فضاهای خارجی در نزدیک ساختمانها میایستند را دید، زیرا در اینجا فضاهای خارجی احساس راحتی به مردم داده و آنها را دعوت به استفاده میکنند. چنین شهری، شهری سرزنده است. شهری که فضاهای داخلی ساختمانهایش با فضاهای خارجی قابلاستفاده تکمیلشدهاند و شهری که فضاهای عمومیاش به مردم اجازه میدهند تا از آنها استفاده کنند.
در شهرهای سنتی ایران مانند شهر یزد نیز به اعتبار وجود ویژگیهای كالبدی خاص زمانهشان، وجود همبستگی اجتماعی میان ساكنان، نوعی حس تعلقخاطر و امنیت را برای اهالی هر محله به همراه داشته كه خود سرچشمهی ایجاد سرمایه اجتماعی موجود در این محلهها بوده است. وجود اعتماد، همبستگی و روح تعاون و همكاری در ادارهی امور محله ازجمله نشانگرهای وجود این ویژگی هستند. در حقیقت، رشد بطئی كالبد محلهها درگذشته، ضمن حفظ ارزشهای محیط اجتماعی خود، پاسخگوی نیازهای ساكنان خود نیز بودند. مثل نیاز ارتباط برقرار کردن که آن توسط وجود امکانات ارتباطی، اعم از مسجد، حسینیه، سالنهای ورزشی و غیره میباشد. با گذر زمان، ایجاد گسست در سازمان فضایی محلهها و بهتبع آن از میان رفتن اعتبار و هویت كالبدی، درنهایت از بین رفتن سازمان اجتماعی موجود در محلههای شهری را به دنبال داشته است. به دنبال این مسئله، كاهش كمی و كیفی تعاملات اجتماعی اتفاق افتاد و این در حالی است كه در مباحث نظری، میزان و نحوه تعاملات اجتماعی میان ساكنان، وجود یا عدم وجود سرمایه اجتماعی را رقم میزند. نبود فضاهای جمعی متناسب با نیاز امروز ساكنان، كاهش تعاملات اجتماعی و ارتباطات چهره به چهره را در میان آنها به دنبال داشت تا آنجا كه ساكنان را نسبت به یكدیگر بیگانه ساخت. این در شرایطی است كه تجربه نشان میدهد كه بهبود كیفیت محیط فیزیکی و اجتماعی و فضای پیادهراههای محله، بهگونهای كه شرایط را برای افزایش تعاملات اجتماعی در آن فراهم آورد، میتواند رنگ تعلق، حس هویت، حس اعتماد و درنتیجهی آن همبستگی اجتماعی را در میان ساكنان تقویت كنند كه همگی از مؤلفههای مؤثر در شکلگیری سلامت اجتماعی به شمار میروند.
در این تحقیق، پژوهنده برآن است تا به بررسی و مقایسه دو محله با بافت متفاوت از یکدیگر یعنی محلهی لبخندق با بافت سنتی و محلهی مهرآوران با بافت جدید در شهر یزد بپردازد و میزان سلامت اجتماعی ساکنین این دو بافت را مقایسه نماید. بنابراین به بررسی ساختار محیط اجتماعی و فیزیکی امروز شهر یزد و رابطهی میان این دو محیط و اینکه آیا این عوامل میتوانند بر روی سلامت اجتماعی افراد در دو محیط فیزیکی متفاوت تأثیر بگذارند، پرداخته میشود. ارائه راهکار برای تقویت نقاط مثبت و رفع موانع موجود و بالا بردن سطح سلامت اجتماعی محلات ازجمله نیازهای زندگی در شهر است.
2-1- ضرورت و اهمیت تحقیق
زمانی یک شهر را شهر سالم مینامند که دارای شهروندانی سالم باشد. سلامت شهروندان فقط به بُعد جسمانی و روانی آنها خلاصه نمیشود، بلکه طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی در سال 1948 میلادی سلامت، حالت رفاه کامل جسمانی، روانی و اجتماعی است، نه صرفاً فقدان بیماری؛ بنابراین بُعد اجتماعی سلامت دارای اهمیتی خاص میباشد که باید موردتوجه سیاستگذاران حوزه شهری قرار بگیرد. طبق گفتهی اندیشمندان حوزهی روانشناسی و جامعهشناسی مانند کییز، لارسون، جیکوب و غیره، سلامت اجتماعی به روابط بین فرد با دیگران و جامعه ارتباط دارد و کسی که دارای کیفیت بالایی از روابط با دیگران شامل دوستان، همسایگان، آشنایان و … باشد، فردی سالم ازنظر اجتماعی است.
اگر محیط شهری را به دو بُعد فیزیکی و اجتماعی تقسیم کنیم، هر دو دارای اهمیتی خاص برای سلامت اجتماعی شهروندان هستند. ناسالم بودن هر دو محیط منجر به پایین آمدن کیفیت سلامت اجتماعی شهروندان خواهد شد. ازیکطرف وجود خیابانها و کوچههایی که صرفاً برای عبور و مرور خودروها طراحیشده است و اگر هم پیادهرویی وجود داشته باشد، جایگاهی برای گذار موتورسیکلتها و سد معبرهای مغازهها میباشد و پیادهروها دیگر جایگاهی برای مردمی که خواستار پیادهروی در شهر هستند، نیست. از طرف دیگر از بعد اجتماعی آن نگاه کنیم، کم شدن رفتوآمد مردم در کوچه و خیابان و پایین آمدن حضور فیزیکی آنها در فضای شهری باعث مشکلاتی جبرانناپذیر در شهر میشود؛ که یکی از آنها فرصت دادن به کسانی که درصدد به وجود آوردن ناامنی در شهر هستند، میشود و خود باعث احساس ناامنی در مردم میشود و سلسهوار تلفاتی دیگر ازجمله کم شدن علاقه یا دلبستگی آنها به محیطی که زندگی میکنند یا محیط شهری میشود.
طبیعی است که سلامت محیط منحصر به دوری از آلودگیهای محیطی نیست بلکه بسیاری از مقولات دیگر چون زیبایی، تناسبات فضایی، تعادل بین محیط طبیعی و محیط مصنوع، احساس هویت، فقدان فشارهای روانی، آرامش و آسایش، عدم تفاخر و خودنمایی و وجود امنیت در شکلگیری محیط و درواقع در تعادل آن نقشی اساسی ایفا مینمایند. بهاینترتیب است که میتوان گفت هرگونه عدم تعادل محیطی بر ذهن و رفتار و درنتیجه بر آداب و سنن و فرهنگ و روابط اجتماعی و حتی جهانبینی انسان تأثیر خواهد داشت.
از دیگر امکاناتی که میتواند باعث رونق گرفتن شهر و سرزندگی آن شود، مکانهای مذهبی اعم از مساجد، حسینیهها، تکایا و … میباشد. این قبیل امکانات را بیشتر میتوان در محلات قدیمی یا سنتی شهر مشاهده کرد که این دلیلی برای زندهتر بودن این محلات نسبت به دیگر محلات بهخصوص محلات جدید شکل گرفتهشدهی شهر است.
اشخاصی که از سلامت اجتماعی برخوردارند، با موفقیت بیشتری میتوانند با چالشهای ناشی از ایفای نقشهای اصلی اجتماعی کنار بیایند. آنان میتوانند مشارکت بیشتری در فعالیتهای جمعی داشته باشند. باید انتظار داشت تطابق آنان با هنجارهای اجتماعی بیشتر باشد، شرایطی که میتواند نقش مهمی در پیشگیری از انحراف که ابعادی فراتر از قلمروی رفتارهای فردی دارد، داشته باشد (محمد نبى، 1387).
[1] Health
[2] Goldsmith
[1] World Health Organization (WHO)
دانشگاه یک سازمان زنده است (مورن[5]، 1388). از ویژگی های بارز آن می توان به وجود انسانها وشاخصه های انسانی (مورگان[6]، 1997) و روابط متقابل آنها با محیط خود (مورن، 1388) اشاره کرد. در یک سازمان زنده مانند دانشگاه که اساتید، دانشجویان و کارکنان مهمترین عوامل تشکیل دهنده آن هستند، توجه به پویایی های انسانی و اجتماعی و تلاش در جهت بهبود فعالیت های افراد، تاثیر بسزایی در رشد و توسعه سازمان و افزایش توان پاسخگویی آن به محیط دارد. در این میان دانشجویان به عنوان یکی از مهم ترین پتانسیل های پویای سیستم که دارای ماهیت چندگانه در آن نیز می باشند، بیشترین توجه را به خود جلب نموده اند. در این سیستم دانشجویان هم به عنوان مشتری، هم به عنوان عضو سازمان و هم به عنوان درونداد و برونداد سیستم، به ایفای نقش می پردازند. جایگاه ویژه دانشجویان به عنوان یکی از اجزا و ارکان اصلی دانشگاه موجب شده تا جهت تدوین هرگونه برنامه ریزی و ساختاربندی در دانشگاه نیازها، اهداف و خواسته های آنان، مورد توجه قرار گیرد. این امر در ارائه خدمات آموزشی، پژوهشی و رفاهی دانشگاه به دانشجویان قابل مشاهده می باشد (فرودی، 1391).
اگر بپذیریم که هدف اصلی آموزش عالی پیشرفت دانش به منظور ایجاد جامعه ای بهتر است، دانشگاه ها باید پاسخگوی نیازهای متقاضیان و استفاده کنندگان از این نهاد آموزشی باشند (مدهوشی، زالی، نجیمی، 1388). دانشگاه به منظور عملکرد بهتر در محیط رقابتی و نیز جهانی عمل کردن، باید دانشجویان را به دید مشتری بنگرد و برنامه های خود را با نیازها و خواسته های آنان هماهنگ کند (وِرنِر[7]، لوک[8]، 2004).دانشجویان از تعامل بیشتری با نظام آموزشی برخوردارند و بخش ادغام شده در فرایند آموزش می باشند. آنها کسانی هستند که در این فرایند، دانش و مهارت دریافت می کنند و آن را با خود به محیط های کاری می برند. بنابراین درک و برآورده ساختن انتظارات دانشجویان یا فراتر رفتن از آن، برای دانشگاه بسیار مهم است (وارن[9]، 2002).
از عوامل موثر و بنیادی در عملکرد سازمان، ساختار سازمان است. ساختار، صحنه عملیات سازمان است (هال[10]، 2002). ساختار، نشان دهنده ترکیب کلی روابط اجزاء سازمان است و اساس و اصولی را که افراد در تعامل با یکدیگر و در راستای وظایف شغلی خود در سازمان باید به کار گیرند را تبیین می نماید (زیمس[11]، 2002). پویایی های محیطی بر ساختار سازمان نیز اثر گذارند. نوع ساختار سازمان متناسب با شرایط محیطی شکل می گیرد و خود صحنه عملیات و عملکرد سازمانی شود و بواسطه ویژگی های محتوایی، ابعادی و محیطی خود تاثیر قابل ملاحظه ای بر توسعه سازمان می گذارد. تمام فعالیت های سازمان مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر ساختار است (مورن،1388)، فعالیت های سازمان هم ساختار را تحت تاثیر خود قرار می دهند. به عبارتی ساختار در یک زمان هم خالق است و هم مخلوق (ران سان، هینینگز و گرینوود،1980). ساختار در همه زمانها ثابت نمی ماند؛ نه تنها امور سازمان را شکل می دهد بلکه امور سازمان هم شکل ساختار را تغییر می دهد (هال، 2002) و این تغییرات به دلیل پویایی محیطی پیوسته ادامه دارد.
طبق تحقیقات هوی و سویتلند[12] (2000 و 2001) سازمان های آموزشی دارای ساختار بورورکراتیکی هستند که بر اساس نحوه کاربرد دو عنصر رسمیت و تمرکز در سازمان، دو نوع ساختار ” تواناساز[13] و بازدارنده[14]” برای آنها می توان در نظر گرفت. در واقع این نوع از ساختار بوروکراتیک همانند یک زنجیره ای است که در یک سر آن توانمندی کامل و در سر دیگر آن بازدارندگی کامل وجود دارد. هوی و میسکل (2005 و 2008) با گسترش تحقیقات خود در این نوع از ساختار، چهار عنصر برای آن درنظر گرفتند.آنها علاوه بر ابعاد رسمیت و تمرکز، ابعاد فرایند و زمینه را هم به آن اضافه نمودند.
در ساختار بوروکراتیکِ تواناساز قوانین در ابعاد رسمیت، تمرکز، فرایند و زمینه دارای خصوصیات انعطاف پذیری و پویایی هستند و رهبری سازمان در جهت ایجاد و گسترش روحیه همکاری بین افراد به اجرای قوانین می پردازد. در مقابل در ساختار بوروکراتیکِ بازدارنده این قوانین بسیار خشک و به گونه ای استبدادی اجرا می گردند؛ بی اعتمادی و عدم صداقت در کار به وضوح دیده می شود و رهبری سازمان به کنترل شدید در اجرای قوانین می پردازد. هر سازمان آموزشی بسته به عملکرد خویش و در ارتباط با محیط خو در جایی از این طیف قرار دارد. بر این اساس قالب الگوی روابط سیستم شکل می گیرد به طوری که در تمام قسمتهای درونداد، فرایند و برونداد سیستم تسری می یابد و به نوعی قابل مشاهده است (فرودی، 1391).
از نظر هال (2002) ساختار سازمانی سه وظیفه اصلی بر عهده دارد: 1) ساختار سازمان باید در خروجی یا بازده سازمان و در نیل سازمان به اهدافش نقش داشته باشد. 2) ساختار سازمان باید در به حداقل رساندن یا در نهایت هماهنگی نقش افراد مختلف در سازمان موثر باشد تا هر فرد بر اساس نظر و سلیقه شخصی اقدام نکند، بلکه در چارچوب اهداف سازمانی گام بردارد. 3) ساختار سازمانی سببمی گردد تا کارکنان با شرایط تدوین شده سازمان خود را منطبق سازند. با توجه به این نکته ها تعیین راهبردهای لازم جهت پژوهش در خروجی سازمان منوط به نوع زمینه ای است که ساختار در سازمان ایجاد می کند.
از سوی دیگر سازمان های امروزی در فضایی غیر قابل باور نیازمند تغییر هستند و از آن جایی که دانشگاه سازمانی اجتماعی است، برای جلوگیری از آنتروپی در تعامل با محیط خود، با تغییراتی همراه خواهد بود. یکی از مهارت های مورد نیاز دانشجویان برای عملکرد بهینه در محیط دانشگاه و فضایی که به صورت مداوم در حال تغییر است، مهارت سازگاری می باشد.
سازگاری به معنی ساختن، انطباق و مجهز شدن به منابع فردی و محیطی سازگار کننده برای مقابله با این تنش ها است. به این اعتقاد اسمیت و رنک[15] (2007)، در نظر گرفتن دورنمای آینده، امتحانات، تکالیف، چالش با اساتید، استقلال های عاطفی و مادی از جمله تجاربی هستند که دانشجویان باید با آن ها سازگار شوند (اسمیت و رنک، 2007). اکثر محققانی که سازگاری را مطالعه کرده اند، از شواهدی حمایت می کنند که دال بر مطالعه و درک بیشتر ابعاد مختلف سازگاری در دانشجویان است (اسپادی[16]، 1971؛ ترنزینیو، پاسکارلا[17]، 1977؛ تینتو[18]، 1996). بیکر و سیرک (1984) سازه ی سازگاری برای دانشجویان را شامل ابعاد مختلف سازگاری از جمله سازگاری تحصیلی، اجتماعی، عاطفی – فردی و دلبستگی می دانند.
[1]Lubker & Etzel
[2]Brooks & Dubois
[3]Lanthier, R. P & Windham
[4] Hargreaveset
[5] Edgar Morin
[6] Morgan
[7] Verner
[8] Look
[9] Wreng
[10] Hall
[11] Sims
[12] Sweetland
[13] Enabalin
[14] Coerive
[15]Smith & Renk
[16] Spody
[17] Pascarl
[18] Tinto
بازاریابی اجتماعی استفاده از تکنیک های بازاریابی تجاری برای رسیدن به یک هدف اجتماعی است.استفاده از بازاریابی اجتماعی برای تغییر رفتار درحوزه آموزش وپرورش، بهداشت عمومی ،آموزش اطلاعات به افراد سبب می گردد که مردم شیوه های سالم را اتخاذ کرده واز شیوه های ناسالم دوری کنند.اولین ومهم ترین مشخصه بازاریابی اجتماعی درمورد تغییررفتاراست واین مشخصه بازاریابی اجتماعی را منحصربه فرد ومتفاوت می سازد. (دونووان[1]،2011،55)
نام تجاری در قرن بیست ویکم به عنوان زیربنای بازاریابی خدمات شده است . نام گذاری تجاری خدمات به سبب ویژگی هایی مانند ناملموسی، ناهمگونی، تفكیك ناپذیری و دوام ناپذیری ازنام گذاری تجاری كالاهای فیزیكی متمایز است. تحقیقات انجام گرفته در بخش های خدماتی مثل فروشگاه های خرده فروشی و بانك ها نشان می دهد كه ابعاد نام تجاری مثل شواهد نام تجاری و ارتباطات نام تجاری به طور اساسی بر رضایت و نگرش مصرف كننده و در نهایت، بر قصد خرید مجدد نام تجاری در بخش خدمات تأثیر می گذارد.در مدل ارزش نام تجاری در بخش های خدماتی توسط بری ، ارزش نام تجاری از دو جزء تشكیل شده است:اول) آگاهی از نام تجاری ودوم) مفهوم نام تجاری.(کام فانگ سو وکینگ[2]،2010،593)
ارزش نام تجاری با طراحی برنامه های بازارایابی کارا وموثر مانند توسعه نام تجاری ومعرفی محصولات جدید برای بنگاه ها ارزش آفرینی می کند.(گامو و واس و اسکیور[3]،2011 ،68)
برای اکثر موسسات اعتباری ، نام تجاری اولین عامل رقابتی و ارزشمندترین دارایی استراتژیک محسوب می شود. ایجاد نام تجاری این امکان را به موسسات اعتباری می دهد که مشتریان را ترغیب کنند تا تصمیم خود را بر اساس عوامل دیگری به جزعامل قیمت اتخاذ نمایند یعنی از طریق اعتماد سازی بین مشتری و موسسه. نام تجاری برای مشتریان نیز مهم بوده و آنها را قادر می سازند تا آگاهانه تصمیم بگیرند.( آسایش وشفیع خانی، 1389،2)
هر چه ارزش نام و نشان تجاری در ذهن مصرف كنندگان بیشتر باشد ، شركت می تواند در سایه آن منافع بیشتری را از مصرف كنندگان كسب كند . نظارت و كنترل مداوم این مفهوم به عنوان یك گام ضروری در مدیریت اثر بخش آن می باشد .یكی از دلایل اصلی اهمیت این مفهوم نقش استراتژیك آن در به دست آوردن مزیت رقابتی است ، كه این مزیت رقابتی در بازار حاصل می شود.(کرباسی ور ویاردل ،1390 ،15)
دراین تحقیق می خواهیم از طریق بازاریابی اجتماعی به مفهوم مشتری محوری یعنی شناخت خواستهها و نیازهای مشتری و پاسخ به آنها دست یابیم واین میسر نیست جز از طریق اصلاح برنامهها، خدمات یا محصولات برای رقابت با رفتارهای کمتر جذاب، کمتر در دسترس و گرانتر .که در این خصوص بایدگام هایی چون برنامه ریزی ٬تحلیل مشتری٬تحلیل بازار ٬تحلیل كانالها و پیش آزمون ها ٬مداخله ٬ ارزشیابی
صورت پذیرد.
مساله مورد بررسی در این تحقیق شناسایی خواسته وانتظارمشتریان از بانک ها وپیداکردن عواملی که موجب تقویت وایجاد ارزش نام تجاری می گرددو موانعی که درخصوص عدم مشتری محوری از سوی بانک ها وجود داردواینکه چطورمی توان با بهره گیری از رویکردهای پیشنهادی در بازاریابی اجتماعی به افزایش ارزش ومحبوبیت نام تجاری بانک ها در بین مشتریان پرداخت.
این تحقیق سعی می کند درکنار اهمیت وارزش نام تجاری به ابعادنام تجاری بپردازد وتاثیری که عوامل بازاریابی اجتماعی بر روی نام تجاری دارد راتشریح سازدچراکه نام تجاری یک حرکت ذهنی و روحی است که باید در ذهن مصرف کنندگان، خریداران، سهامداران، کارکنان و کاربران قرار گیردو نام های تجاری دارای ماهیت اجتماعی هستند و آن نام تجاریی موفق است که افراد اجتماع نسبت به آن حس تعلق و مالکیت داشته باشند و آن نام تجاری را از آن خود بدانند.
در این بین كاركنان سازمان نقش بسیار حیاتی و خطیری را ایفا می كنند زیرا آنها نمایندگان بالقوه نام تجاری در سازمان و حتی برتر از آنند. آنها نقش مهمی در انتقال ارزشهای علامت تجاری شركت و ارزش آفرینی در روند علامتگذاری تجاری شركت دارند. یک نام و نشان اخلاقی، اعتبار شرکت را افزایش می دهد و این اعتبار مانند یک حلقه باعث تقویت نام و نشان می شود.
از طریق بازاریابی اجتماعی می توان نام تجاری یک بانک را در میان نام تجاری سایر بانک هایی که خدماتی مشابه به مشتریان خود عرضه می کنند متمایز ساخت. اگرمشتریان این نکته را به وضوح احساس نمایند که هدف مدیران بانک تنها کسب منافع و افزایش سود سهام داران نیست ودرمقابل مدیران بانک ها نیز به مشتریان خود در عمل نشان دهند که در کنار منافع بانک و سهامداران، به منافع بلندمدت و کوتاه مدت جامعه نیز توجه دارند. علاوه بر حفظ مشتریان و جلب وفاداری آنان، قادر خواهند بود مشتریان بیشتری را به سوی خود جلب نمایند ولی اگربانک ها قادر نباشند پایبندی خود به مسئولیت های اجتماعی را نشان دهند، بخش مهمی از کارکرد و منافع بازاریابی اجتماعی و تاثیر آن بر تقویت نام تجاری خود را از دست خواهند داد. ( سلیمانی بشلی، 1388،2)
بادانستن این موضوعات واهمیت شان بانک ها خواهند توانست درکنارمشتری محوری وافزایش رضایت و وفاداری مشتریانشان ازطریق بازاریابی اجتماعی به نام تجاریی قوی وجایگاهی برتر دربین رقبایشان وکسب سودبیشترواعتباربیشتر دست یابند.
3-1- اهمیت تحقیق
در دنیای رقابتی امروز٬ پیروزی سازمانها وابسته به حفظ مزیت رقابتی وایجاد جایگاهی متمایز در ذهن مشتریان است٬ نظربه اینکه درجامعه امروز ما عواملی چون عدم توجه به مشتری محوری در بازارو بی تاثیر بودن تصمیمات مشتریان در رفتار بانک ها، درنظر نگرفتن ملاحظات زیست محیطی ،رقابتی نبودن شرایط بازار و عدم انجام اقداماتی توسط بانک ها برای مسئولیت پذیری سهامداران و عدم امکان جایگزینی روش های نوین غیر اجباری با قوانین و مقررات دست و پاگیر در کاهش مسئولیت پذیری اجتماعی سازمان ها موثر بوده اند باید بدنبال راه حلی برای رفع یا کاهش چنین مشکلاتی بودکه بازاریابی اجتماعی به ما در این امر کمک می کند.
بازاریابی اجتماعی به پیشبرد اهداف اجتماعی و رفاهی و ارتفاء میزان رفاه مشتری و جامعه توجه دارد،براین اساس مدیران بازاریابی سازمانها وشرکتهای بزرگ ناگزیرند در تعیین خط مشی های بازاریابی خود عوامل مهمی نظیر منافع شرکتها٬خواستهای مصرف کننده و منافع جامعه را بطور مشترک مد نظر قراردهند.( خورشیدی ومقدمی،1382،141)
باتوجه به اینکه كانون اصلی اندیشه و عمل بازاریابی اجتماعی، به جای جستجوی مشتری برای محصولات تولید شده، تامین رضایت و ایجاد ارزش برای مشتری است تا به سمت محصول تولیدشده یا خدمت قابل ارائه، جلب گرددو ازسوی دیگرتوجه به رقابت و درك بازار رفتار مورد نظر، رمز موفقیت در استفاده از دیدگاه بازاریابی اجتماعی است. فهم درست از ایده ها و رفتارهای رقیب و بالابردن میزان منافع رفتار مورد نظر و یا كاستن ازمیزان هزینه ها و موانع دستیابی به آن، بازار رقابت را به نفع محصول یا خدمت تغییر خواهد داد.هر چه شناخت بیشتری در مورد بازاروگروه مخاطب(مشتریان)وجود داشته باشد، برنامه ها دقیق تر و مؤثرتر طراحی و اجراخواهد شد.بنابراین بانک ها خواهند توانست بااستفاده از بازاریابی اجتماعی درکنار توجه به اصل مشتری مداری ورقابت ،خدماتی متناسب با خواسته ها ونیازهای مشتریان خود ارائه دهندوعلاوه برآن با رعایت اصول اخلاقی بروفاداری ورضایت مشتریان ومحبوبیت نام تجاری خود بیافزایندوجایگاهی متمایز در ذهن مشتریان خود وسایر رقبا بدست آورند. در حقیقت شناختن یک نام تجاری به مشتریان مستلزم خدمات مناسب به مشتریان، پیشبرد فروش، روابط عمومی، فروش مستقیم، آگهی ها، تخفیفات، حمایتهای مالی، سمینارها و سایر تاکتیکهای ارتباطی است که برای ارائه یک پیام واحد در شرکت بکار گرفته می شود.
[1] Donovan
[2] Kam fung so and King
[3] Gammoh and Vass and Skiver
[1] Andreasen
[2] Aaker