«کیفیت زندگی، مفهومی پیچیده و چند بعدی است که تحت تأثیر موءلفههایی چون زمان و مکان، ارزشهای فردی و اجتماعی قرار دارد و از این رو معانی گوناگونی برای افراد و گروه های مختلف بر آن مترتب است. برخی آن را به عنوان قابلیت زیست پذیری یک ناحیه، برخی دیگر به عنوان اندازهای برای میزان جذابیت و برخی به عنوان رفاه عمومی، بهزیستی اجتماعی، شادکامی، رضایتمندی و مواردی از این دست تعبییر کرده اند (اپلی و منون[1] 2007 به نقل از رضوانی و همکاران 1387). در واقع مفهوم کیفیت زندگی یک متغیر ترکیبی میباشد که از چندین متغیر متأثر میگردد. تغییر در سطح درآمد مردم، شرایط زندگی، وضع سلامت، محیط، فشار روحی و روانی، اوقات فراغت، شادمانی خانوادگی روابط اجتماعی و چندین متغیر دیگر نظیر آن به شکل مرکب، کیفیت زندگی و تغییرات آن را تعیین میکند» (جاجرمی و کلته[2] 1385: 5و6).
«هرچند که ارتقای کیفیت زندگی در مقیاسهای فردی و اجتماعی از دیرباز مورد توجه برنامهریزان بوده است، اما در دهههای اخیر با اولویت یافتن اهداف اجتماعی و تدوین آنها در قالب برنامههای توسعه، به تدریج نگرش انسانی و جامعه شناختی درباره کیفیت زندگی در برنامهریزیها و سیاستگزاریهای کلان کشورهای پیشرفته راهیافته است. باگسترش رویکرد انسانی و ورود مفهوم کیفیت زندگی در پژوهشها یا نوشتارهای توسعه پایدار، مراکز و مؤسسههای بسیاری به مطالعه مفهوم کیفیت زندگی، شاخصهای سنجش و چگونگی ارتقای آن پرداختهاند »(امیدی، 1387، 4) و گستره مربوط به کیفیت زندگی و سنجش آن شاید در هیچ زمانی به اندازه امروز وسیع نبوده است.
کیفیت زندگی مردم و مکانهای روستایی به عوامل زیادی از جمله اشتغال، درآمد مناسب، دسترسی به خدماتی مانند آموزش و بهداشت، سلامت، محیط طبیعی، امنیت اجتماعی و… وابسته است. هرچند کیفیت زندگی مردم و مکانهای شهری نیز بدین عوامل وابسته است، اما با چالشهای مربوط به سنجش رفاه و زندگی بهتر در مناطق روستایی بسیار تفاوت دارد. برخی از این چالش به شرایط اقتصادی وابستهاند، اما برخی دیگر به چارچوب سازمانی و نهادی موجود در نواحی روستایی مربوط میشود. عواملی مانند مقیاس کوچک و تراکم کم سکونتگاه های روستایی، کاهش اشتغال و درآمد در بخش کشاورزی، امکانات کشاورزی، فاصله زیاد و انزوای جغرافیایی روستاها، راههای ارتباطی و شبکه حمل و نقل نامناسب، و ناکارآمدی سیاستهای لازم برای بهبودکیفیت، زندگی روستایی را پیچیدهتر میکند.
با توجه به این که بیش از 30% جمعیت ایران در روستاهای کشور زندگی میکنند و بار مسئولیت تأمین بسیاری از نیازمندیهای غذایی مردم شهر نشین را بر عهده دارند و بدین جهت از نقشی بی بدیل و راهبردی در رشد و توسعه کشور و به ویژه حفظ استقلال آن حداقل در حوزه ی غذایی برخوردار هستند. استان همدان یکی از استانهای مهاجرپذیر و مهاجر فرست می باشد که از نظر مهاجرفرستی از روستا به شهرستانهای استان و سایر استانها بیشترین آمار را به خود اختصاص داده است .
و طی اعلام فرمانداری استان این عامل ناشی از تنگناها و محدودیتها، بحران آب در بخش کشاورزی این عامل بسیار موثری در کاهش اشتغال روستاییان در این بخش و در نهایت روی آوردن به مشاغل غیرکشاورزی و در نتیجه کاهش سطح کیفیت زندگی آنها و تلاش در جهت مهاجرت برای یافتن مشاغل و درآمد کافی برای بهبود زندگی آنها شده است. این تگنا در روستاهای شهرستان همدان خصوصا بخش مرکزی طبق اعلام فرمانداری در سایت اختصاصی خود مشهودتر بوده بطوریکه در این روستاها بیشترین مشاغل، مشاغل تولیدی، خانگی و غیرکشاورزی بوده و بعضا بعلت پایین بودن کیفیت زندگی به حاشیه شهر و یا (حواشی استان تهران، کرج، قم، اصفهان،کرمانشاه ) مهاجرت کردند.
آگاهی از سطح کیفیت زندگی آن ها، شاخصهای کیفیت زندگی آنان و عوامل تأثیر گذار برآن از نهایت اهمیت برخوردار است و برای زمینه سازی در راستای دستیابی به دوران رشد و شکوفایی کشور از الزامات آغازین میباشد و عدم توجه و اهتمام لازم در این زمینه میتواند خسارات جبران ناپذیری حتی در حد تهدید امنیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال کشور در پی داشته باشد. از این روی و در راستای تحقق فرآیند یاد شده، این پژوهش در پی این پرسشهای زیر پاسخ داده است:
1- کیفیت زندگی روستاییان در مناطق روستایی شهرستان همدان در چه حدی است؟
2- متغیرهای اجتماعی (سرمایه اجتماعی، احساس محرومیت نسبی، پایگاه اقتصادی واجتماعی) تا چه اندازه بر کیفیت زندگی روستاییان تاثیر دارند؟
3- تاءثیرگذاری متغیرهای زمینهای (درآمد سرا نه، تحصیلات و بعد خانوار) بر کیفیت زندگی روستاییان چقدر است؟
1–Epley & Menon
2– Jajarmi & kalteh
فرم در حال بارگذاری ...