وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی رابطه شیوه های فرزند پروری والدین و خودپنداره تحصیلی با پیشرفت تحصیلیدانش آموزاندخترپایه چهارم تا ششم ابتدایی منطقه شانزده تهران در سال تحصیلی 1392-1393

 
تاریخ: 22-11-99
نویسنده: فاطمه کرمانی

این تحقیق جهت یافتن پاسخی به این سوال انجام شد كه آیا متغیرهای ناشی از شیوه های فرزند پروری دربافت‌های متفاوت خانوادگی، تاثیری معنی‌دار برخودپندار تحصیلی كودكانی که پا به مرحله نوجوانی می گذارند دارد؟ در ضمن میزان این رابطه تا چه حد بر عملكرد تحصیلی دانش‌آموزان دختر دوره ابتدایی تاثیرگذار است. سوال دیگر این بود كه تجارب خانوادگی، تا چه اندازه با خود پنداره تحصیلی نوجوانان ارتباط دارد؟ و آیا بافت‌های مختلف خانواده، می‌تواند تاثیر معنی‌دار بر خودپنداره و موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان داشته باشند؟ خانواده‌ها نقش به سزایی در موفقیت و شكست تحصیلی فرزندان خود دارند. عموماً این ادعا مطرح بوده كه والدین، اولین  معلمان و خانواده، اولین آموزشگاه محسوب می‌شوند.

 

طبق نظر اپستین[1] (1971) والدین از طریق عوامل مختلف بر رشد عقلی و ذهنی فرزندان تاثیر می‌گذارند، یكی از این عوامل شیوه های فرزند پروری ا ست که از سوی والدین اعمال می شود . (اپستین(1990)منظور از سبك‌های تربیتی را در این جا شیوه‌هایی می داند كه والدین برای تربیت فرزندان خود به كار می‌گیرند. سبك تربیتی، الگویی از نگرش‌هاست كه والدین نسبت به فرزندان خود ابراز می‌كنند. این الگوها در شیوه‌ها و درجاتی كه والدین نسبت به ارزش‌ها، رفتارها ومعیارهایی كه برای فرزندان خود وضع كرده‌اند، متفاوت می‌باشد (دارلینگ[2]، 1993 ترجمه جاودان، 1383).بامریند[3] (1992) سبک های فرزند پروری را  توصیف کرد ، وی معتقد است  هر كس می‌تواند سبك‌های تربیتی را با تعیین میزان حمایت و راهنمایی در تعاملات تربیتیبسنجد و نیز میزان فعالیتو رفتار فرزندان را به نحو شایسته كنترل كند.بامریند معتقد است ضعفهای تربیتی باعث پیامد های منفی همچون خود پنداره پایین ، عملكرد تحصیلی ضعیف، و رفتارهای اجتماعی نامناسب را، سبب می‌شود (خیری ،1369)و خود پنداره در این تحقیق به عنوان یكی از جنبه‌های خودادراکی فرد قلمداد می‌شود كه به ادراك فرد، در فاصله بین عمل و نتیجه، اطلاق می‌شود (خیری،1369)

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

دانلود مقالات

 

كودكان در هنگام تولد، احساس و ادراك معنی‌دار از خود ندارند، اما به تدریج و با شكل‌گیری ساختارهای شناختی، در تعامل با محیط و واكنش‌های والدین و اطرافیان، نوعی خودآگاهی اولیه را در مورد خود رشد می‌دهند (بوفارد و ناتالی[4]، 2000 ترجمه جاودان،1383)تعامل كودك با والدین یا جانشین آن‌ها، به تدریج باعث نوعی ادراك در كودك شده و بدین طریق او می‌فهمد كه والدین به طرز معینی با او رفتار می‌كنند.كودك متوجه می‌شود كه برخی از خصوصیات و رفتارهایش مورد توجه ویژه والدین قرار گرفته و تشویق می‌شود؛ در حالی كه برخی از اعمال و رفتارهایش، ممكن است مورد سرزنش و طرد از جانب آن‌ها باشد (هیون، گلدستین[5]،2001 ترجمه،جاودان، 1383) به عنوان مثال، كودكی كه بارها از سوی والدین به عنوان «تمیز و منظم» مورد خطاب قرار گرفته، تلاش می‌كند با آگاهی از انتظارات والدین، به آنها واكنش مثبت نشان‌ دهد. یا همچنین می‌كوشد خودش را فردی تمیز و منظم جلوه دهد. این رفتارها و واكنش‌های والدین به تدریج باعث شكل‌گیری عقاید و نگرش‌های كودك در مورد خودش می‌شود؛ تا جایی كه این ایده و افكار بیرونی، درونی شده و جذب ساختار شناختی كودك می‌گردند و پایه‌های شناخت و ارزش گذاری او را از «خودش» به وجود می‌آورند. برای والدین، اطلاع از نیازهای اساسی كودكان، نیازهای جسمی (تغذیه، خواب و استراحت كافی)، نیازهای عاطفی (محبت و پذیرش)، احساس امنیت، راهنمایی، كنترل، استقلال، ارزش و احترام به خود و دیگران، نیازهای اجتماعی (دوستی و رفاقت)، نیازهای ذهنی و شكوفایی عقلانی (محرك‌های ذهنی، محیط مساعد، راه‌های تفكر و اندیشه، راه‌های حل مسئله)، نیازهای خلاقیت، نیاز به ابراز خود، خود ارزش گذاری، خود- تنظیمی و خود- ادراكی، ضروری است ،سینگر و نیستین[6]،(2001).والدین با مشاهده‌ی رفتار كودكان و با استفاده از اطلاعات تربیتی خود، تلاش می‌كنند رفتارهای خود را در تعامل با فرزندان، به گونه‌ای تنظیم كنند كه به آنها آسیب‌های روحی و جسمی نرسد. علاوه بر آن در كشف و جستجوی محیط و پرورش زمینه‌های خلاقیت و پیشرفت تحصیلی ویادگیری، به رشد طرح‌واره‌های شناختی آنها كمك می‌كنند ، تا به درك و شناخت مثبت و مناسبی از خود و محیط برآیند (بالانتاین، 2001 ترجمه جاودان،1383) از دیدگاه تئوری شناختی- اجتماعی بندورا (1986) انگیزش دانش‌آموزان نه یک مفهوم غریزی است و نه یك صفت شخصیتی، بلكه سازه‌ای است كه تقریباً بر اساس فعالیت‌های یادگیری، تجارب و تعامل افراد با محیط حاصل می‌شود كه از یك موقعیت به موقعیت دیگر و یا در زمینه و بافت‌های خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی متنوع، متفاوت می‌باشد. بنابراین، اگر بافت خانواده، عوامل افزایش اعتماد به نفس فرزند را فراهم كند، این امر در پیشرفت رشد اخلاقی، اجتماعی و تحصیلی كودك، نقش بسزایی دارد. پیدایش چنین وضعیتی، تا حدود زیادی بستگی به نوع برخورد و رفتار والدین با فرزندان دارد؛ زیرا یكی از مهمترین عناصری كه نقش اساسی در ایجاد رشد شناختی و عاطفی فرزندان دارد، والدین می‌باشند.بچر[7](1984) بیان می کندارزشی كه والدین برای تحصیلات و آموزشگاه قائل می‌شوند، می‌تواند ایده‌ها، نگرش‌ها و طرز تفكر فرزندان را نسبت به توانایی تحصیلی خویش و كمك به موفقیت و شكست آنان از طریق بازخورد مثبت یا منفی، تغییر دهد (بندورا، 1991،ترجمه جاودان 1383).

 

 

 

[1]. Epstein

 

[2]. Darling

 

[3]. Baumrinad

 

[4]. Nataly

 

[5]. Heaven and Goldstein

 

[6]. Singer and weinestein

 

[7]. Becher

 

***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

 

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

 

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

 

 با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

 

موجود است


فرم در حال بارگذاری ...

« طراحی یک الگوی هوش محاسباتی ترکیبی برای پیش بینی نرخ ارز در ایرانبررسی رابطه عشق و بهزیستی روان شناختی با رضایت مندی از زندگی زناشویی »
 
مداحی های محرم