وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی عناصر فرهنگ­ استراتژیک ایالات متحده بعد از 11 سپتامبر(2014 – 2001)

 
تاریخ: 22-11-99
نویسنده: فاطمه کرمانی

یا بستری برای تصمیم­گیری راهبردی آن خاصه در ارتباط با اهداف امنیتی – نظامی اشاره دارد. پیام اصلی این حوزه­ی اندیشه­ورزی را باید در شناسایی دوست یا دشمن و تعیین معیار برای تفکیک آنان از هم دانست؛ کارکردی یا کیفیتی که می­تواند به سطوح مختلف تصمیم­گیران در مسیر انتخاب راه­های استفاده از زور برای مقابله با عوامل تهدید و هم­چنین در سطحی بالاتر برای رسیدن به اهداف ملی کمک نماید. به سخن دیگر،فرهنگ­استراتژیک مانند یک پیش­زمینه عمل می­کند، به گونه­ای که تمام سیاست­ها و تصمیمات راهبردی در سطح کلان را سمت و سو می­دهد. بر این مبنا، بیان­شده که فرهنگ­ استراتژیک که در اصل زیرمجموعه­ی فرهنگ ­سیاسی یک کشور است؛ توانائی محدودسازی گزینه­های انتخاب راهبردی را برای نخبگان درپروسۀ تصمیم­گیری داراست. در عین حال ،  چنین محدودیت­هایی با توجه به افزایش اهمیت پشتیبانی افکارعمومی برای اجرای سیاست­ها قابل پذیرش است. بنابراین دولت­ها اقدام به طراحی و اجراء سیاست­هایی می­نمایند که از اقبال عمومی بیشتری برخوردار است.

 

مسئله فرهنگ تا ربع آخر قرن پیش جذابیت چندانی در مطالعات امنیتی نداشت و این امر تا زمانی ادامه یافت که علاقه به فرهنگ و فرهنگ­استراتژیک برای تبیین رفتار دولت­ها مطرح گردید. بخش عمده­ای از تحقیق در این عرصه مدیون جوزف نای و شان لین جونز است که معتقد بودند؛ مطالعات استراتژیک بر مبنای قوم­مداری آمریکایی همراه با نادیده­گرفتن « سبک­های ملی استراتژی» قرار داشته­است . از دهه 1970 میلادی بعضی از محققان و تحلیلگران تلاش کرده­اند تا با بکارگیری مفهوم فرهنگ­استراتژیک فهم و تحلیل غنی­تری(نسبت به رویکرد واقع­گرایی و بعدها نوواقع­گرایی) از رفتارها و انتخاب­های استراتژیک کشوره ارائه دهند. در همین دهه و درپی ناتوانی تحلیلگران آمریکا از پیش­بینی واکنش­های اتحاد جماهیر شوروی و تشریح درست سیاست بازدارندگی شوروی، جک اسنایدر چنین نتیجه گرفت، تحلیلگران آمریکا به این دلیل نتوانستند واکنش­های شوروی را پیش­بینی نمایند که این واقعیت را بدیهی فرض کردند که مسکو در موراد خاص دقیقا همانند واشنگتن واکنش نشان می­دهد. در نتیجه این ناکامی برای پیش­بینی واکنش­ها، وی و تعدادی دیگر از محققان به این نتیجه رسیدند که هر کشوری از شیوه­ای خاص برای تفسیر، تحلیل و واکنش به رخدادهای بین­المللی برخوردار است. این مسئله موضوع فرهنگ ملی را دوباره در دستور کار قرارداد و توجهات روی فرهنگ استراتژیک به مثابه یک ابزار تحلیل جدید متمرکز شد.

 

چنانچه بیان شد؛ زمینه­های مطالعات فرهنگ استراتژیک به سال­های جنگ سرد یعنی دوره­ای که استراتژی بازدارندگی هسته­ای به دستورکار راهبردی دو ابرقدرت تبدیل شده­بود، باز می­گردد. نظریه­پردازان واقعگرای  آمریکایی را باید پیشگام تولید دانش در این مورد دانست. اولین مرحله­ی مطالعات فرهنگ استراتژیک در این کشور بر محور بررسی استراتژی هسته­ای آن در قبال اتحاد جماهیر شوروی شکل­گرفت. به این معنا که محققان این حوزه براساس تئوری بازی­ها و تصمیم­گیری عقلائی در سطح تصمیمات هسته­ای، گزینه­های پیش­روی این دولت (درچارچوب راهبرد هسته­ای) را  تنها در محورهای زیر خلاصه می­کردند: عدم استفاده مجدد از سلاح هسته­ای در اثر محاسبه هزینه و سود ؛ استراتژی بازداندگی ؛تسلیح و افزایش توانمندی­های دفاعی قابل کاربرد. در مقابل ، اینان مدعی بودند که استراژی شوروی از قاعده­ی بازی­ها و محاسبه عقلائی مد نظر آمریکا پیروی نمی­­کند ، که همین ویژگی می تواند دنیا را در معرض خطر هسته­ای جدی قرار دهد. بر این اساس، می توان گفت که مطالعات استراتزیک در مقطع یاد شده از نوعی جهت­گیری تقلیل­گرا ومتناظر با بحث­های صرفاً هسته­ای و راهبردی برخوردار بود.

 

در اواخر دهه­ی 1980  موج انتقاد از نظریه­پردازان واقعگرا به خاطر عدم توانائی پیش بینی بروز زمینه­های فروپاشی شوروی بالا گرفت . نظریه پردازان آمریکایی به ویژه طیف سازه­انگار، با تأکید بر رابطه فرهنگ و امنیت، مؤلفه­ی فرهنگ استراتژیک را به عنوان تنها عامل توضیح دهندۀ این فروپاشی معرفی کردند.آنان اعلام نمودند علت ناتوانی رئالیستها، درتأکید افراطی بر مفروضۀ یکسان بودن دولت­ها (در قالب نوعی جعبه­ی سیاه) باید پیگیری شود. بر این مبنا، هر دولتی بنا به ارزش­ها، ایستارها، هویت، مذهب، فرایند تشکیل، جامعه­پذیری و حتی موقعیت جغرافیایی دارای تفاوت­های بنیادینی در ارتباط با نگرش­های راهبردی است. این تفاوت­ها در عرصۀ تصمیم سازی در مورد انتخاب­های پیش روی تصمیم­گیران دارای تأثیر می­باشند. ناگفته نماند که برخی نیز بر امکان استفاده از اعمال فریب­کارانه­ در جهت دستکاری افکار عمومی تأکید داشتند که می تواند ابزار توجیه­گر سیاست­های اعلانی (در قالب فرهنگ استراتژیک) تلقی­گردد. در این ارتباط، به دستکاری افکار عمومی در رابطه با حوادث بندر پرل هاربر ، که به مجوز ورود آمریکا به جنگ دوم جهانی تبدیل گردید، توجه شد. دومین مرحله­ی تحول در مطالعات­استراتژیک آمریکا تحت­تأثیر ترویج اندیشه­ی قدرت نرم و تعبیه­ی این مفهوم در مطالعات امنیتی این کشور در دهه­ی 1990 پدیدار شد. از این منظر، تصمیم سازان امنیتی، فرهنگ استراتژیک را متغیری وابسته و در عین حال مستقل ارزیابی کردند. ویژگی وابستگی به تأثیرپذیری آن از عناصری چون: تاریخ، ارزش­ها ، ایستارها، هویت و جامعه پذیری و برداشت ذهنی از جایگاه کشور در نظام بین الملل و همچنین متغیر هایی مادی چون جغرافیا و توانمندی تسلیحاتی بازمی­گشت؛ و وجه استقلال طلبی این نوع فرهنگ نیز در این باور ریشه داشت که فرهنگ استراتژیک باید از هویتی مستقل در چارچوب انتخاب­ها و رفتارهای تصمیم­گیران برخوردار باشد. به این ترتیب ، در شرایط نوظهور بعد از جنگ سرد که آمریکا با ضرورت شناسایی کانون­های جدید تهدید  و زمینه­های شکل­گیری و تشدید آنان در مناطق مختلف

پروژه دانشگاهی

 جهان مواجه بود ، توجه به ویژگی­های فرهنگ­استراتژیک دیگر ملت­ها مدنظر قرار می­گرفت. بطور منطقی، از این منظر، افق جدیدی برای شناسایی ریشه­های موج جدید تهدیدزایی آشکار می­شد و فرصت­های لازم برای شکل دهی به ائتلاف و همکاری با بازیگرانی که فرهنگ استراتژیک مشابهی داشتند، بروز می­کرد. به این ترتیب،  تحول این رویکرد در تسری دادن فرهنگ استراتژیک به سایر حوزه­های اقدامات خارجی دولت­ها ریشه داشت ، که باعث می­شد در کنار اقدامات نظامی، اتحاد و ائتلاف­ها و حتی روابط مبتنی برهمکاری و تعارض را هم در نظر ­آورد.

 

اما همزمان با احساس نیاز برای شناسائی فرهنگ­استراتژیک سایر ملل برای آمریکا، مطالعه فرهنگ­استراتژیک این کشور نیز در دستور کار ملت­ها قرارگرفت. از نظر لانتیس آمریکا بخاطر عواملی چون تک ابرقدرتی ،  توانائی تأثیرگذاری بر تمام کشورها در عرصه روابط­خارجی و همچنین اقدامات­نظامی متأثر از قدرت نظامی­اش بخصوص بعد از 11 سپتامبر ، در محاسبات امنیتی دولتها مهره وزینی شده است. این اثربخشی باعث ضرورت درک فرهنگ­استراتژیک این کشور از سوی سایرین شده است. البته لانتیس دلیل دیگری را نیز مطرح می­کند. از نظر وی بر کشورهایی که خواستار به چالش کشیدن قدرت آمریکا هستند، ضرورت بررسی این فرهنگ مبرهن است. بهر ترتیب حجم زیادی از ادبیات فرهنگ استراتژیک به مقوله آمریکا می­پردازد.

 

در بعد نظری فرهنگ استراتژیک ایالات متحده در مقایسه با سایر دولت­ها ،به برکت همین توجه بخوبی شاخص بندی شده است . و عناصری چون تمایل به استفاده از زور برای دستیابی به اهداف، اسطوره فناوری در نبرد، تمایل به حل سریع منازعه با انهدام غائی دشمن، جنگ اخلاقی و یا مسیحائی و در نهایت پایین بودن آستانه تحمل در این فرهنگ شناسائی شده­است. این بررسی فرهنگی از دهه 70 میلادی با اثر راسل ویگلی با نام «راه و رسم جنگ آمریکائی» آغاز شد و تا اکنون ادامه دارد.

 

تمام محققان این حوزه به امکان تحول در فرهنگ­استراتژیک در سایه­ی رخدادهای عظیم ملی اعتقاد دارند. در این ارتباط شکست­­ها وپیروزی­ها می­تواند امنیت مادی و روانی جامعه و شهروندان را دستخوش تغییر قرار دهد. در این زمینه واقعه­ی سپتامبر 2001 را باید نقطه­ی عطفی در بروز تحول در فرهنگ­استراتژیک آمریکا دانست. که البته از نظر محققین این حوزه دور نماند. مطالعات زیادی که بعد از این تاریخ و البته در پی رفتارهای نظامی یکجانبه  آمریکا بربستر مبارزه با تروریسم ، انجام شد؛ مبین همین نکته است. در این مقالات ضمن شناسائی موارد متحول شده فرهنگ­استراتژیک آمریکا به پیامدهای این تحول بر سایر دولت­ها نیز تأکید می شود.

 

مطالعه فرهنگ­استراتژیک آمریکا به واسطه پیچیدگی­های منحصر بفردش از دشواری خاصی برخوردار است. شاید مفیدترین الگو برای بررسی عوامل سازنده­ی فرهنگ مزبور را در چارچوب نظری دیوید جونز بتوان یافت. ناگفته نماند که این چارچوب نظری در پی تحول رویکردی در بعد نظری فرهنگ­استراتژیک از یک سو و بعد از تحول در شاخص­های فرهنگ استراتژیک آمریکا بعد از 11 سپتامبر همچنان از سوی محققین برای بررسی آمریکا مورد استفاده قرار می­گیرد. چنانچه فارل در سال 2005 و یک سال بعد مانکن از این سطح بندی تحلیلی در­باره آمریکا سود جسته­اند. در هر حال جونز تلاش کرده است که عوامل تشکیل دهنده­ی فرهنگ استراتژیک را در سه سطح شامل: سطح کلان محیطی که ویژگی­های جغرافیایی، خصوصیات قومی- فرهنگی و تاریخی، را در برمی­گیرد. سطح میانی اجتماعی شامل ویژگی­های سیاسی و اقتصادی جامعه وجامعه مدنی است. و در نهایت  سطح خرد که مرکب از نهادهای نظامی و ویژگی­های روابط نظامی – مدنی است ؛را مورد توجه قرار دهد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در این پژوهش سعی می­شود که مهم­ترین و اثرگذارترین عناصر تشکیل دهنده­ی فرهنگ استراتژیک آمریکا بعد از 11 سپتامبر در ارتباط با ابعاد نرم و سخت افزاری مورد بررسی قرار گیرد. متغیر­های مورد نظر در ویژگی­های جغرافیایی ،خصوصیات تمدنی – فرهنگی ، خصائص سیاسی و تکنولوژیکی از یک سو ، و از سوی دیگر در الگوی نقش آفرینی دو متغیر جامعه­ی مدنی و اتاق فکر خلاصه شده است.

 

2- ضرورت انجام تحقیق:

 

با عنایت به این موضوع که این قدرت­های بزرگ هستند که سیستم و نظام بین­الملل را شکل می­دهند و بیشترین میزان تأثیرگذاری را بر روندهای جهانی دارا می­باشند. لذا شناخت سیاست­خارجی این کشورها بسیار حائز اهمیت است. در این پژوهش بنا به نقش مؤثر فرهنگ­استراتژیک، این  متغیر مهمترین مؤلفه شکل­دهنده به سیاست خارجی است.  بنابراین شناخت فرهنگ­استراتژیک آمریکا به عنوان مهمترین مؤلفه شکل دهنده به رفتار این کشورها از اهمیت بسزائی برخوردارا است. اما در این پژوهش تلاش می­شود در راستای پرداختن به این موضوع به دو هدف دیگر که در زیر می­آید، نیز نائل شویم.

 

***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

 

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

 

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

 

 با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

 

موجود است


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی سیاست های انرژی اتحادیه اروپا در قبال تحریم های جدید نفتی ایرانبررسی عوامل تاثیرگذار بر روابط آینده ایران و مصر بعد از سقوط مبارک »
 
مداحی های محرم