عصر حاضر، عصر تحولات و تغییرات شگرف در فنآوری ها می باشد. عصری كه ساختار فكری آن آكنده از عمق بخشیدن به اطلاعات و توجه به مشاركت نیروی انسانی خلاق و دانش گرا است (نیر و جوکار 1391). در جهان کنونی شرایط و فضای رقابتی در بسیاری از سازمان ها بسیار پیچیده، متغیر و گسترده تر از گذشته است، به گونه ای که این سرعت در بیشتر سازمان ها به مراتب بیش از سرعت پاسخگویی و توان تطبیق با شرایط جدید است. به عبارت دیگر به محض اینکه تغییری در شرایط یاد شده به وجود آید و سازمان بخواهد نسبت به آن تغییر، واکنش نشان دهد و خود را با آن هماهنگ و منطبق سازد تغییر بعدی از راه می رسد. هرگونه تغییر در فضای رقابتی، فرصتی را فراهم می آورد و فرصت دیگری را از بین می برد و چالش یا تهدیدی را ایجاد و چالش یا تهدیدی دیگر را حذف می کند (نیرومند و زارع 1387).
الوین تافلر اعتقاد دارد ورود به قرن بیست و یكم به عنوان عصر فرانظریه ،هنگامی برای انسان ها جاذب خواهد بود كه آدم كنونی بتواند در مقابل تغییرات آن قرن، قدرت تحمل لازم را داشته باشد و با شجاعت در مقابل آن ظاهر شود. تحقق این پدیده ایده آل زمانی امكان پذیر خواهد بود كه از هم اكنون بشر امروزی بتواند خودش را برای تغییرات آنچنانی در دنیای آیندگان آماده سازد. این نیز مشروط به دانش، مهارت، بینش و پویایی است. زندگی در دنیای جدید نیازمند شناخت كامل و كسب مهارت های استفاده از این ابزارهاست. بدون شناخت چنین ابزاری رقابت و زندگی بسیار مشكل خواهد بود و مستلزم از دست دادن فرصت های فراوانی در زندگی روزانه افراد و
جوامع است (صادقی و همکاران 1390).
توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات به طور اعم جامعه بشری و به طور اخص، سازمان های تجاری – صنعتی را در وضعیتی قرار داده است که برای ادامه حیات می بایستی در پی یافتن ابزارها و راهکارهای نوین متناسب با شرایط حاکم باشند. زمانی سازمان ها به دنبال کسب و یافتن اطلاعات و دانش بودند، اما امروزه با حجم انبوهی از اطلاعات و داده های گوناگون رو به رو هستند که در بسیاری موارد، طبقه بندی ، تلخیص و بهره برداری صحیح از آنها نیازمند اتخاذ تدابیر و تجهیزات مغزافزاری، سخت افزاری و نرم افزاری مرتبط است (فاتحی 1390).
امروزه برای اینکه سازمان ها بتوانند در دنیای تجارت و رقابت حضور مستمر و پایدار داشته باشند باید حول محور علم و دانش فعالیت کنند (تقی زاده و تاری 1388). اساسی ترین مشخصه سازمان های هوشمند در قرن 21 ، تأکید بر دانش و اطلاعات است (محمدی فاتح و همکاران 1387).
دیوید استمپز (1999) معتقد است که بهترین چیز داشتن دانش در موضوعی خاص نیست بلکه دانستن مکان و طرز دسترسی به دانش است. به زعم پیتر دراکر نیز مدیران موفق در عصر اطلاعات و دانش تنها به دنبال دسترسی به اطلاعات نیستند زیرا اطلاعات به اندازه کافی از طریق شبکه های اطلاع رسانی و پایگاه های اطلاعاتی و محمل های مختلف در دسترس هستند. مدیران بیشتر نیازمند به دسترسی به اطلاعات مناسب و مرتبطی هستند که پردازش، سازماندهی شده و شکل گرفته و با توجه به بسترهای فکری و شغلی آنها تلخیص شده باشد، اطلاعاتی که قابلیت تبدیل به عمل را داشته و به عبارت دیگر عملیاتی و کاربردی باشد. این دو نقل قول در کمال ایجاز ارزش دانش را بخوبی نشان می دهند (پوراصغر 1387).
دانایی مهمترین سرمایه هر سازمان است و سازمانی که از این موهبت بیشتر برخوردار باشد با چالش های موجود، بهتر برخورد می کند و در عرصه رقابت موفق تر خواهد بود (صمدیان و علوی 1390). عصر “دانایی یا دانش”، عنوان جدیدی است که به زمان حاضر اطلاق می شود (فاتحی 1390). عصر دانش تحولات قابل ملاحظه ای را در برنامه ها و سیستم های موجود در سازمان ها به همراه داشته است. در این میان سازمان هایی که در راستای توانمند سازی و گسترش ظرفیت های سازمان در حل مسائل و همچنین افزایش سرمایه های فکری فعالیت می کنند، در عرصه رقابت های داخلی یا خارجی از قدرت دوام و بقای بیشتری برخوردارند. در این میان مدیریت دانش یکی از رویکردهای مهم و ارزشمندی است که سازمان های پیشرو با استقرار آن، ضمن حفظ تخصص فنی خود، از افت دانش حیاتی که از بازنشستگی، کوچک سازی یا اخراج کارکنان و تغییرات ساخت حافظه انسانی ناشی می شود جلوگیری می کنند (تقی زاده و تاری 1388).
در واقع یکی از رویکردهای نوین مدیریت که به راز موفقیت در سازمان ها تبدیل گشته است مدیریت دانش است (پوراصغر 1387) شاید به همین دلیل است که “مدیریت دانش” جای ویژه ای در متون و ادبیات مدیریت برای خود باز کرده وصاحب نظران امر را به توسعه فنون و راهکارهای مرتبط به سوی خود کشانده است (فاتحی 1390).
در دسته بندی ای كه از سوی صاحب نظران كسب و كار ارایه گردیده ؛ دهه 1980 را دهه جنبش كیفیت (تاكید بر اینكه برای دستیابی به كیفیت بهتر، همه كاركنان باید از قدرت فكری خود بهتر استفاده كنند)؛ دهه 1990 را دهه مهندسی مجدد (استفاده از فناوری برای بهبود فرایندهای كسب و كار و كاهش هزینه ها)؛ و دهه 2000 را دهه مدیریت دانش لقب داده اند (جعفری و کلانتر 1382).
به گفته پیتر دراکر “راز موفقیت سازمان ها در قرن 21 همان مدیریت دانش است.” در عصری که دانش بهترین نوع قدرت تلقی می شود(Toffler 1991) ، موفقیت در مدیریت دانش نیز به عنوان پیش زمینه ای برای موفقیت در عرصه ی فعالیت های سازمانی و حتی بازار رقابتی تلقی می گردد (حسن زاده 1384).
فرم در حال بارگذاری ...