وبلاگ

توضیح وبلاگ من

رابطه بین مدیریت استعداد با یادگیری سازمانی از دیدگاه کارکنان دانشگاه بوعلی­ سینا در سال 92

امروزه در هر جامعه­ای سازمانها کارکرد­­­­های مهمی را انجام می­دهند و نقشی حیاتی در زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و اداره­ی امور جامعه بازی می­کنند. از این رو جامعه­ی امروزی برای کارایی سازمانها ارزش و اهمیت فراوانی قائل است. بدون سازمانهای کارآمد و پویا جامعه­ی امروزی نمی­تواند به هدفهای خود دست یابد و نیازهای گوناگون خود را برآورده سازد (صبوری، 1388: 7). سازمانها امروزه دچار تغییرات شگرفی شده­اند، رشد سازمانی و تبدیل سازمان از شکل بسته به موجودیتی زنده و تغییر الگوهای ثابت و از پیش تعیین شده­ی سازمان به الگو­های سازگار شونده و منعطف، نمونه­هایی از تغییراتی می­باشند که در سازمانها به وجود آمده است (هونگ، کو[1]، 1999 بنقل از قربانی­زاده، 1387). در این میان سازمانهای آموزشی به علت گستردگی، منحصر به فرد بودن و اهمیت در رشد و توسعه از اهمیت فوق­العاده­ای برخوردارند (رابینز[2]، 1374). سازمانهای آموزشی در محیطی پویا، پیچیده، پر ابهام و سنت گریز قرار دارند و دائما از محیط اطراف خود اثر می­پذیرند و تغییر را به عنوان ضرورتی اجتناب ناپذیر پذیرفته­اند. با درک این مهم که تغییر جزء جدا نشدنی و ذاتی دانشگاه­های هزاره­ی سوم شده­است، قدرت سازگاری و انطباق با تحولات اخیر در عرصه­­­های مختلف اقتصادی، اجتماعی و آموزشی افزایش می­یابد. از این رو داشتن نیروی انسانی توانا و کارآمد که بنیاد ثروت ملی و دارایی­های حیاتی سازمان به حساب می­آیند، منافع بسیار زیادی برای دانشگاه­ها به دنبال خواهد داشت(سلطانزاده­، قلاوندی و فتاحی، 1391). گرچه تحقق اهداف سازمان در گرو همکاری و تعامل همه­ی

پروژه دانشگاهی

 اجزای سازمان است، نقش و جایگاه منابع انسانی ویژه و منحصر به فرد است (قهرمانی، 1388: 10). هدف پرورش منابع انسانی کسب حداکثر منابع، تقویت و بهبود بهره­وری و استفاده­ی حداکثر از پتانسیل­های کارکنان برای تحقق اهداف سازمانی است (گاراوان[3]، 2004) که این اهداف تحت پوشش استراتژی تحت عنوان استراتژی مدیریت استعداد[4] تحقق می­یابد. بنابراین لازم است که سازمانها برای حفظ بقا همگام با تغییرات متحول گردند و استعداد کارکنان خود را همراستا با تغییرات در جهت دستیابی به اهداف سازمان هدایت نمایند (عسگری باجگرانی، شائبی و علامه: 1390). به علاوه، در یک سازمان برای توسعه­ی هر امری نیازمند استفاده از استعداد­­های بالقوه کارکنان به عنوان سرمایه­های فکری سازمانی هستیم. در این راستا یکی از موثرترین عوامل، یادگیری سازمانی[5]، به عنوان راهکاری برای زدودن فقر اطلاعاتی می­­باشد (سبحانی­نژاد، 1384 بنقل از علم بیگی، محمدی و مقیمی، 1391). یادگیری همواره وسیله­ای مطمئن برای بهبود عملکرد و حل مشکلات سازمانی است و فقدان آن معضلات متعددی را در سازمان ایجاد می­کند. به همین دلیل به منظور تربیت و تجهیز نیروی انسانی سازمانها و بهسازی و بهره­گیری موثر­تر از این نیروها، یادگیری همواره به عنوان تاثیر­گذارترین عامل مد­نظر است(چوپانی، 1391).

عکس مرتبط با اقتصاد

[1]. Hong, kuo

 

[2] . Robbins

 

[3] . Garavan

 

[4] . Talent management Strategy

 

[5] . Organization learning

 

***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***

 

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

 

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

 

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

 

 با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

 

موجود است

مطالعه تأثیر تکنولوژی مدارس هوشمند بر توانمندسازی دانش آموزان شهر تهران

قرن۲۱ به سمتی می‌رود كه اكثر مشاغل به دانش و مهارتهای رایانه‌اى نیاز خواهند داشت. ورود به این عرصه به نوع جدیدی از آموزش نیاز دارد كه با آموزش سنتی كنونی بخصوص آنچه هم اكنون در مدارس ایران در جریان است همخوانی ندارد. مدتی است برخی كشورهای جهان به تاسیس مدارس الكترونیكى یا آنچه در کشور ما مصطلح شده مدارس هوشمند دست زده اند. در مدارس هوشمند رایانه در نحوه تدریس و ارزشیابی تاثیر می‌گذارد و برنامه‌های درسی را تا حدودی تغییر می‌دهد ولی در عین حال كاركردهای اجتماعی مدارس بر جای خود باقی می‌ماند چون در روابط اجتماعی به دانش‌آموزان یاری می‌رساند. در این مدارس دانش‌آموزان می‌آموزند انبوهی از اطلاعات را پردازش كنند و از این اطلاعات در جهت یادگیری بیشتر استفاده كنند؛ دانش‌آموزان حتی می‌توانند با منابع علمی جهان و معلمان و بچه‌های مدارس دیگر ارتباط برقرار كنند(رحیمی نیا، 1388: 49). همچنین مدارس هوشمند این قابلیت را دارد که سیستم آموزشى را به شكل سیستم مشاركتی، مبتنی بر آموزش توانایى‌هاى پژوهش، جمع‌بندى، تحلیل و نتیجه‌گیری دانش‌آموزان تبدیل كنند.  فرایند كار در مدرسه هوشمند روش آموزش را تغییر می دهد. تنوع دانش آموزان نه تنها عامل محدود كننده در تدریس نیست بلكه به عنوان یك نقطه قوت مورد توجه قرار می گیرد. نیازها، استعدادها، تفاوتهای فردی وسبك یادگیری دانش آموزان در ابتدای كار تشخیص داده می

پایان نامه های دانشگاهی

 شود تا معلمان را قادر به برنامه ریزی برنامه درسی اثر بخش بنماید لذا یادگیری برای هر دانش آموز بهینه می شود.  مدرسه هوشمند متعهد است كه فرصتهای آموزشی برابری را برای همه دانش آموزان با انواع استعدادها ونیازها فراهم كند. این تعهد به همه افراد دست اندركار تعلیم وتربیت مربوط می شوداین افراد عبارتند از معلمان، مدیران مدارس، كاركنان پشتیبانی، اولیاء ، جامعه . همه این افراد باید بتوانند وآماده كمك به دانش آموزان در مدارس هوشمند باشند (محمودی و همکاران، 1387: 62).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در این فصل به بررسی كلیات تحقیق پرداخته شده است. ابتدا مساله اصلی تحقیق بیان می گردد و سپس اهمیت و ضرورت تحقیق مورد بررسی قرار می گیرد و در ادامه به اهداف اساسی تحقیق، فرضیات و سؤالات تحقیق و قلمرو تحقیق پرداخته شده و در انتها نیز تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش تعریف می شود.

 

***ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل و با فرمت ورد موجود است***

متن کامل را می توانید دانلود نمائید

 

چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

 

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

 

 با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

 

موجود است

 

بررسی مناجات در مثنوی های فارسی در قرن هفتم با تکیه بر حدیقه الحقیقه سنایی و آثار عطار و مثنوی مولوی

در این فصل كلیاتی درباره دعا و مناجات و نیایش آمده است. در ضمن این تعاریف٬ تفاوت‌ها و شباهت‌های این واژه‌ها بررسی شده و پس از آن دعا از زاویه‌های مختلف به انواع مختلفی تقسیم‌بندی شده است و هر کدام از انواع ادعیه، از منظرهای مختلف بررسی و تفاوت‌ها و شباهت‌های آنها در ادعیه ومناجات‌های شاعران بررسی شده است.

 

2-1- پیشینه دعا و مناجات

 

شاید بتوان نخستین نجوای آدمیان با خداوند تا پگاه آفرینش را در آن زمان پی گرفت كه خداوند امانت خویش را بر آسمان‌ها و زمین و كوه‌ها عرضه داشت و همگان بیمناك از این بار سنگین سرباز زدند؛ اما انسان جسور و بی‌پروا آن را پذیرفت: «و انا عرضنا الامانه علی السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حمله الانسان انه كان ظلوماً جهولاً: ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و كوه‌ها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر بر تافتند و از آن هراسیدند؛ اما انسان آن را بر دوش كشید؛ او بسیار ستمكار و نادان بود.»[1]

 

و خدا از او پیمان بر عبودیت خویش گرفت كه «الست بربكم قالوا بلی» و او بر ربوبیت حق اقرار كرد كه «بلی». بعد از آنكه حضرت آدم به‌عنوان خلیفه الهی در میان تمام آفریدگان برگزیده شد، با عجز و نیاز با پروردگار خود به راز و نیاز پرداخت و آن گاه كه به‌خاطر تناول از شجره ممنوعه از بهشت اخراج شد، با ناله و زاری و نیایش طلب مغفرت کرد و خداوند نیز به واسطه رحمت و مهربانی بی‌پایان او را بخشید و

پروژه دانشگاهی

 مورد لطف خود قرار داد و پس از آن هر چند انسان جایز الخطا،‌ در انتخاب معبود برای راز و نیاز به بیراهه رفت و هر برهه از زمان چیزی را به جای خالق هستی بخش می‌پرستید، اما در فطرت خداجوی خود به دنبال تكیه گاهی می‌گشت كه مافوق قدرت او باشد و در سختی‌ها و گرفتاری‌ها به او دل ببندد و از او یاری بطلبد و در خلوت تنهایی با او رازونیاز كند تا بتواند بار امانت، تكلیف، معرفت و عشق الهی را به سر منزل مقصود برساند و خود را بیش از پیش به ربّ خود نزدیكتر کند.

 

البته انسان گاهی در پرستش معبود به خطا رفته و به جای نیایش با خدای یگانه،‌ گاهی سنگ و چوب و گاهی آتش، گاهی آب یا ستارگان و حتی حیوانات را به جای خالق هستی برگزیده و از آنها یاری خواسته است، اما در ضمیر ناخودآگاه خود آنها را واسطه‌ای برای نزدیكی بیشتر با پروردگار قرار داده تا بتواند اندكی از دور افتادن خود از حلقه الهی را جبران کند.

 

در ادبیات فارسی به‌ویژه ادبیات عرفانی، نمونه‌هایی می‌بینیم كه به شیوایی درباره جدایی انسان از خالق حقیقی خود، داد سخن داده‌اند. در نوشته‌های آنها انسان موجودی است كه از خالق خود كه همان معشوق اوست جدا افتاده و تمام تلاش او در این عالم، جستن راهی است برای قرب به خداوند متعال.

 

این تصویر را مولوی در اثر بزرگ خود؛ یعنی مثنوی بدین صورت بیان كرده است:

 

بشــــــنو از نــــی چــــون حــكایت می‌كند                       و از جــــدایی‌هــــا شكـــــایت مــــی‌كنـد

 

وز نیستـــــان چــــون مــــرا بــــبریــده‌انــد                        از نفیــــــرم مـــــرد و زن نالـــیـده‌انــــــــد

 

ســــینه خــــواهم شـــرحه شــــرحه از فراق                      تــــــا بگــــــویـــــم شــــرح درد اشـتیــاق

 

هر کــــسی کـــو دور مـــاند از اصل خویش                   بــــاز جـــــوید روزگـــــار وصــل خویش[2]

 

همان‌طور كه در این ابیات می‌بینیم مولوی دوری خود را از معشوق، چون نی جدا شده از نیستان می‌داند و خود را هر دم مستلزم ناله و نیایش می‌پندارد تا شاید بتواند با اشك و آه، اندكی از تألم و درد دوری از هجران را بكاهد. با تأمل در تاریخ می‌توان به معابد و مساجد و یا دیگر جاهایی برخورد كرد كه بشر در آنها مشغول عبادت و راز و نیاز می‌شده كه خود گواهی بر این مدعاست كه آدمی از ابتدای خلقت تا به اكنون دست از دعا و مناجات برنداشته و این چیزی نیست كه با ظهور دینی مخصوص یا پیامبر و فرقه‌ای پدید آمده باشد. شایان توجه است كه انسان بیشترین توجه و همت خود را صرف بهتر و زیباتر بنا شدن عبادتگاه‌های خود كرده است، به همین دلیل معمولاً در هر سرزمینی معابد از زیباترین و در عین حال مستحكم‌ترین بناهای آن دیار محسوب می‌شود.

 

تاریخ دعا را می‌توان با پیدایش انسان قرین دانست، چه انسان هرگز از نیازمندی‌ها جدا نبوده و در درون خود این احساس را داشته است كه باید در پناه قدرتی آرام بگیرد و زندگی خود را در پناه و امید به آن مبدأ سپری كند؛ زیرا زندگی انسان در هر لحظه، در گرو فضل و بخشش یك مبدأ ناشناخته است كه آدمی تلاش می‌كند خود را به این مبدأ نزدیك کند و این نزدیكی را از راه تضرع و مناجات بر روی خود گشوده است، پس انسان در تمام لحظات و حالت‌هایش برای رسیدن به نیازهایش از دعا جدا نبوده و مناجات یكی از لوازم و ضروریات  اصلی زندگی محسوب می‌شود تا در سایه آن به خواسته‌هایش دست یابد.

 

حسن ممدوحی در رابطه با تاریخ دعا و قرین بودن آن با پیدایش انسان می‌گوید: «كاوش‌ها نشان می‌دهد كه حتی در دورترین زمان‌ها،‌ معبد و مسجد جزء واقعیت‌های غیر انفكاك زندگی بشر بوده‌اند حتی آن زمان كه بشر توان تصور یك مبدأ نامتناهی و قدرت مطلق را نداشته و به اشتباه به بت‌ها پناه می‌برده و از آنها یاری می‌جسته است.»[3]

 

خداوند با فرستادن پیامبران به تفصیل شیوه مناجات را به بندگانش آموخته است، به همین دلیل نیایش‌ها یكی از بخش‌های مهم متون دینی است كه توسط پیامبران آن دین، به مردم آموزش داده شده است. در اغلب ادیان الهی نیایش جایگاه ویژه‌ای دارد، به همین دلیل متونی كه از روی آن به نیایش می‌پردازند، معمولا از متون مقدس شمرده می‌شود. برای نمونه یكی از فرایض مسلمانان نماز است كه حداقل پنج مرتبه در روز برپا می‌شود و در هر نماز دو بار سوره حمد خوانده می‌شود. این سوره نوع خواسته‌هایی كه موجب رستگاری انسان می‌شود را به انسان می‌آموزد؛ زیرا پس از حمد و ستایش باری‌تعالی از خداوند می‌خواهیم كه در نشان‌دادن راه راست ما را یاری دهد و مارا در زمره مغضوبین درگاه خود یا گمراهان قرار ندهد، هنگامی كه می‌خوانیم: «ایاك نعبد و ایاك نستعین اهدانا الصراط المستقیم… .»[4] از او می‌خواهیم تا رحمت خود را شامل حال ما کند و ما را به حال خود رها نكند تا در گمراهی فرو نرویم و این خود درسی است كه خداوند منان به انسان آموخته است، زیرا خود فرموده: «اُدعونی استجب لكم: بخوانید مرا تا اجابت كنم شما را»[5] خداوند انسان را به دعاكردن فرا می‌خواند؛ زیرا از فطرت انسان و نیازهای او آگاه است و آنها را برآورده می‌کند.

 

۱.احزاب، ۷۲.

 

[2] . جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی، مثنوی معنوی (به تصحیح و پیشگفتار عبد الکریم سروش) چاپ اول، تهران ،انتشارات علمی و فرهنگی، 1375، دفتر اول بیت 1 تا 4.

 

    1. حسن،ممدوحی کرمانشاهی، نیایش از دیدگاه عقل و نقل،قم ، موسسه چاپ بوستان کتاب و مركز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،1389 ،ص۲۴.

 

    1. حمد، ۳ الی7 .

 

  1. غافر، ۶۰.

بررسی و مقایسه­ طرح­ واره­ های تصویری غزلیات سعدی و حافظ

 

1-1- تعریف مسأله

زبان به عنوان وجه تمایز انسان از حیوان، از دیرباز موضوعی فكری و فلسفی محسوب می‌شده و همواره مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران بوده است؛ چنان­که دغدغه­ی شناخت زبان، منجر به شکل­گیری دانش زبان­شناسی شده تا زبان را به صورت تخصصی و علمی مورد بررسی قرار دهد. از طرف دیگر، محققان علوم شناختی برای زبان اهمیت زیادی قایل‌اند و آن را دریچه‌ی ورود به ذهن می‌دانند. از نظر آنان زبان یكی از عالی‌ترین نمودهای ذهن است كه هم محصول شناخت است و هم خود فرایندی شناختی به حساب می‌آید. از این رو، زبان‌شناسیِ شناختی، به عنوان مكتبی كه ساخت، یادگیری و استفاده از زبان را بهترین مرجعی می‌داند كه می‌توان با استفاده از آن، شناخت انسان را توضیح داد، از جایگاه ویژه‌ای در علوم شناختی برخودار است (نورمحمدی، 1387: 2).

اهمیت کاربرد شناختی زبان موجب شده تا آن را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار دهند: یکی مجازی که خاص زبان ادبی و شاعرانه است و دیگری، حقیقی که به صورت زبان روزمره و متعارف ظهور پیدا می­کند و نیز گفته اند:

زبان حقیقی یا خودكار: زبانی است كه صرفاً جنبه‌ی اطلاعی و ارتباطی دارد و در متون علمی به كار می‌رود.

زبان مجازی یا ادبی: زبانی برجسته، غیرمتعارف و معمولاً هنجارگریز و غیرخودكار است. در این زبان، از صنایع و آرایه‌های ادبی برای برجسته‌سازی سخن استفاده می‌شود تا از سخن بی‌نشان متمایز شود (صفوی، 1380: 3).

استعاره از قدیم مهم‌ترین شگردِ انتقالِ زبان از كاربرد حقیقی به كاربرد ادبی و مجازی، تلقی می‌شده است؛ اما امروزه، هم در زبان خودكار و هم در زبان ادب، كاربردها و عمل­كردهای متنوعی دارد. می­توان گفت در گذشته فقط در حوزه‌ی ادبیات به استعاره توجه می‌شد؛ اما امروزه، این پدیده قلمروی فراگیر یافته و به مبحثی گسترده در زبان‌شناسی تبدیل شده است.

تعاملات زبان و ادبیات چنان گسترده و فراگیر است كه نمی‌توان و نباید پدیده‌هایی چون استعاره را صرفاً در ساحت ادبیات تحلیل كرد؛ وانگهی، نمی‌توان فقط زبان روزمره را ابزار ارتباط آحاد بشر با یكدیگر دانست؛ زبان ادبیات هم نوعی ابزار ارتباطی است.

سنت مطالعه‌ی استعاره، به غرب و به ارسطو می‌رسد. ارسطو استعاره را شگردی برای هنرآفرینی می‌دانست و معتقد بود استعاره ویژه‌ی زبان ادب است و به همین دلیل باید در میان فنون و صناعات ادبی بررسی شود. این همان نگرش كلاسیك به استعاره است. نگرش دیگر به استعاره به قرون هجدهم و نوزدهم مربوط می‌شود كه به دلیل بینش حاكم بر آن عصر، رمانتیك نامیده می‌شود. در این نگرش استعاره به زبان ادب محدود نشده و لازمه‌ی زبان و اندیشه برای توصیف جهان خارج به شمار می‌رود (صفوی، 1383: 369).

یكی از نگرش‌هایی كه به پیروی از رمانتیك‌ها، استعاره را جزء جدایی‌ناپذیر زبان می‌داند، معنی‌شناسی شناختی[1] است. از نظر معنی‌شناسان شناختی، استعاره[2] عنصری بنیادین در مقوله‌بندی و درك انسان از جهان خارج و نیز در فرایند اندیشیدن است. استعاره در این رویكرد تصویری نو می‌یابد و به هرگونه فهم و بیانِ هر مفهوم انتزاعی در قالب تصورات ملموس‌تر، اطلاق می‌شود. استعاره با این تعریف، دیگر خاص زبان ادبی نیست و در كاربرد روزمره‌ی زبان هم جای می‌گیرد. نظریه­ی معاصر استعاره[3]- كه در چهارچوب معنی‌شناسی شناختی به تبیین استعاره می‌پردازد- مدعی است كه نه تنها زبان، بلكه شیوه‌ی درك آن هم از مقولات انتزاعی جهان می‌باشد و بر مبنای استعاره استوار است و استعاره اساساً فرایندی ذهنی و شناختی است و استعاره‌های زبانی، فقط نمود و شاهد استعاره‌های ذهنی محسوب می‌شوند. در عین حال، مطالعه‌ی نمود استعاره‌های ذهنی در زبان، از راه‌های شناخت استعاره‌های ذهنی است (گلفام و ممسنی، 1387: 99).

استعاره‌های شعری، بسیار فراتر از صبغه­ی آرایه­ای، با جنبه‌های مركزی و جدایی‌ناپذیرِ نظام‌های مفهومی ما سروكار دارند. شاعران بزرگ

پروژه دانشگاهی

 می‌توانند با ما سخن بگویند، چرا كه آنان نیز از همان شیوه‌های تفكری بهره می‌برند كه همگی داراییم. آنان با استفاده از ظرفیت‌هایی كه همگی در داشتن‌شان مشتركیم، تجربیات­مان را برجسته می‌كنند، پیامدهای باورمان را می‌كاوند، طرز تفكرمان را به چالش می­کشند و به نقد ایدئولوژی‌های­مان می‌پردازند. بدون داشتن دانش اولیه از ماهیت استعاره و چگونگی كاركرد آن، نمی‌توانیم دركی از كاركردهای تفكر استعاری چه در ادبیات و چه در زندگی خود داشته باشیم (لیكاف و ترنر، 1989: xi).

در علوم شناختی برای توجیه مفهوم‌سازی استعاره از طرح‌‌واره‌ها استفاده می‌شود. این طرح‌واره‌ها غالباً تصوری‌اند؛ یعنی براساس الگوی شناختی و مفاهیم بنیادین ذهن ما شكل می‌گیرند. از این مفاهیم و ساخت‌های حاصل از آن‌ها، برای توصیف موضوعات انتزاعی و اندیشیدن استفاده می‌شود (صفوی، 1383: 376-374).

هدف از این پژوهش، بررسی و مقایسه‌ی ساخت‌های طرح‌واره‌‌ای در غزلیات سعدی و حافظ می‌باشد. انواع مختلفی از طرح‌واره‌های تصویری[4] در حوزه‌ی معنی‌شناسیِ شناختی مطرح شده است؛ اما این پژوهش فقط به بررسی طرح‌واره‌ها­ی حجمی [5]، طرح‌واره‌ها­ی حرکتی[6] و طرح‌واره‌ها­ی قدرتی[7] می­پردازد.

اشعار حافظ و سعدی همواره از جنبه‌ی زیبایی‌شناسی مورد توجه پژوهشگران قرار داشته‌اند. وجه اشتراك تمام این پژوهش‌ها محدود كردن استعاره در معنای سنتی آن است؛ اما این پژوهش‌‌در سایه‌ی نگاه نو و یافته‌های جدید معنی‌شناسی شناختی به تحلیل استعاره‌های غزلیات حافظ و سعدی می‌پردازد و به استعاره‌ها نه فقط به عنوان آرایه‌های ادبی، بلكه به عنوان كلید شناخت ذهن و زمینه­های تفكر شاعر در زبان توجه دارد. نكته­ی مهم این است كه ما به ضرورت موضوع، هم استعاره‌های آشكار (= استعاره‌های شعری و ادبی) و هم استعاره‌های مخفی (= استعاره‌های زبانی) را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

2-1- اهمیت و ضرورت پژوهش

با وجود این­که نظریه­ی شناختی دیدگاهی نو است و سابقه­اش به چهل سال نمی­رسد؛ در ایران، در سال­های اخیر پژوهش­های ارزشمندی در این حوزه در قالب پایان­نامه­ها و مقالات صورت گرفته است که حکایت از اهمیت آن دارد. در این راستا استعاره، به عنوان یکی از مطرح­ ترین موضوعات حوزه­ی شناختی، توجه فراوانی را به خود جلب کرده است.  این پژوهش­ها بیش­تر بر داده­های زبانی تمرکز کرده­اند و جای خالی آن  در حوزه­ی ادبیات فارسی احساس می­شود.

کاربرد این نظریه در ادبیات را از چند جهت می­توان توجیه کرد :

1- بحث درباره ادبیات از دیدگاه زبان­شناسی سبب می­شود زبان را در پیچیده­ترین شکل خود بررسی کنیم. از آن­جا که تار و پود ادبیات از زبان تشکیل شده و زبان­شناسی وظیفه­اش مطالعه­ی علمی زبان است، برخی از دستاوردهای زبان­شناسی در بررسی آثار ادبی شیوه­ای مؤثر است» (شاه­حسینی، 1390 : 13).

2- کاربرد نظریه­ معاصر استعاره فراگیر است و می­توان آن را در انواع متون بررسی کرد . به عبارت دیگر این نظریه ادعا می­کند که استعاره بر تفکر و اندیشه مبتنی است و تجارب عینی و ذهنی بشر را سازمان­دهی ­کرده و در زبان بازتاب می­دهد. استعاره­ها در انواع زبان حضور دارند : در زبان ادبیات، در زبان سیاست، زبان علم، زبان مذهب، زبان هنر و هر تجلی زبانی که زاییده­ی ذهن بشر است. آن­چه در مباحث استعاره­ی مفهومی و اصول آن وجود دارد، به پیکره­ی زبان ادبی نیز می­توان تعمیم داد و از این حیث تفاوتی در تحلیل وجود ندارد، جز آن­که در استعاره­های ادبی اصل خلاقیت استعاری بیش­تر به چشم می­خورد.

به اعتقاد لیکاف و جانسون، استعاره، «یکی از مهم­ترین شگردها در تلاش برای فهم نسبی چیزی است که امکان فهم کامل آن وجود ندارد مثل احساسات ، تجربیات زیبایی­شناختی، عادات، اخلاق و آگاهی روحی» ( فیارتز ، 1390 : 98 )که موضوعات اصلی ادبیات و به ­ویژه شعر غنایی را تشکیل می­دهند. بنابراین، ضرورت بررسی استعاره­ی مفهومی در شعر بیش­تر از زبان معمولی است.

به عنوان موردی از تحلیل­های شناختی استعاره در ادبیات می­توان به پژوهش لیکاف و ترنر (1989) اشاره کرد. آنان در کتاب «فراتر از استدلال محض»، انواع استعاره ­های شعری را مورد شناسایی و بررسی قرار دادند. به عنوان مثال استعاره ­های مفهومی زیر را درباره­­ی مفهوم زمان از میان شواهد شعری استخراج کردند:

زمان به منزله­ی دزد (35)، زمان به منزله­ی بلعنده (41)، زمان به منزله­ی حرکت (44)، زمان به منزله­ی تخریب­کننده (42)، زمان به منزله­ تغییر دهنده (40)، زمان به منزله­ی ارزیابی کننده (42)، زمان به منزله­ی دروگر (41) ، زمان به منزله­ی تعقیب­کننده (46).

درباره­ استعاره در شعر سعدی و حافظ با رویکردی سنتی، مطالب ارزنده­ای به رشته تحریر در آمده است؛ اما با توجه به انقلابی که این نظریه در نگاه به استعاره ایجاد کرده، بررسی دوباره­ی آن­ها در سایه یافته ­های نو ضروری می­نماید، به ویژه درباره­ی غزل­های سعدی که هرچند حاوی استعاره­های زیادی هستند؛ اما در مطالعات سنتی به خاطر توجه صرف به استعاره­های بدیع و شاعرانه یا اساساً استعاره فرض نشده­اند یا در قالب دیگر گونه­ های آرایه ­های ادبی قرار گرفته ­اند. این پژوهش می­تواند با بررسی جنبه ­های زبانی غزلیات سعدی بخشی از زیبایی­کلام او را روشن سازد که با عباراتی چون «چیزی غیر قابل لمس» و «چیزی غیر قابل نشان دادن» (دشتی، 1381 :46) بیان کرده اند و یا به دلیل عدم درک این جنبه از زیبایی، او را به ناحق «بزرگ­ترین ناظم زبان فارسی» (شاملو، به نقل از عابدی، 1390: 5) نامیده ­اند.

[1]Cognitive semantics

[2]metaphor

[3]Contemporary theory of metaphor

[4]Image schemas

[5]Containment schemsa

[6]Path schemas

[7]Force schemas

 

موسیقی شعر در دیوان اوحدی مراغه ­ای

دیوان نیز به آن اشاره شده است. اوحدی علاوه بر مراغه که پایتخت ایلخانان مغول بوده به اصفهان و کرمان سفرکرده؛ همچنین سفرهایی به شهرهای دیگر داشته است: از جمله «بصره، دمشق، سلطانیه، نجف، عراق، قم، کربلا.و…» (اوحدی مراغه­ای، 1375: پنجاه و پنج).

 

درباره مذهب وی مطلبی به طور صریح بیان نشده، ولی آنچه از دیوان وی بر می آید، اوحدی « سه جا از چهار یار و یک جا از یار غار و دو جا از ابوبکر و سه جا از صدیق و دو جا از فاروق ویک جا از عثمان و یک جا از ذوالنورین و دو جا از صحابه نام برده…و پیداست که وی پیرو طریقه شافعی بوده» (همان: ­پنجاه و نه)، ابیاتی نیز در دیوان وی وجود دارد که شاعر در آن  نامی از صدیق و غار، عدل عمر، یار غار، شرم عثمان  و

پروژه دانشگاهی

 ذوالنورین به کار برده است که به نمونه هایی اشاره می شود:

 

 بوجهـل را مخـالفت احمـد از چـه خـاست؟                      وآن عنکبوت و پرده و صدیق و غار چیست؟

 

 (ص10،ب5)

 

 از مـن بـه پیش قـاضـی رشـوت ستـان بگـو                       کین شــرع احمـدیـت به عـدل عمـر شــود

 

(ص16،ب6)

 

نــظــر  جــهــل  چــون  تـوانــد  دیـــد                                     یــــار در غــــار و  غـــــار در پـــــرده

 

(ص352،ب11)

 

 یـافــت  عثـمــان  ز  شـرم  و ایمــان زین                            کــاتــب وحــی گـشــت و ذوالنـــورین

 

(ص586،ب1)

 

با اینکه دوران زندگی اوحدی بیشتر با پادشاهان مغول مصادف بوده، ولی فقط نام دو تن از آن ها یعنی ابوسعید و غازان خان در اشعار وی ذکر شده است و اوج شهرت وی نیز «در زمان سلطنت سلطان ابوسعید آخرین ایلخان مغول» بوده است (دولت آبادی، 1377: 885)؛ همچنین وزیر غیاث الدین محمد، پسر خواجه رشیدالدین فضل الله مورد توجه وی بوده و مثنوی جام جم را به نام او سروده است.    

 

1- ذوالنورین: «لقب عثمان بن عفان، او را از آن ذوالنورین خوانند که دو کریمة رسول صلوات الله علیه را به زنی داشت، اول رقیه بنت الرسول علیهما السلام و پس از وفات وی دختر دیگر آن حضرت ام کلثوم علیها السلام» (دهخدا)

 

1-رک: (صفا، ذبیح الله: تاریخ ادبیات در ایران، ص832)؛ (مسرور، حسین: شرح حال اوحدی مراغه­ای، ارمغان، ص126)

 
مداحی های محرم