وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست محیطی

اگر چه مدتهاست بشر متوجه­ی اهمیت محیط زیست در زندگی خود شده است (فیروزی، 1384 :10)، اما امروزه، تهدیدات زیست محیطی در مرکز مهمترین پرسش­های وجدان انسان قرن بیست و یکم قرار دارد. این پرسش­ها افکار عمومی جهان را به طرز نگران کننده­ای به خود معطوف کرده و حساسیت شدیدی نسبت به محیط زیست در سطح جهانی به وجود آورده است.
عکس مرتبط با محیط زیست

جامعه­شناسان، زیست­شناسان، صاحبان صنایع، سیاستمداران، اکولوژیست­ها، اقتصاددانان، هر کدام علت تهدیدات زیست محیطی را از دیدگاه خود توضیح می­دهند (نگاه کنید به کامونر[1]، 1382: 10-3)، اما نقطه اشتراک­شان این است که بسیاری از تهدیدات زیست محیطی، تخریب منابع، آلوده سازی محیط و… نتیجه فعالیت­های انسان است.
عکس مرتبط با اقتصاد

ازدیاد جمعیت، فراوانی محصولات مصرفی، بالا رفتن سطح زندگی و افزایش تقاضای مردم، پیشرفت تکنولوژی، ضعف ارگان­های اجرایی حکومت­ها در اجرای برنامه­ها و پروژه­های اکولوژیکی حمایت از محیط زیست، استفاده بهره­جویانه و غیر اصولی از محیط طبیعی توسط سرمایه­داران (همان) و در نهایت کنش­های غیر مسئولانه انسان، نتایج ناگوار و خسارات نامطلوبی را به بار آورده و روز به روز این نتایج و خسارت­ها حادتر می­شود که از جمله می­توان به تخریب محیط زیست و اراضی کشاورزی، گرم شدن زمین، آلودگی هوا، آب، خاک، کاهش منابع طبیعی و نابودی جنگل­ها و مراتع، کاهش منابع تولید انرژی و بروز انواع بیماری­ها اشاره کرد.  بدین ترتیب، انسان با رفتارهایی که در قبال محیط زیست انجام می­دهد و تغییراتی که در محیط ایجاد می­کند، از قبیل تخریب جنگل برای ایجاد جاده و سد سازی، تغییر مسیر رودخانه، ریختن زباله در محیط طبیعی، مصرف انرژی زیاد، استفاد بیش از حد از منابع طبیعی و … –عمداً یا سهواً- به تخریب محیط زیست می­پردازد و محیط زیست را با تهدیدی نگران کننده مواجه می­کند. این تهدید ممکن است به قیمت پایان زندگی انسان بر روی کره زمین تمام ­شود.

بروز مسائل و مشکلات زیست محیطی موجب طرح این پرسش شده است که آیا محیط زیست می­تواند در برابر ادامه رفتار فعلی انسان­ دوام بیاورد؟ هر روز بر این آگاهی  افزوده می شود که نمی­توان همانند گذشته به مصرف منابع طبیعی جهان ادامه داد و نشانه­های تنگناهای زیست محیطی در سطح جهان آشكار شده است(عابدی سروستانی و دیگران، 1386: 59). اگرچه ارائه آمار و اطلاعات پیرامون وضعیت محیط زیست لازم است، اما بیش از این كه به اطلاعات علمی درباره خسارات وارد شده به زمین نیاز باشد، به توافقی درباره چگونگی رفتار نسبت به این سیاره نیاز است. در این شرایط، انسان باید به این پرسش نیز پاسخ گوید، هنگامی كه افراد خواهان به حداكثر رساندن سود خود هستند، چگونه می توان از بهره برداری بیش از حد و تخریب منابع طبیعی جلوگیری كرد؟ در واقع، چالش موجود، چگونه زندگی كردن بر روی زمین نیست، بلكه قبولاندن چرایی این چگونه زندگی کردن به افراد است (همان: 60).

وجود مسائل و مشکلات زیست محیطی سبب شد که عده­ی  زیادی از محیط زیست طرفداری کنند که به­زعم صاحب نظران جامعه­شناسی محیط زیست، بالاخص بوتکین[2] طرفداری از محیط زیست یک گرایش نسبتاً جدیدی است، اما ریشه­های آن در تاریخ گذشته انسان و جامعه قرار دارد. تمامی جوامع بشری مجبور به پرداختن به محیط زیست بودند، زیرا محیط نه تنها منابع ضروری حیات آنها را تامین می­کرد، بلکه کانون ستیز و تهدید برای ادامه حیات نیز بوده است (بوتکین ، 1385: 628). بوتکین معتقد است که در تمدن غرب همواره 3 پرسش در مورد انسان و طبیعت مطرح است:

  • شرایط طبیعت در غیبت هر گونه نفوذ انسان چگونه است؟
  • تاثیر طبیعت بر انسان چیست؟
  • تاثیر انسان بر طبیعت کدام است و نقش بشر در طبیعت چیست؟(همان).

حفظ طبیعت، تلاش برای بهبود کیفیت محیط زیست و رهیافت اکولوژیک (زیست بوم شناختی) به زندگی، اندیشه­های متعلق به قرن نوزدهم بود که مدتهای مدید تنها برای نخبگان روشنفکر کشورهای توسعه یافته مطرح بوده است. این قبیل اندیشه­ها، از جمله اندیشه­های بنیانگذاران اولیه انجمن اوادابن[3] در ایالات متحده امریکا، مختص یک گروه از نخبگان بود که زیر فشار سهمگین صنعتی شدن به زانو درآمده بودند (کاستلز[4] ،1384: 159).

اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، تعامل توسعه، محیط زیست و پایداری در عرصه‌های مختلف، دغدغه‌ی اصلی اکثر کشورهای در حال توسعه بوده است و در دهه­های پایانی قرن بیستم، روش­های جلب مشاركت مردم در برنامه­ریزی، مدیریت منابع طبیعی و مدیریت محیط زیست، تحت دگرگونی­های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دستخوش تغییرات عمده­ای شده است (خاتون­آبادی، 1383)، به طوری که کاستلز در کتاب مشهورش «عصر اطلاعات» می­نویسد: « در دهه 1990، 80 درصد امریکاییان و بیش از 3/2 اروپاییان خود را طرفدار محیط زیست می­دانسته­اند» (کاستلز، 1384: 147).
 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

در واقع، روند دهه­های گذشته در اکثر كشورهای پیشرفته صنعتی بیانگر این واقعیت است كه كارگزاران دولتی، كارشناسان  و نیز مدیران عرصه­های محیط زیست و منابع طبیعی به رهیافتی تازه روی آورده­اند (خاتون آبادی، 1383). این رهیافت تازه شامل: برنامه­ها و قوانین متعددی برای حفظ طبیعت، ارتقای کیفیت زندگی و نهایتاً نجات کره زمین در بلند مدت و نجات نسل کنونی ساکنان آن در کوتاه مدت است (صالحی، 2008). با این وجود، قسمت اعظم مسائل زیست محیطی همچنان به قوت خود باقی مانده است.

هیچ کس نمی­تواند این ادعا را بکند که پیدایش مواد آلوده کننده بر روی کره خاکی ما نتیجه برخی دگرگونی­های طبیعی و مستقل از اراده انسان است. اشتباهاتی که در افکار، نگرش و رفتار انسان در نتیجه فعالیت­های خود بر روی زمین مرتکب شده است، یکی از علت­های اصلی خساراتی است که محیط زیست متحمل آن گردیده است. به عنوان مثال، به اعتقاد بارو، استفاده بی­رویه از انرژی در منازل، استفاده از تولیدات یکبار مصرف، استفاده از وسایل نقلیه شخصی، استفاده از انواع آفت کش­ها، دفع مواد زاید به روش غیر بهداشتی، جمع آوری و تفکیک نکردن زباله­ها به منظور بازیافت و بسیاری از رفتارهای مخرب زیست محیطی دیگر، همگی در نتیجه رفتار محیطی انسان است (بارو، 1380).

در حالی که محققان محیط زیستی، طرح­های گوناگونی برای حل مشکلات زیست محیطی ارائه نموده­اند که اغلب آنها تکنولوژیکی هستند، اما امروزه به دلیل هزینه­های زیاد این طرح­ها، به دگرگونی شیوه­های زندگی انسان و طرح­های که تمرکز بر رفتارها دارند، علاقه­مند شده­اند (ازکامپ، 1369). به­عنوان مثال، صالحی در کتاب «مردم و محیط زیست» (2010) می­نویسد که «برای حل مشکلات زیست محیطی باید شکل شیوه­ها و رفتارهای تولیدی و مصرفی و همچنین شیوه­های سازمان اجتماعی و زندگی فردی برای رسیدن به سطح سازگاری و تاثیر مثبت بر محیط زیست، تغییر پیدا کند». همچنین، به اعتقاد بنسون[5] تفاهمی عمومی در حوزه محیط زیست به وجود آمده است، این تفاهم، حکایت از آن دارد که راه حل واقعی کاستن از مشکلات و مسائل محیط زیست باید انسان و کنش­های انسانی را شامل شده و متکی به آن باشد (بنسون، 1382). بنسون معتقد است که ‎‎«انسان باید به دنبال پایداری نه فقط برای محیط زیست، بلکه برای محیطی جهت فعالیتهای اقتصادی خود باشد، تا بشریت و محیط زیست بتوانند آینده­ی طولانی­تری داشته باشند» (همان). ارتباط بین مشکلات زیست محیطی و رفتارهای انسانی از نظر صاحب نظران چنان تنگاتنگ است که به­عنوان مثال مالونی[6] از بحران زیست محیطی به عنوان «بحران رفتار ناهنجار» یاد می­کند (مالونی، 1973).

در قرن حاضر، رفتار­های زیست محیط انسان، به­عنوان یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین عامل بر محیط زیست، مورد توجه بسیاری از جامعه­شناسان محیط زیستی قرار گرفته است. کنش­ها و رفتارهای زیست محیطی ضمن اینکه بر بیشتر مسائل و تهدیدات زیست محیطی تاثیر می­گذارند خود نیز از عواملی تاثیر می­پذیرند. محققان جامعه­شناسی زیست محیطی، از جمله ذکاوت (1977)، دانلپ و ون­لیر (1978)، دانلپ و کاتون (1979)، باتل (1979)، شان و هولز (1990)، استرن و همکاران (1993)، فیالو و جکوبسن (1994)، گرافتون و نولوز (2003)، پری زنگنه و لاکان (2005) و صالحی (2008)، به بررسی عوامل تاثیر گذار بر رفتارها زیست محیطی از جمله متغیرهای جمعیت شناختی (سن، جنس، طبقه اجتماعی، محل سکونت، وضیت تاهل، تعداد فرزندان و سن فرزندان)، گرایش سیاسی، ایدئولوژی سیاسی، عملکرد زیست محیطی ملت­ها، آگاهی زیست محیطی و عقیده دینی، پرداخته­اند.

رفتار زیست محیطی از مفاهیم نوینی است که امروزه در بررسی­های زیست محیطی جوامع مدرن مطرح گردیده است. طرح این مفهوم در بسیاری از رویکردهای زیست محیطی حاکی از اهمیت نقش این رفتارها در محیط طبیعی است.

یکی دیگر از مفاهیمی که در سال­های اخیر در مطالعات اجتماعی مورد توجه اندیشمندان و محققان قرار گرفته، مفهوم سرمایه اجتماعی است که در کنار منابع مالی و نیروی انسانی از عوامل تاثیرگذار بر ارتقای توسعه پایدار در جوامع انسانی شمرده می­شود ( موحد و همکاران، 1387). پاتنام این مفهوم را در ابعاد اعتماد، شبکه­ها و هنجارها به کار می­برد (پاتنام، 1380). طرح مفهوم سرمایه اجتماعی در مطالعات اجتماعی، نشان دهنده اهمیت نقش شبکه­ها، هنجارها و روابط اجتماعی بر متغیرهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نظیر جامعه، خانواده، بزهکاری، تخریب محیط طبیعی، مشارکت سیاسی و رشد اقتصادی است.

پاتنام موفقیت در غلبه بر مشکلات عمل جمعی و فرصت طلبی که در نهایت به ضرر خود افراد تمام می­شود را به زمینه اجتماعی گسترده­تری که بازی در آن انجام می­پذیرد، ربط می­دهد (پاتنام، 1380: 285). وی معتقد است که همکاری داوطلبانه در غلبه بر این مشکلات در جامعه­ای که سرمایه اجتماعی عظیمی را در شکل هنجارهای عمل متقابل، شبکه­های مشارکت مدنی و اعتماد به ارث برده، بهتر صورت می­گیرد (همان).

بسیاری از محققان حوزه سرمایه اجتماعی، نظیر پاتنام (1995)، فوکویاما (1998)، کلمن (1998)، ساباتینا (2009)، فیروزآبادی و ایمانی (1384)، ناطق پور و فیروزآبادی (1384)، ازکیا و همکاران (1387) و خوشفر (1387)، خوشفر و همکاران (1388) معتقدند که در دنیای مدرن هر چند تمامی سرمایه­ها (سرمایه مالی[7]، سرمایه فرهنگی[8]، سرمایه انسانی[9]، سرمایه زبانی[10] و سرمایه اجتماعی[11] ) دارای ارزش زیادی هستند، اما نقش سرمایه اجتماعی در کنش­های انسان بسیار برجسته است.

بر منابع مربوط به بحث سرمایه اجتماعی (کلمن[12]، 1998)، (بوردیو[13]، 1986)، (پاتنام[14]، 1995)، (فوکویاما، 1998)، نیز نشان می دهد كه مفهوم سرمایه اجتماعی معطوف به كنش اجتماعی است. سرمایه اجتماعی در واقع توانایی گسترش كنش است و آن را غنی می سازد، به تعبیری منبع كنش اجتماعی محسوب می­شود(خوشفر و همکاران، 1388: 39). اهمیت سرمایه اجتماعی به گونه­ای است که در بسیاری از رشته­های علوم انسانی از جمله جامعه­شناسی، علوم سیاسی و اقتصاد از این مفهوم بحث می­شود. همچنین در سطح سیاست­گذاری­های محلی تا ملی و در برخی از سازمان­های بین­المللی نظیر بانک جهانی، سرمایه اجتماعی بیشتر از پیش مطرح می­شود (شارع­پور، 1385). بنابراین، این مفهوم، مفهومی فرا رشته­ای است.

ارتباط محیط زیست و سرمایه اجتماعی از جمله موضوعات جدیدی است که مورد توجه محققان زیست محیطی قرار گرفته است. خوش­فر و همکاران بر این باورند که هنجارهای اعتماد و مشارکت و همچنین احساس امنیت که ابعادی از سرمایه اجتماعی­اند که بر کنش اجتماعی افراد نسبت به محیط طبیعی پیرامون خود تأثیر به سزایی دارند و در این زمینه عامل تعیین کننده به شمار می­روند (خوش­فر و همکاران، 1388). بنابراین، سرمایه اجتماعی بر کنش میان انسان­ها تمرکز دارد؛ کنشی که در تمام لحظات زندگی انسان وجود دارد و رفتار و نگرش­های وی را تحت تاثیر قرار می­دهد. بخشی از زندگی انسان رفتارها و کنش­های زیست محیطی تشکیل می­دهد، می­توان انتظار داشت که سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست انسان­ها تاثیر داشته باشد؛ مخصوصاً در جامعه­ای که تهدیدات زیست محیطی با شتابی فزاینده افزایش پیدا می­کند.

به نظر می­رسد سرمایه اجتماعی دارای دو نوع پیامد مثبت و منفی می­باشد. انتظار می­رود پیامدهای مثبت سرمایه اجتماعی باعث افزایش میزان آگاهی و نگرش­های زیست محیطی و همچنین کنش­ها و رفتارهای مثبت ­شود. در نتیجه، این فرآیند رفتارهای زیست محیطی مسئولانه در قبال محیط زیست صورت گیرد. علاوه بر این، انتظار می­رود پیامدهای منفی سرمایه اجتماعی باعث به­وجود آمدن کنش­ها و رفتارهای منفی ­شود و به تبع آن رفتارهای زیست محیطی غیر مسئولانه­ای در قبال محیط زیست صورت گیرد.

با توجه به نقش قابل ملاحظه سرمایه اجتماعی و ابعاد اصلی آن مانند اعتماد، شبکه­ها و هنجارهای اجتماعی در تعیین کنش­های انسانی و اجتماعی و در شرایطی که خلاء تحقیقات تجربی در بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست محیطی وجود دارد، پژوهش حاضر به دنبال بررسی چگونگی تاثیر سرمایه اجتماعی (و ابعاد آن) بر رفتارهای زیست محیطی می­باشد.

ضرورت و اهمیت موضوع:

در حالی که هر یک از سه بنیانگذار کلاسیک جامعه شناسی (دورکیم[15]، مارکس[16] و وبر[17] ) در آثار خود به­طور ضمنی به مباحث محیط زیستی پرداخته­اند (ردکلیف[18]و وودگات[19] ، 1994: 51)؛ اما عملاً تنها در دهه­های اخیر اهمیت پژوهش در باب رفتار زیست محیطی افزایش یافته است (هیلز[20] و دیگران، 1987). این موضوع همچنین نظر پژوهشگران فعال در مجموعه وسیعی از رشته­های دانشگاهی را به خود جلب کرده است. در واقع، همان طور که بنتون[21] و ردکلیف مطرح کردند وجود بحران زیست محیطی در سطح جهان از جمله: تغییرات آب و هوا، نازک شدن لایه اوزن، جنگل زدایی و بحران غذا  موجب شد تا جامعه شناسان، نقش وسیع­تر، متفاوت­تر و خلاقانه­تری را برای مباحث زیست محیطی قائل شوند (بنتون و ردکلیف، 1994: 1).

امروزه، تجربه مشکلات زیست محیطی تنها به کشورهای توسعه­یافته محدود نمی­شود، بلکه اکثر کشورهای جهان (از جمله ایران) را نیز در بر­می­گیرد (کاستلز، 1384 : 148، کلانتری و همکاران، 2007 و صالحی، 2010). اگر چه در اصل 50ام قانون اساسی تصریح شده که «در جمهوری اسلامی ایران، حفاظت از محیط زیست که نسل امروز و نسل­های بعد باید در آن حیات روبه رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی می­گردد. از این رو، فعالیت­های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند، ممنوع است» ( قانون اساسی، 1381: 44)، با این وجود، آلودگی هوای شهرهای صنعتی ایران، آتش گرفتن جنگل­های استان گلستان، استان مازندران و شهرستان مریوان از توابع استان کردستان و سرازیر شدن شیرابه زباله­ها و پساب فاضلاب­های صنعتی به داخل رودخانه­ها، ریختن زباله­ها در معابر عمومی، پارک­های جنگلی و پارک­های سطح شهرها، مصرف بیش از حد برق، آب و گاز (در ساعات پرمصرف)، استفاده از خودروهای فرسوده، استفاده از مواد شوینده و وسائل بدون استانداردهای زیست محیطی و … از جمله مشکلات و مسائل زیست محیطی در ایران هستند که از چشم هیچ انسان متفکری پنهان نیستند.

استان کردستان با مساحت 235/28 کیلومتر مربع در غرب ایران قرار دارد. این استان دارای جلوه­ها و مناظر بی­نظیری است. طبیعت متنوع

دانلود مقالات

 با کوه­های مرتفع، رودخانه­های خروشان و پوشش جنگلی این استان همه نشانگر اهمیت این منطقه از نظر زیست محیطی است. با این وجود، این استان نیز از خطرات و تهدیدات زیست محیطی جهانی در امان نمانده است. با توجه اهمیت زیست محیطی این منطقه، فراملیتی بودن مسائل و مشکلات زیست محیطی و تمرکز جامعه­شناسان محیط زیستی به کنش­ها و رفتارهای زیست محیطی افراد، این سوال مطرح می­شود که سرمایه اجتماعی ساکنان شهری استان کردستان چه تاثیری می­تواند بر رفتارهای زیست محیطی آنها داشته باشد؟ و با توجه به نوع تاثیرگذاری سرمایه اجتماعی، آیا می­تواند برنامه­هایی را در جهت حمایت از محیط زیست و داشتن رفتارهای مسئولانه نسبت به آن تدوین کرد؟

انجام این پژوهش از سه منظر دارای اهمیت و ضرورت می­باشد:

اولاً، از یک طرف، نتایج تحقیقات زیادی از صاحب‌نظران و محققان از جمله پاتنام (1995)، فوکویاما (1995)، کلمن (1998)، ساباتینا (2009)، فیروزآبادی و ایمانی (1384)، شارع ­پور (1385 و 1387)، ازکیا و همکاران (1387) و خوشفر (1387) نشان می­دهد سرمایه اجتماعی منبع کنش اجتماعی است و پیامد مثبت سرمایه‌ی اجتماعی در کشور­های در حال توسعه و توسعه­نیافته چنان گسترش یافته‌ است که می‌تواند بسیاری از مشکلات جامعه را درمان کند و در صورت پایبندی افراد، منافع جمعی را تأمین نماید. از طرف دیگر، بیشتر مسائل زیست محیطی به­صورت مستقیم یا غیر مستقیم پیامد کنش یا  رفتارهای اجتماعی انسان­اند. به عبارت دیگر، همانطور که برخی از محققان زیست محیطی مطرح کرده­اند، گرم شدن دمای زمین برآیند انتشار فزاینده کربن، به دست انسان از طریق تولید و مصرف نیرو (سوخت مواد فسیلی، مانند زغال، گاز، بنزین برای تولید برق)، شیوه­های حمل ونقل و .. است (بری[22]، 2007: 11). همانطور که اشاره شد، سرمایه اجتماعی منبع کنش محسوب می­شود و رفتارهای زیست محیطی ناشی از کنش انسان است، این موضوع اهمیت و ضرورت بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی (و ابعاد آن) را بر رفتارهای زیست محیطی نشان می­دهد.

ثانیاً، رشته­های مختلف با اهدافی متفاوت، مطالعاتی در خصوص تاثیر سرمایه اجتماعی بر مولفه­هایی همچون مشارکت سیاسی، مشارکت اجتماعی، شبکه اجتماعی، جنسیت، توسعه، مدیریت، کیفیت زندگی، مهاجرت و … به انجام رسانده­اند. اما مطالعه­ای گسترده که به­طور مستقیم به بررسی تاثیر سرمایه اجتماعی بر رفتارهای زیست محیطی بپردازد، صورت نگرفته است. بررسی­ها نشان می­دهد که در ایران چندان به حوزۀ مطالعات جامعه­شناسی محیط زیست پرداخته نشده است. بنابراین، ضرورت انجام پژوهش­هایی در ارتباط با محیط زیست انسانی، به ویژه رفتارهای زیست محیطی، که هدف اصلی این پژوهش تلقی می­گردد از اهمیت به­سزائی برخوردار است.

ثالثاً، اهمیت موضوع با بروز مسائل و مشکلات زیست محیطی در سطح محله­ای و منطقه­ای، ضرورت اقدامات در جهت کاهش مصائب ناشی از آن و نیاز به اطلاعاتی برای سیاستگذاری­ها، طرح­ها و برنامه­ریزی در جهت کاهش مشکلات زیست محیطی مشهود­تر می­شود. نیاز به اطلاعات در سازمان­های متولی محیط زیست برای شناخت مسئله در برنامه­ریزی و اجرای آن از اهمیت به­سزائی برخوردار است. می­توان با تحقیق و پژوهش عوامل موثر بر محیط زیست را شناسائی کرده تا در سیاستگذاری­های زیست محیطی مورد استفاده قرار گیرد.

[1] Commoner

[2] Bookchin

[3] Audubbon Association

[4] Castells

[5]  Benson

[6]  Maloney

[7] Financial Capital

[8] Cultural Capital

[9] Human Capital

[10] Linguistic Capital

[11]  Social Capital

[12]  Coleman

[13]  Bourdieu

[14]  Putnam

[15] Durkheim

[16] Marx

[17] Weber

[18]  Redclift

[19]  Woodgate

[20]  Hines

[21] Benton

[22]  Barry

 

 

بررسی تطبیقی ارزش­های دموكراتیك بین­ نسلی در شهر ساری

طرح مسأله

 

امروزه دموكراسی و ارزش­های ‌دموكراتیك مقبولیت جهانی پیدا كرده و ضرورت توجه به این شیوۀ‌حكومتی، از سوی بسیاری از دولت­ها و كشورهای جهان پذیرفته شده است. از طرف‌دیگر دموکراسی به‌عنوان شاخصی در اندازه­گیری توسعه ‌سیاسی شناخته می­شود و به ‌همین دلیل، بیشتر كشورها  می‌كوشند تا خود را دموکراتیک معرفی کنند.

 

به طور كل، ارزش­های سیاسی به عنوان بخش مهمی از فرهنگ‌سیاسی هر ملت یكی از مهم­ترین عوامل مؤثر در رفتارهای ‌سیاسی آنان است و سرنوشت حكومت و ملت نیز با همین عوامل پیوند ‌ناگسستنی دارد. جهت رسیدن به توسعه سیاسی، توجه به فرهنگ سیاسی بسیار ضروری به نظر می­رسد و اهمیت آن زمانی بیشتر می­شود كه بدانیم فرهنگ سیاسی سنتی در ایران به شكلی متفاوت با فرهنگ سیاسی مدرن در ذهن افراد رسوب پیدا كرده و گاهی حتی با آن در تعارض می­باشد. جهت روشن كردن این موضوع و شناخت عوامل مؤثر بر آن، بهترین روش، بررسی فرهنگ سیاسی در بین نسل­های متفاوت جامعه می­باشد. در ضمن بررسی بین­‌نسلی ارزش­های فرهنگ سیاسی می­تواند شاخص مهمی درخصوص تغییرات اجتماعی جامعه در اختیار علوم اجتماعی قرار دهد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

با كمی تأمل در تاریخ ایران می­توان ملاحظه نمود كه علیرغم این كه گهگاه برخی زمینه­های عینی و نهادی فعالیت‌های مدنی و سیاسی مدرن فراهم می­گردد، لیکن ظاهرا عدم تثبیت و درونی شدن فرهنگ ‌سیاسی مدرن و ارزش­های دموکراتیک در بین مردم سبب می­شود كه عملاً این نهادها به اهداف خود دست پیدا نکنند و برای همیشه شعارگونه در بیانات سیاسی باقی بماند. در حقیقت، بحث دموكراسی و دموكراتیزاسیون در ایران سابقه­ای یكصد ساله دارد و اولین دغدغه­های آن به انقلاب مشروطیت می‌رسد، دومین مقطع زمانی، دوره نهضت ملی با روی كار آمدن مصدق، سومین مقطع زمانی با پیروزی انقلاب كه با تدوین قانون اساسی و متمم آن، خیزی برای محقق ساختن ارزش­های دموكراتیك برداشته شد ولی هرگز به شكل نهادی و پایا در نیامد و آخرین مقطع زمانی بعد از دوم خرداد 1376 كه با روی كار آمدن محمد خاتمی در منصب ریاست جمهوری با مسلط نمودن گفتمان دموكراتیك، افكار عمومی را به خود جلب نمود، اما با همه این اوصاف، ظاهرا تاكنون ارزش­های دموكراتیك در بین اقشار جامعه درونی نشده است. مع‌الوصف، می­توان گفت كه تنها مشكلات نهادی یا ساختاری در عدم استقرار دموكراسی اثرگذار نیست، بلكه متغیر فرهنگی نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.

 

فرهنگ شكل دهنده بستری است كه سیاست در چهارچوب آن رخ می­دهد و لزوم توجه به ارزش­ها و نگرش­های سیاسی، برای درك پدیده­های سیاسی به ویژه شكل گیری دموكراسی پایدار مورد تأكید قرار می­گیرد و به عنوان یك ابزار مفهومی شناخته می­شود، كه بر اساس آن می­توان رفتار و كنش سیاسی افراد جامعه را پیش­بینی نمود.

 

در حال حاضر با توجه به گسترش رسانه­ها و پیشرفت تكنوژیكی آن وتبلیغات جهانی، سطح آگاهی و اطلاعات افراد ارتقا یافته و دموكراسی به عنوان یك شیوه حكومتی، مقبولیت جهانی یافته است، در جوامع جهان سوم كه در مرحله گذار از سنتی به مدرنیته قرار دارد، ممكن است تغییر فرهنگ سیاسی افراد جامعه به صورت یكپارچه و هماهنگ شكل نگرفته و گروهی با فرهنگ سیاسی غیر­دموكرات هنوز نتوانسته باشند، ارزش­های سیاسی سنتی كه به شكلی عمیق، در آن­ها درونی شده را تغییر دهند و بدین­صورت تفاوت ارزش­ها و نگرش­ها در اینگونه جوامع امری طبیعی محسوب شده و برقراری دموكراسی پایا، نیاز به زمانی طولانی­تر خواهد داشت، با توجه به این كه دامنه فرهنگ ‌سیاسی بسیار گسترده است و امكان مطالعه همه ابعاد آن در یک تحقیق ناممكن به نظر می­رسد، بررسی ارزش­های ‌دموكراتیك در این تحقیق به ‌عنوان یكی از مؤلفه­های فرهنگ ‌سیاسی انتخاب شده است. چرا كه تحقق دموکراسی شرایطی دارد که یکی از آن­ها داشتن فرهنگ ‌سیاسی دموکراتیک است و داشتن فرهنگ ‌سیاسی دموکراتیک منوط به ‌وجود ارزش‌­های ‌سیاسی‌دموکراتیک در بین مردم جامعه است. اما در خصوص چگونگی دسته­بندی نسل­ها، هیچ توافقی بین اندیشمندان بر سر دسته­بندی آن وجود ندارد. از نظر مانهایم و همفكران وی اواخر نوجوانی و اوایل جوانی در حدود 17 سالگی، در واقع سال­های شكل­­گیری اصلی هستند كه طی آن، دیدگاه­های فردی مجزا و متمایز دربارۀ سیاست و جامعه در سطح وسیعی شكل می­گیرد تجربیات متفاوت افراد از وقایع مهم تاریخی مانند جنگ­ها و انقلاب با عث می­شود در یك فضای متفاوت قرار گیرد كه تفاسیر او از دنیا و مسائل مختلف آن به شكلی متفاوت از سایر  نسل­ها باشد )اسكات و شومن، 1992، ص.361. مارشال، 1999، ص. 199 به نقل از توكل ، 1385، 103).

 

با توجه به این كه ایران نیز درطول چند دهه گذشته درگیر وقایع مهمی مانند انقلاب و جنگ بوده است، به همین دلیل دسته‌بندی نسل­ها در این پژوهش بر اساس دیدگاه مانهایم انجام شده است.در این پژوهش ترغیب شده­ایم تا اثرات این وقایع را در كنار سایر متغیرها در نسل­ها بررسی کنیم. در ضمن، با توجه به این كه سن ورود رسمی افراد در فعالیت­های سیاسی   (رأی دادن) از حدود 17 سالگی است، جامعه آماری ما نیز از این سن شروع می­شود.

 

با وجود آنكه ارزش­ها جهت­دهنده و استانداردهای رفتارند و موجبات انسجام و یكپارچگی جوامع را فراهم می­كند، از سویی دیگر ارزش­های متفاوت نسل­ها باعث فاصله افتادن بین آن‌ها می­شود. تجربه هر نسل، گونه­های مختلف اجتماعی شدن و مجاری مختلف جامعه‌پذیری، به ویژه در دهه‌های اخیر كه رسانه‌های فراملی افراد به خصوص اقشار جوان را احاطه نموده، جهان ذهنی و افق‌های آینده آنها را رقم می­زند. بعد از انقلاب، جنگ یا دگرگونی­های عمده سیاسی – اجتماعی، هر گروه سنی، تجربه­ای خاص از جهان پیرامون خود دارد كه او را از سایر نسل­ها جدا می­كند. این پدیده اجتماعی زمانی به صورت یك مسأله اجتماعی شناخته می­شود كه از حد تعادل خارج شود و در این صورت ذهن افراد متخصص را به خود جلب می­نماید. با توجه به ضرورت و اهمیت رواج ارزش­های دموكراتیك در فرهنگ سیاسی نسل‌های متفاوت جامعه، به عنوان شاخصی در تقویت دموكراسی و توسعه سیاسی، محقق با انجام این پژوهش در پی دستیابی به پاسخ این سؤال است که آیا میزان رواج ارزش­های دموکراتیک در بین سه نسل از جامعه ایران متفاوت است؟  در این جا لازم است كه مروری اجمالی بر كل پایان نامه داشته باشیم:

 

فصل اول پژوهش، به مرور ادبیات تحقیق اختصاص یافته كه در دو قسمت به بررسی آثار تجربی و  مبانی نظری در مورد موضوع پژوهش پرداخته شد. در بررسی آثار تجربی، ابتدا مروری بر آثار تجربی مربوط به نسل و شكاف نسلی صورت گرفته و سپس به مرور آثار تجربی در مورد فرهنگ سیاسی و ارزش­های دموكراتیك اختصاص یافت، در بررسی مبانی نظری،     دیدگاه­های اندیشمندان در مورد ارزش­ دموكراتیك و موضوعات مرتبط با آن مانند: جامعه­پذیری سیاسی، فرهنگ سیاسی، دموكراسی، نسل و شكاف نسلی و فرهنگ سیاسی و شكاف نسلی در ایران، مورد مداقه و بررسی قرار گرفت. در فصل دوم كه مربوط به چارچوب ­نظری می‌باشد، به بیان دیدگاه­هایی

پروژه دانشگاهی

 اختصاص یافته كه پژوهش حاضر بر اساس همان دیدگاه­ها و در چهارچوب همان مبانی انجام شده است. در این پژوهش با توجه به موضوع آن در بررسی نسلی از دیدگاه اینگلهارت مبنی بر ارتباط ارزش­های فرامادی و ارزش دموكراتیك و شكاف نسلی استفاده شده است. هم­چنین، برای تعریف فرهنگ سیاسی، مؤلفه‌ها و شاخص‌های آن بر دیدگاه نظری آلموند و وربا درباره فرهنگ سیاسی تکیه می‌کند. آلموند و وربا فرهنگ سیاسی را بر اساس وجوه شناختی، عاطفی و ارزیابانه ذهنیت‌های مردم درباره نظام، فرایند و خروجی‌های نظام سیاسی تعریف کرده‌اند. فصل سوم كه به روش تحقیق اختصاص یافته، جهت دستیابی به میزان رواج ارزش­ها و فرهنگ دموكراتیك بین نسلی، با توجه به حساسیت و اهمیت موضوع از روش پیمایشی[1] استفاده شد تا بتوانیم به صورت مستقیم با افراد جامعه ارتباط برقرار نموده و از دیدگاه­ها و نگرش آنها در مورد موضوعات مختلف سیاسی، بدون ابهام مطلع گردیم. بدین جهت لازم شد تا از پرسشگران ماهر و با تجربه استفاده شود تا به نتایج حقیقی و درست دست یابیم.

 

در این تحقیق پس از تعیین متغیرهای اصلی پژوهش، از مفاهیم مربوطه تعریف نظری و عملیاتی به‌عمل آمده است. پس از تعیین گویه‌های هر مفهوم و آزمون مقدماتی پرسش‌نامه، با استفاده از آزمون آلفای كرونباخ[2] روایی طیف‌های مورد استفاده مورد سنجش قرار گرفته و معناداری آنها آزمون شده است. پس از جمع‌آوری داده‌ها و ورود آنها به رایانه، با استفاده از برنامه SPSS و تحلیل ‌های آماری مربوطه رابطه متغیرهای اصلی پژوهش مورد بررسی و آزمون قرار گرفته‌اند.

 

با استفاده از فرمول نمونه‌گیری  با 04/0درصد خطا تعداد نمونه 380 نفر تعیین شد. افراد نمونه نیز بر حسب حوزه و بلوك به روش تصادفی انتخاب شده­اند.

 

فصل چهارم كه به تحلیل داده­ها اختصاص دارد، ابتدا به توصیف اطلاعات و تشریح آنها با استفاده از جدول و نمودار پرداخته شده و سپس در قسمت آمار استنباطی به آزمون فرضیات با استفاده از روش­های آزمونی مناسب پرداخته شد. بر اساس نتایج بدست آمده فرضیه اول و دوم، مبنی بر تفاوت نسل­ها در پذیرش ارزش­های دموكراتیك پذیرفته شد. بر اساس آزمون كی دو مشخص گردید كه تفاوت نسلی بین نسل اول (47 سال به بالا) و نسل دوم (34 تا 47 سال) معنی­دار است. فرضیه سوم، در خصوص ارتباط مستقیم پذیرش ارزش­های فرامادی و ارزش­های دموكراتیك­، با استفاده از آزمون پیرسون  تایید نشد. فرضیه چهارم مبنی بر ارتباط بین تحصیلات، جنس، هزینه خانوار با پذیرش ارزش­های دموكراتیك مشخص شد كه هرچه میزان تحصیلات بالاتر باشد، تمایل به ارزش­های دموكراتیك بیشتر است. هم­چنین مردان نسبت به زنان تمایل بیشتری به ارزش­های دموكراتیك دارند ولی بین میزان هزینه خانوار و پذیرش ارزش دموكراتیك رابطه­ای وجود ندارد. بر اساس فرضیه پنجم تأیید شد كه هرچه آگاهی سیاسی افراد بالاتر باشد، میزان پذیرش ارزش دموكراتیك بیشتر است.

 

 

 

فصل اول. مروری بر منابع علمی

 

 

 

در این فصل ذیل دو بخش، برخی ادبیات تجربی و مجموعه‌ای از مهم‌ترین آثار نظری درباره فرهنگ سیاسی، ارزش‌های دموکراتیک و مقوله شکاف نسلی را بررسی می‌کنیم.

 

1-1- مرور تحقیقات تجربی

 

1-1-1- نسل و شكاف نسلی

 

کاشی و گودرزی جامعه ایران بعد از انقلاب را به پنج نسل بدون خاطره از جنگ و انقلاب، دارای خاطره از جنگ و انقلاب، نسل جنگ، نسل جنگ و انقلاب، قبل از جنگ و انقلاب تقسیم کرده و معتقدند هر چه از سنین جوانی به بزرگسالی نزدیك می­شویم، الگوی رفتاری تابع ضوابط عام و كلی است. در مورد ارزش­های اخلاقی موجود در جامعه، نسل جوان پس از جنگ به ویژه نسل دارای خاطره از جنگ بیش از سایر نسل­ها بدبین هستند و نسل جنگ و انقلاب خوش­بین­ترین نسل­ها بوده­اند. در زمینه دین و سیاست هرچه بر تحصیلات افراد افزوده می­شد از تعلق مذهبی كاسته شده و تمایل به مسائل سیاسی بیشتر  می­شود (کاشی و گودرزی، 1384).

 

یكی دیگر از مطالعات تجربی در زمینه نسل­ها و ارزش­ها، پژوهشی است كه توكلی بر اساس دیدگاه نسلی اینگلهارت در چهارچوب نظام ارزشی بین دو نسل انجام داده است، یافته­های این تحقیق نشان می­دهد كه شكاف ‌نسلی میان مادران و دختران وجود ندارد و تفاوت­های مشاهده شده معنی‌دار نمی­باشد. تفاوت­های ارزشی دو نسل بیشتر در ارزش­های ‌معنوی و مذهبی می­باشد و بالعكس، در ارزش­های مادی این دو نسل، شباهت بیشتری را نشان می­دهد (توکلی، 1378).

 

تحقیق دیگری كه در این زمینه انجام شده است، بررسی تحولات فرهنگی اجتماعی در طول سه نسل خانواده تهرانی (با تأكید بر مقایسه مراسم آداب و كاركرد‌های اجتماعی) طاهره خزائی می‌باشد. یافته­های این تحقیق نشان می­دهد كه، خانواده در اجرای آداب ‌و ‌رسوم ازدواج توانسته است كاركردهای خود را حفظ كند و آن­ها را پایدار كند و به نسل­های بعدی منتقل كند. در نهایت، با این كه خانواده­های تهرانی در حال ‌گذار از خانواده سنتی به مدرن می­باشد؛ اما با خانواده­های هسته­ای غرب متفاوت است و هنوز بسیاری از كاركرد و سنت‌­های خود را از دست نداده است (خزائی،1380).

 

مریم قاضی­نژاد، در پی شناخت و تحلیل پدیده تفاوت یا شكاف نسل­ها در بعد ارزش­‌ها بوده است. هدف اصلی این پژوهش شناخت درجة اهمیت و اعتبار تحولات ارزشی در میان سه نسل، بعد از انقلاب (29-15سال)، نسل انقلاب (45-30سال) و قبل از انقلاب (65-46سال) و شناسایی تفاوت­های معنی­داری ارزشی در بین سه نسل به صورت مقطعی بوده است. داده­های به دست­آمده گویای آن است كه هر چند برخی شباهت­های ارزشی مرتبط با سطوح ‌اجتماعی و ملی مانند نظم و امنیت، همكاری و توسعه و… در سه نسل وجود دارد، اما از لحاظ جهت­گیری­‌های ارزشی فرد­گرایانه و مجموعه ارزش­های ابزاری و شیوه­های رسیدن به غایات ارزشی، بین سه نسل ‌‌‌‌و ‌عمدتاً بین نسل سوم (جوان) و نسل دوم تفاوت جدی و معنی­داری وجود دارد ولی این تفاوت­ها به حدی بزرگ نیست كه از آن به شكاف یا گسست ­نسلی تعبیر نمود (قاضی‌نژاد،1383).

 

[1]. Social survey

 

  1. 1. Cronbach

 

بررسی جامعه شناختی عوامل مؤثر بر اصلاح بدن در بین زنان 20 تا 44 ساله شهر تهران در سال 91

جامعه شناسان بدن را به عنوان یک پروژه مفهوم بندی کرده­اند که به عنوان بخش مرکزی هویت “خود” کار می­کند (شیلینگ 2003 به نقل از گیملین 2006، 40). در جامعه شناسی پذیرفته شده است که بدن تصویر مرکزی است که ما از خودمان داریم(فدرستون 1991 و گافمن 1996، 101). شیوه­های مدیریت بدن را به عنوان یک پروژه در نظر می­گیرد که با احساس توسعه­ی “خود” در یک خط قرار دارد (شیلینگ 2003، 187).

 

رشد تکنولوژی­های تغذیه­، سلامت و ورزش در کنار اهمیت یافتن عاملیت، استقلال عمل، مصرف­گرایی شدید، اهمیت یافتن جوانی و افزایش علاقه به بدن­های جوان و زیبا که خود از فرهنگ عامه پسند رسانه­های نو تأثیر زیادی پذیرفته است، بدن و بدنی شدن را به موضوعی محوری در مطالعات اجتماعی و فرهنگی جامعه­ی معاصر تبدیل کرده است. فرهنگ بدن  تصویری از جامعه و تحولات کلان فرهنگی و نیز روند تغییرات آن را ارائه می­کند (ذکایی، 1387، 195).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

برنامه­های تلویزیون، مجلات، تبلیغات و فیلم­ها ارائه دهنده­ی ایدئولوژی عمومی زیبایی است. ترکیب و دائمی­کردن این ایده که بدن فوق­العاده لاغر، مطلوب و ایده­آل است. داشتن چنین تصوری احساس نارضایتی را در زنان نسبت به بدن­شان ایجاد می­کند و آنان را گرفتار کم کردن وزن می­کند. به علاوه رسانه با سعی در به دست آوردن چیزی که ممکن است  ایده­آل و دست نیافتنی باشد، می­تواند تأثیر آسیب­زایی بر رضایت از بدن داشته باشد. تصویر ارائه شده از خود بیشتر مواقع توسط رسانه به وسیله­ی تجربیات اجتماعی ارائه می­شود و مردم بسیار به رسانه برای اجتماعی شدن اعتماد می­کنند، رسانه ارتباط جمعی به طور فزاینده­ای نگهداشت مسئولیت برای تغییرات این مسیر از درک بدن است. در جامعه امروزی زنان و دختران به طور مداوم در معرض بمباران پیام­های استاندارد اجتماعی برای شکل و سایز بدن هستند و این دائم در تمام دنیا در حال افزایش است. رسانه­ها برنامه­هایی از جذابیت، جوانی و لاغری هنر پیشه­ها را به نمایش می­گذارند. این صفات جسمانی اغلب به طور غیر واقع بینانه­ای با دستاوردهایی چون شهرت و موفقیت زنان همراه است. این تصاویر احتمالاً بر دیدگاه، اجرا و نقش در شکل دادن ادراک زنان و رضایت از بدنشان تأثیر می­گذارد (بوتا 2003، 389-400).

 

مطالعات بسیاری نشان می­دهد که زنان بسیار بیش­تر از مردان نارضایتی از بدن را تجربه می­کنند. و این به واسطه­ی فشارهای هنجاری و نگاه شیء گونه به بدن در جامعه­ی مصرفی و سرمایه­داری به زنان است. در واقع فشار بر زنان به طور کیفی و کمی متفاوت از فشار بر مردان است. زنان اغلب موضوع “نگاه خیره” هستند، تا برعکس و بیشتر احتمال دارد که زنان رژیم بگیرند، جراحی زیبایی انجام دهند و اختلالات تغذیه­ای داشته باشند(گروگن 1996، 19) چرا که باید در نظر داشت زن بودن، کار پر مخاطره­ای است(گیدنز 1388،151). امروزه بدن و نگرانی­ها درمورد آن یکی از مهمترین نگرانی­ها و دل مشغولی­ها در زندگی دختران و زنان است همه­ی زنان احساس می­کنند یک مشکلی (عیبی) در یکی از قسمت­های بدنشان وجود دارد(واتکینز 1384، 141).

 

مشاهدات نشان داده است که مقایسه­های اجتماعی نقش مهمی در شکل گیری، نگهداری و کاهش ارزش بدن داشته است(هدر 2004، 500). تحقیقات انجام شده نشان داده است برخی از زنان متأثر از استانداردهای فرهنگی زیبایی و مقایسه­ی جذابیت و زیبایی خود با دیگران هستند. در واقع برخی تحقیقات به بررسی         راه­هایی که در آن تفاوت­های فردی در ارتباط با تصاویر رسانه­ای و نارضایتی از بدن هستند، می­پردازند. به طور مثال (هندرسون 1997، 74) زنانی که اعتماد به نفس پایینی نسبت به تجربه­ی جذابیت خود دارند، پس از مشاهده­ی “ایده­آل” تصویر زنان در رسانه­ها رضایت کمتری از بدن خود پیدا می­کنند(هدر2004، 500).

 

در چند دهه­ی اخیر در ایران تناسب اندام به عنوان معیار زیبایی اندام مورد توجه دختران و زنان قرار گرفته است و اقدام برای رعایت رژیم لاغری جهت دستیابی به تناسب اندام به دغدغه­ی برخی دختران و زنان ایرانی تبدیل شده است در حالیکه در مورد نسل­های پیشین چنین تأکید شدیدی بر لاغری موجود نبوده است و حتی می­توان ادعا کرد که ادبیات عامیانه با کاربرد اصطلاحاتی چون ضرورت وجود یک”پرده گوشت” سلیقه­ی ایرانی را در مورد معیار زیبایی اندام برای زنان تا حدی در تضاد با لاغری افراطی آنچنان که در کشورهای غربی در حال حاضر تبلیغ می­شود، نشان می­دهد. باید دانست همچنان که در غرب نیز گروگن(2000) یادآور گردیده، تغییر سلیقه­ی عمومی مبنی بر ترجیح لاغری بر چاقی در واقع پدیده­ی نسبتاً جدیدی است که ظهور آن به آغاز قرن بیستم باز می­گردد (احمدنیا 1385، 29). اما این رژیم­های غذایی برای سلامت روانی و جسمانی زنان پیامدهای سوئی دارد. هنگامی که لاغری به عنوان شرایط مطلوب بدنی در رسانه­ها تبلیغ می­شود دختران و پسران جوان در طلب رسیدن به وزن ایده­آل خود را در معرض رژیم­های سخت غذایی قرار می­دهند و در واقع خود را در حساس­ترین شرایط رشد بدنی از شرایط تغذیه سالم و متعادل محروم می­سازند(احمدنیا 1385، 29).

نتیجه تصویری درباره سلامت روانی

پروژه دانشگاهی

 

تأکید بر زیبایی و اندام متناسب در دنیای مدرن از پدیده­های غیر قابل انکار است که اغلب نیازهای اقتصادی سرمایه­داری را پوشش می­دهد و تولید را در گرو مصرف می­داند. جذابیت جسمانی از جمله موضوعاتی است که در دوران مدرن استانداردهای جدیدی پیدا کرده و از عوامل شکل دهنده­ی روابط افراد محسوب می­شود به طوری که رفتارهای گوناگون بهداشتی نظیر بدن سازی، رژیم­های غذایی، تجهیزات ورزشی و آرایشی مختلفی برای مراقبت از بدن پدیدار شده است(فاضلی 1382، 150-142).

عکس مرتبط با اقتصاد

نگرانی­هایی که در انسان مدرن در خصوص رابطه­ی اجتماعی­اش با دیگران و قضاوت­ آن­ها درباره­ی خودش به وجود آورده از مهم­ترین عرصه­ی این نگرانی­هاست(اینالو، رضایی و فکری 1389، 78).

 

گیدنز(2003) معتقد است زنان به ویژه بر اساس ویژگی­­های جسمانی­شان مورد قضاوت قرار می­گیرند، و احساس شرمساری نسبت به بدن­شان رابطه­ی مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض اختلالات تغذیه­ای قرار می­گیرند که وی آن را ناشی از چند دلیل عمده می­داند: اول این که هنجار­های اجتماعی ما در مورد زنان به نسبت بیشتری بر جذابیت جسمانی تأکید دارد. دوم این­ که، آن­چه به لحاظ اجتماعی تصویری مطلوب از بدن تعریف می­شود، درمورد زنان تصویری لاغر اندام و نه عضلانی است. سوم این ­که، هر چند امروزه زنان در عرصه­ی عمومی و زندگی اجتماعی نسبت به قبل، فعال­تر شده­اند، اما همچنان همان قدر براساس پیشرفت­ها و موفقیت­هایشان مورد ارزیابی قرار می­گیرند که بر پایه وضعیت ظاهری­شان.

 

در عصر حاضر زندگی روزمره به موضوع انتخاب شخصی تبدیل شده­است، بدین معنا که مردم می­توانند کاری را انجام دهند که می­خواهند و می­توانند چیزی بشوند که خودشان می­خواهند بشوند، رویه­ای که حاکی از فردی شدن است. امروزه مردم به طور فزاینده­ای بر مبنای علایق و منافع فردی دست به کنش می­زنند(گیبینز و ریمر1381، 110).

 

نکته­ی مهم برای ما این است که تأکید فزاینده بر مدیریت بدن (رژیم غذایی، اهمیت ورزش در حفظ شادابی و تناسب اندام، آرایش و جراحی صورت و بدن) و نیز مسئولیت اخلاقی در قبال حفاظت از بدن و نمایاندن بدن به مثابه یک تصویر، نشانگر شکل­های مدرن تمایز و تشخص اجتماعی است و دیگر اینکه نظارت و تنظیم و تعدیل دقیق بدن را می­توان داستان یا روایتی دانست که فرد از چگونگی زیستن خود در چارچوب­های متفاوت زندگی جمعی نقل می­کند.”اگر فرد در مقام راوی نگریسته شود آنگاه روایت وی تا حد زیادی به خود وی به مثابه عامل بستگی خواهد داشت و از همین جاست که مفهوم شیوه زندگی که تأکید بیشتری بر خلاقیت و آزادی کنشگر در ساختن هویت خود از طریق انتخاب­های مصرفی دارد. از مفهوم روش زندگی که بیانگر شیوه­های رفتاری و الگوهای کنشی رایج در یک خرده فرهنگ یا قوم است متمایز می­شود” (چاوشیان 1381، 60).

 

نتایج تحقیقات متعدد در ایران (از جمله تحقیق ارزش و نگرش­های ایرانیان، موج دوم، که از سوی وزارت ارشاد به انجام رسیده و تحقیق احمدنیا و مهریار 1383) اهمیت معیار زیبایی ظاهری را در انتخاب همسر  ایده­آل از سوی مردان ایرانی تأکید می­کند، جای تعجب ندارد که زنان به زیبایی­های ظاهری اهمیت بسیاری داده و در صدد تأثیر گذاری بر بدن خویش برآیند و از روند همگانی توجه افراطی به وضعیت ظاهری خود در جهان تبعیت نمایند. صحبت­های یکی از زنان در روزنامه همشهری نشانگر برخی از این واقعیت­هاست: علت اینکه بعضی خانم­ها به سمت جراحی پلاستیک و آرایش می­روند این است که همسرانشان این گونه دوست دارند. روزگار به گونه­ای پیش می­رود که برخی فکر می­کنند دیگر نمی­توان حتی بدون آرایش از منزل خارج شد وگرنه فردی عقب مانده و متحجر  به حساب می­آیند(روزنامه همشهری14 اسفند 1382، 4 ضمیمه بازارچه).

 

در تحقیق دیگری که در شهرهای تهران، شیراز و استهبان توسط  خواجه نوری و مقدس در ارتباط با فرایند جهانی شدن و تصور از بدن انجام شده است، یافته­های تحقیق نشان داده است که تفاوت تصور از بدن در این سه شهر از لحاظ محل سکونت (به ترتیب تهران ، شیراز و استهبان) معنی دار بوده است.

 

سوزان براون میلر (1984، مورد ارجاع توسط گروگن 2000، 357) نشان می­دهد که چگونه بدن زنان در طول تاریخ محدود و کنترل شده تا با معیارهایی زیبایی شناختی از طریق پوشیدن گن­های مخصوص و اخیراً از طریق رژیم­های لاغری هماهنگ شود و چگونه این مراقبت فوق العاده موجب ضعف و ناتوانی جسمانی ایشان می­شود.

 

تأکید بر رژیم­های غذایی، استفاده از داروها و وسایل بدن­سازی و مسئولیت در قبال سلامتی و نمایاندن بدن و دیگر نظارت­ها و تنظیم دقیق بدن به عنوان شکل­های مدرن تمایز و تشخص اجتماعی می­باشد اعتقاد به رابطه­ی مصرف و متغیر­های ساختاری در دیدگاه کلاسیک و در نظریه­ی پسامدرن رد می­شود. از نظر  پسامدرن­ها اولاً رفتار مصرفی کنش استراتژیک به مثابه نماد پایگاه و معطوف به حفظ انسجام گروهی نیست و به علاوه این کنش غیر استراتژیک بیش از هر زمان دیگری حول محور بدن سامان می­گیرد (بوکوک 1993، 144 به نقل از فاضلی 1382، 54). از پی طرح،  نظریه­ی مصرف مدار بودن هویت در جامعه­ی کنونی، ایده­ی  “پروژه بدن” مطرح می­شود که بر اساس آن بدن به مثابه وسیله­ای برای تحقق بخشیدن به هویت فرد قلمداد  می­گردد (شیلینگ 1993 به نقل از کیوان­آرا 1389، 61).

 

[1] Body modification

 

[2] Lin

 

 

بررسی جامعه­ شناختی شاخص های کیفیت زندگی روستایی و عوامل اجتماعی موثر بر آن در مناطق روستایی شهرستان همدان

«کیفیت زندگی، مفهومی پیچیده و چند بعدی است که تحت تأثیر موءلفه­‌هایی چون زمان و مکان، ارزش­های فردی و اجتماعی قرار دارد و از این رو معانی گوناگونی برای افراد و گروه های مختلف بر آن مترتب است. برخی آن را به عنوان قابلیت زیست پذیری یک ناحیه، برخی دیگر به عنوان اندازه‌ای برای میزان جذابیت و برخی به عنوان رفاه عمومی، بهزیستی اجتماعی، شادکامی، رضایت­مندی و مواردی از این دست تعبییر کرده اند (اپلی و منون[1] 2007 به نقل از رضوانی و همکاران 1387). در واقع مفهوم کیفیت زندگی یک متغیر ترکیبی می‌باشد که از چندین متغیر متأثر می‌گردد. تغییر در سطح درآمد مردم، شرایط زندگی، وضع سلامت، محیط، فشار روحی و روانی، اوقات فراغت، شادمانی خانوادگی روابط اجتماعی و چندین متغیر دیگر نظیر آن به شکل مرکب، کیفیت زندگی و تغییرات آن را تعیین می‌کند» (جاجرمی و کلته[2] 1385: 5و6).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

دانلود مقالات

 

«هرچند که ارتقای کیفیت زندگی در مقیاس­های فردی و اجتماعی از دیرباز مورد توجه برنامه‌ریزان بوده است، اما در دهه‌های اخیر با اولویت یافتن اهداف اجتماعی و تدوین آن­ها در قالب برنامه‌های توسعه، به تدریج نگرش انسانی و جامعه شناختی درباره کیفیت زندگی در برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گزاری‌های کلان کشورهای پیشرفته راه‌یافته است. باگسترش رویکرد انسانی و ورود مفهوم کیفیت زندگی در پژوهش­ها یا نوشتارهای توسعه پایدار، مراکز و مؤسسه­های بسیاری به مطالعه مفهوم کیفیت زندگی، شاخص­های سنجش و چگونگی ارتقای آن پرداخته­اند »(امیدی، 1387، 4) و گستره مربوط به کیفیت زندگی و سنجش آن شاید در هیچ زمانی به اندازه امروز وسیع نبوده است.

 

کیفیت زندگی مردم و مکان­های روستایی به عوامل زیادی از جمله اشتغال، درآمد مناسب، دسترسی به خدماتی مانند آموزش و بهداشت، سلامت، محیط طبیعی، امنیت اجتماعی و… وابسته است. هرچند کیفیت زندگی مردم و مکان­های شهری نیز بدین عوامل وابسته است، اما با چالش­های مربوط به سنجش رفاه و زندگی بهتر در مناطق روستایی بسیار تفاوت دارد. برخی از این چالش به شرایط اقتصادی وابسته­اند، اما برخی دیگر به چارچوب سازمانی و نهادی موجود در نواحی روستایی مربوط می‌شود. عواملی مانند مقیاس کوچک و تراکم کم سکونتگاه های روستایی، کاهش اشتغال و درآمد در بخش کشاورزی، امکانات کشاورزی، فاصله زیاد و انزوای جغرافیایی روستاها، راه‌های ارتباطی و شبکه حمل و نقل نامناسب، و ناکارآمدی سیاست­های لازم برای بهبودکیفیت، زندگی روستایی را پیچیده­تر می­کند.

عکس مرتبط با اقتصاد

با توجه به این که بیش از 30% جمعیت ایران در روستا‌های کشور زندگی می‌کنند و بار مسئولیت تأمین بسیاری از نیازمندی­های غذایی مردم شهر نشین را بر عهده دارند و بدین جهت از نقشی بی بدیل و راهبردی در رشد و توسعه کشور و به ویژه حفظ استقلال آن حداقل در حوزه ی غذایی برخوردار هستند. استان همدان یکی از استانهای مهاجرپذیر و مهاجر فرست می باشد که از نظر مهاجرفرستی از روستا به شهرستانهای استان و سایر استانها بیشترین آمار را به خود اختصاص داده است .

 

و طی اعلام فرمانداری استان این عامل ناشی از تنگناها و محدودیتها، بحران آب در بخش کشاورزی این عامل بسیار موثری در کاهش اشتغال روستاییان در این بخش و در نهایت روی آوردن به مشاغل غیرکشاورزی و در نتیجه کاهش سطح کیفیت زندگی آنها و تلاش در جهت مهاجرت برای یافتن مشاغل و درآمد کافی برای بهبود زندگی آنها شده است. این تگنا در روستاهای شهرستان همدان خصوصا بخش مرکزی طبق اعلام فرمانداری در سایت اختصاصی خود مشهودتر بوده بطوریکه در این روستاها بیشترین مشاغل، مشاغل تولیدی، خانگی و غیرکشاورزی بوده و بعضا بعلت پایین بودن کیفیت زندگی به حاشیه شهر و یا (حواشی استان تهران، کرج، قم، اصفهان،کرمانشاه ) مهاجرت کردند.

 

آگاهی از سطح کیفیت زندگی آن ها، شاخص‌های کیفیت زندگی آنان و عوامل تأثیر گذار برآن از نهایت اهمیت برخوردار است و برای زمینه سازی در راستای دستیابی به دوران رشد و شکوفایی کشور از الزامات آغازین می‌باشد و عدم توجه و اهتمام لازم در این زمینه می‌تواند خسارات جبران ناپذیری حتی در حد تهدید امنیت ملی، تمامیت ارضی و استقلال کشور در پی داشته باشد. از این روی و در راستای تحقق فرآیند یاد شده، این پژوهش در پی این پرسش‌های زیر پاسخ داده است:

 

1- کیفیت زندگی روستاییان در مناطق روستایی شهرستان همدان در چه حدی است؟

 

2- متغیرهای اجتماعی (سرمایه اجتماعی، احساس محرومیت نسبی، پایگاه اقتصادی واجتماعی) تا چه اندازه بر کیفیت زندگی روستاییان تاثیر دارند؟

 

3- تاءثیرگذاری متغیرهای زمینه­ای (درآمد سرا نه، تحصیلات و بعد خانوار) بر کیفیت زندگی روستاییان چقدر است؟

 

 

 

1Epley & Menon

 

2 Jajarmi & kalteh

 

 

بررسی رابطه استفاده از تلویزیون با نگرش به حقوق شهروندی

تحقیق

 

موضوع این رساله وارسی ، تحلیل و تبیین رابطه استفاده از تلویزیون با نگرش به یک پدیده اجتماعی نوپدید در جامعه ایران کنونی یعنی شهروندی از چشم انداز جامعه شناسی است . شهروندی یكی ازمهمترین مفاهیم و ایده های اجتماعی است، كه در بازخوانی رابطه فرد و جامعه كارایی دارد که در یک تعریف متعارف و مورد اجماع در جامعه شناسی شهروندی و نظریه های اجتماعی شهروندی به معنای” یک موقعیت و پایگاه اجتماعی مدرن برای تمامی اعضای یک جامعه به مثابه عضویت اجتماعی است و حاوی مجموعه بهم پیوسته ای ازوظایف،  حقوق ، تکالیف ، مسئولیت های برابر و همگانی فارغ از تعلقات قومی ، نژادی ، فرهنگی ، مذهبی و طبقاتی است که از طرف نظام حقوقی سیاسی ( دولت ) نیز مورد حمایت قرار میگیرد و در نهایت منجر به حس تعلق اجتماعی به جامعه و مشارکت اجتماعی –  سیاسی و برخورداری برابر از امتیازات و منابع می شود” ( نجاتی حسینی ،1381 :1 ). « شهروندی رابطه فرد و جامعه را در قالب  حقوق و مسئولیت ها بازنمایی میكندو هر دو عنصر فردگرایانه و جمع گرایانه را در خود دارد». بدین ترتیب كه شهروندی ازیك طرف با اعطای حقوق، فضای لازم را به فرد می دهد كه فارغ از هرگونه دخالت، منافع خود را دنبال نماید و همچنین فرد را قادر می سازد كه دستی در شكل دادن به نهادهای حكومتی عمومی داشته باشد و از طرف دیگر بر مسئولیت هایی كه باید برای پایداری جوامع سیاسی و محیط طبیعی مان بپذیریم تاكید می كند. بنابراین تنها در این بستر اجتماعی است كه روابط انسانی پایدار بوده و حقوق، قابل تحقق است.                 (فالكس ،1381: 11-10). شهروندی با طرح این تقاضا كه با همه‌ افراد به طور برابر رفتار شود، می تواند ریشه های تنش اجتماعی را كه نظم اجتماعی را تهدید می كند بخشكاند. شهروندی به مدد مجموعه حقوق ،وظایف و تعهداتش، راهی برای توزیع و اداره عادلانه منابع ازطریق تقسیم منافع ومسئولیت های زندگی اجتماعی ارائه می كند.(فالكس،15:1381 ). اعضای جامعه زمانی مجال مشاركت می یابند كه نسبت به حقوق و وظایف و تعهدات خود از یكسو و حقوق و وظایف و مسئولیت های نهادهای موجود از سوی دیگر آگاهی داشته و به آن عمل نمایند. این شناخت و عمل به آن درگرو به رسمیت شناختن شهروندی است. بنابراین شهروندی را می توان هسته اصلی مشاركت اجتماعی و سیاسی یك جامعه دانست و مشاركت فعال را تعریف كننده جزیی از حقوق و وظایف شهروندی به حساب آورد. پس به منظور تحقق جامعه ای سالم بایستی زمینه را برای تحقق شهروندی فراهم نمود. در ایران به علت تضاد حكومت استبدادی با مناسبات و مسئولیت پذیری شهروندی، هرگز نه مناسبات شهروندی درایران نهادینه شد و نه ایرانیان توانستند به خود به عنوان شهروند نگریسته و با درخواست

دانلود مقالات

 حقوق و امتیازات شهروندی و مسئولیت پذیری نسبت به آن از هویت شهروندی برخوردار شوند. «از حیث جامعه شناسی تاریخی شهروندی »  شهروندی در ایران پس از انقلاب 57 به عنوان یک پدیده مدرن و به صورت یک هسته اولیه تحت تأثیر الزامات مدرنیستی و هم چنین نهادسازی های حقوقی – سیاسی و بسترسازی های توسعه ای و حقوقی شکل گرفته است . ( نجاتی حسینی ، 1381 : 1 )

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

تمام نظریه پردازان  شهروندی بر دو بُعد وظایف و حقوق شهروندی تأكید می كنند. تأكید یك سویه و یك جانبه  بر هریك از این ابعاد دوگانه و عدم آگاهی كافی از سایر ابعاد كه ناشی از محقق نشدن شهروندی در بین افراد جامعه است، می تواند برای هرجامعه­ای مشكل ساز و بحران آفرین باشد. در ایران به دلیل عدم برخورداری- آن هم برای قرنها- از حقوق شهروندی و تلقی از مردم به عنوان”عوام و رعایا”، از زمان انقلاب مشروطیت که بحث تجدد، محدود شدن سلطنت، پیدایش مجلس، دخالت مردم در سرنوشت جامعه خود و بالاخره شهروندی مطرح گردید، به نحوی کاملا نامتعادل تنها بر حقوق شهروندی تاکید روا شده است و کمتر سخنی از وظایف شهروندی به میان آمده است. اکثر افراد که طالب حقوق شهروندی هستند، وظایف همراه با آن را نمی شناسند و حاضر به انجام آن نیستند(پیران، 85: 9). «كاركرد اصلی شهروندی عبارت است از اداره جامعه بر طبق اصول احترام به حقوق دیگران و تعهد به ایفای نقش در حفظ نهادهای مشترك كه این حقوق را پایدار می دارند» . (فالكس،211:1381)

 

داشتن جامعه ای شهروند مدار مستلزم این است که اعضای جامعه آموزش های لازم شهروندی را دریافت نموده باشند و به عبارتی هویت شهروندی کسب نموده باشند . در نتیجه ،آموزش شهروندی از جمله موارد مورد توجهی است که باید از طرق مختلف به آن اقدام شود و چنین باوری در سطح جامعه نشر یابد و مسئولین جامعه و متولیان فرهنگی از طریق ابزارهای موجود مکلف به انتشار آن هستند . دولت می بایست از طریق سازمان هایی که در اختیار دارد که مهترین آن ها مدارس و رسانه ها ( بویژه تلویزیون ) هستند ، نگرشها و تفکرات و آگاهی های لازم را در جامعه ایجاد کند . رسانه ها بویژه تلویزیون خود بمنزله پدیده نو در جامعه به شمار می روند که بر کلیه وجوه زندگی انسان سایه افکنده و به آن ها سمت و سو می دهند . پژوهش هایی که در زمینه اثر بخشی این پدیده بر مخاطبان صورت گرفته نشان می دهد که وسایل ارتباط جمعی ، خاصه تلویزیون ، از جمله عوامل مهم تأثیر- گذار در شیوه و کیفیت زندگی و گروهی افراد است . سلطه این ابزار تا آنجاست که خصوصی ترین تجربه های انسانی از جمله هیجان ها و احساسات عمیق را برمی انگیزد و در جهت دلخواه خود هدایت می کند و به این ترتیب واکنش های رفتاری او را در راستای اهداف و سیاست های خود شکل می دهد .

 

تلویزیون وسیله ای است که استفاده ازآن به هیچ تخصص و دانش ویژه ای نیاز ندارد، به طوری که کلیه گروههای سنی و جنسی دراجتماع ، به آسانی به آن دسترسی دارند و متناسب با دانش ، تجربه ، نیازها و علایق خود از برنامه های آن بهره می برند . شاید بتوان از تلویزیون به عنوان همدم همیشگی انسان امروزی نام برد که از دوران کودکی تا کهنسالی او را رها نمیکند. با توجه به چرخشی که در دیدگاههای شناخت مخاطب به وجود آمده است و تبدیل  شدن مخاطب منفعل به  مخاطب فعال و انتخاب کننده                     رسانه های جمعی و همچنین با در نظر گرفتن رشد تکنولوژی رسانه ای ( ظهور کانال های متعدد تلویزیونی ، رادیویی ، ویدئو ،ماهواره ، شبکه های جهانی اطلاع رسانی ، اینترنت و…) و رقابت شدیدی که برای جلب مخاطب بین رسانه های گروهی مختلف درگرفته است ، امروزه شناخت مخاطبان و آگاهی از نیازهای آنان و آگاهی دادن به آن ها در زمینه مورد نیاز آنان بیش از هر زمان دیگری حیاتی شده است  ( معاونت مطالعات و برنامه ریزی سازمان ملی جوانان ، 1383 :3 ).

 

مخاطب بنا به دلایل شخصی و اجتماعی به سوی استفاده از رسانه ( یا رسانه ای خاص ) گرایش می یابد و انگیزه اصلی وی ، که دستیابی به نوعی رضایت شخصی در انتخاب و بهره- گیری از رسانه است ، جایگزین ارتباط یک سویه سابق می شود و بر این اساس ، سلیقه و انتخاب مصرف کننده رسانه در تنظیم محتوای پیام ها تأثیر می گذارد                                ( کاتز[4] و همکاران ،1989 ).

 

تلویزیون در دوره مدرن ابزار مناسبی در انتقال اطلاعات ، آموزش عمومی ، ایجاد نگرش مثبت یا منفی و یا تغییر نگرش سیاسی –  اجتماعی مردم است، به همین دلیل است که تلویزیون و رادیو از ابزارهای مورد استفاده برنامه ریزان ، دولتمردان و سیاستمداران هر کشوربرای اداره امور ، در جریان تغییر دیدگاهها و رفتار افراد بوده است . به میزانی که هدفهای توسعه ، مورد توجه قرار گرفته ، ابزارهای مورد استفاده برنامه ریزان و دولتمردان هر کشوری از قبیل رادیو و تلویزیون ، برای اداره امور جامعه و تغییر نگرش ها و رفتارها از اهمیت بیشتری برخوردار شده است .در بخش اول از توضیح اهداف کیفی صدا و سیما در برنامه دوم توسعه ، آمده است : تقویت نقش اطلاع رسانی ، آموزشی و ارشادی صدا و سیما به منظور معرفی و تبلیغ ارزشهای اسلامی – انقلابی در داخل و خارج کشور ………..، معرفی و زمینه سازی برای تحقق اهداف توسعه در افکار عمومی  ( شورای برنامه ریزی صدا و سیما ، مرداد 1372 ) در همین برنامه ، هدف ، جذب مخاطب و اثر گذاری بر رفتارهای او ذکر شده است ( مهدیزاده ، 1381: 14 ).

 

1.Global  Citizenship

 

2.Citizenship  rights  and respansibilities

 

  1. Active Citizenship

2.Katz

 

 

 
مداحی های محرم